• /
آشنایی با مولف نهج البلاغه
آشنائى با مولف نهج البلاغه
مروری بر زندگانی سید رضی (ره)
عصر طلایی تمدن اسلامی
قرن چهارم هجری را باید «عصر طلایی تاریخ تمدن اسلامی» نامید؛ عصری كه با وضع جدید سیاسی اجتماعی در زمان خلفای عباسی و قدرت یافتن جریان‎های شیعی دیلمیان و آل بویه و تضارب افكار و اندیشه‎های سیاسی و اجتماعی، اوضاع جدیدی برای ارائه آثار و اندیشه‎ها فراهم شد؛ عصری كه در مركز خلافت اسلامی «بغداد» اندیشمندان بزرگ ـ اعم از شیعی و سنّی و زیدی و اسماعیلی و حتی متفكران اقوام و ملل مختلف غیر مسلمان ـ در زمینه‎های مختلف علوم و فنون به عرضه دیدگاهها و نظریات خود پرداختند و آثار بدیعی را پدید آوردند و برای آیندگان به یادگار نهادند. مرحوم سید رضی در چنین عصری به دنیا آمد.
زادگاه و خانواده
نام سید رضی «محمد» كنیه‎اش «ابوالحسن» ملقبت به «سید رضی» یا «شریف رضی» بود كه در سال 359 ق. در بغداد به دنیا آمد و در سال 406 ق. در سن 47 سالگی از دنیا رحلت فرمود.
خاندان سید رضی یكی از خاندان‎های بزرگ علمی و دینی و پارسای شیعه امامیّه است كه نسبش به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ و فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ می‎رسد.
وی از جانب پدر با پنج واسطه به حضرت موسی بن جعفر امام هفتم ـ علیه السّلام ـ می‎رسد به همین جهت او را موسوی نیز می‎خوانند و از جانب مادر به امام حسین ـ علیه السّلام ـ منتسب می‎شود از این رو او را «ذو الحسبین» نیز می‎گویند، كه خود در جاهای مختلف از جمله در اشعار خود به اجداد و به حسب و نسب خویش افتخار می‎كند.
پدر...
پدر سید رضی «حسین بن احمد» معروف به «طاهر ذوالمناقب» شخصیّتی بزرگ داشت و مردی بلند آوازه بود و به عنوا نامی‎ترین شخصیّت علوی بارها به منصب «نقابت» (سرپرستی علومیان و سادات) دودمان ابوطالب در بغداد منصوب شد. عضد الدوله دیلمی هنگامی كه وارد بغداد شد، چون نفوذ او را در میان شیعیان دید از وی ترسید از این رو دستگیرش كرد و به قلعه فارس (شیراز) فرستاد و در آنجا به زندان افكند.
حسین ابن احمد كه به «ابو احمد» مكنّا بود هفت سال، یعنی تا پایان عمر عضدالدوله در زندان ماند، تا اینكه پس از مرگ او، فرزندش «شرف الدوله» ـ كه حاكم كرمان بود ـ در راه سفر به بغداد، ابو احمد را از زندان آزاد كرد و با خود به بغداد برد.[1]
سید رضی پدرش را بسیار دوست می‎داشت، در مدت هفت سالی كه پدرش در زندان بود، در فراق وی آرام نداشت. او ـ كه در آن ایام چهارده سال بیشتر نداشت ـ قصیده‎ای غرّا در هجران پدر سرود و برای وی به زندان شیراز فرستاد؛ قصیده‎ای كه دل هر خواننده‎ای را می‎لرزاند و هر چشمی را می‎گریاند.
ابوالفرج ابن جوزی در تاریخ خود، به هنگام نقل حوادث سال 369 ق. می‎نویسد: ازحوادث این سال بازداشت شریف ابو احمد حسین بن موسی، در ماه صفر است او را به اتهام واهی دستگیر كردند.[2]
ابو احمد در اواخر عمر نابینا شد و در سن 97 سالگی دار فانی را وداع گفت.
مادر...
مادر سید رضی بانویی علوی و همنام جدّه‎اش فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ و بانویی با شخصیت، دانشمند و بافضیلت بود.
گویند: شیخ مفید، سرآمد فقهای شیعه كتاب «احكام النساء» را برای او تألیف كرده است. ایشان در مقدمه این كتاب می‎نویسد:
من از سیده جلیله فاضله ـ ادام الله اعزازها ـ اطلاع یافتم كه مایل به تدوین كتابی هستند مشتمل بر همه احكامی كه مكلفین محتاج به آن هستند، و مخصوصاً زنان باید از آن آگاه باشند. او ـ ادام الله توفیقها ـ علاقه خود را برای تألیف این كتاب به من اطلاع داده است... .[3]
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش در ارتباط با عظمت و مقام رفیع این بانوی فاضل و دو فرزند برومند و شایسته‎اش، محمد و علی ـ كه بعداً به «سید رضی» و «سعید مرتضی» شهرت یافتند ـ به نقل از دانشمند و فقیه مشهور شیعه سید فخّار موسوی حلّی می‎نویسد:
«شبی شیخ مفید در خواب دیدند: حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ ،‌دختر گرامی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، دست امام حسن و امام حسین را گرفته نزد وی آوردند و پس از سلام به شیخ فرمودند: این دو پسر من هستند به آنها علم فقه و احكام دین بیاموز!
شیخ مفید پس از بیداری در شگفتی ماند كه این چه خوابی بود! فردای آن شب كه شیخ مفید طبق معمول در «مسجد براثا» واقع درمحلّه شیعه نشین كرخ بغداد نشسته بودند و شروع به تدریس نمودند، ناگهان دیدند، بانویی با كمال وقار، در حالی كه دست دو كودك خود را در دست دارد وارد شد و به شیخ سلام كرد و گفت: من همسر طاهر ذوالمناقب هستم، و این دو كودك فرزند من هستند، آنها را نزد شما آورده‎ام تا علم فقه و احكام دینی را به آنها بیاموزی! شیخ بزرگوار و مرجع عالی‎قدر شیعه از آن خواب و این تعبیر در شگفت ماند و در دم گریست.
سپس به احترام آن بانوی بزرگوار و آن دو كودك پاك سرشت، شیخ از جای برخاست و به مادرشان سلام كرد و خواب خود را برای آنها نقل نمود. آن‎گاه با كمال اشتیاق تعلیم و تربیت آنها را به عهده گرفته و در ارتقای آنها به مدارج عالی علمی و عملی همت گماشت، تا آنكه آن دو برادر از نوابغ بزرگ و علمای نامدار عصر شدند.[4]
این بانوی با فضیلت و فداكار در وضعیتی كه پدر خانواده به مشاغل اجتماعی داشت و بعدكه در زندان و تبعید گرفتار بود، به سرپرستی و تربیت این دو فرزند شایسته با نظری بلند و همتی عالی همت گماشت و برای رشد و شكوفایی استعدادهای آنان از هیچ كوششی فروگذار نكرد از این رو، طبیعی است كه سید رضی(ره) مادر خود را بسیار دوست داشته باشد، و پس از فوت مادر برای وی مرثیه سرایی كند. سید رضی در رثای مادر خویش مرثیه‎ای تاریخی سروده كه بیش از آنكه نوحه‎گری در فقدان مادر باشد، خصلت‎های نیك و صفات ارزشمند و برجسته وی را در آن برشمرده است؛ بیتی از آن قصیده بدین شكل است:
«لوكان مثلك كلّ امّ برّه غنی البنون بها عن الآباء؛
اگر همه مادران چون تو نیكوكار بودند ـ فرزندان از پدران بی‎نیاز می‎شدند.»
این بانوی بزرگوار در ذوالحجّه سال 385 ق. از دنیا رفت، زمانی كه از عمر سید رضی 26 سال بیشتر نگذشته بود.
برادر...
علی، علم الهدی، ملقب به «سید مرتضی» برادر بزرگ سید رضی كه چهار سال از او بزرگ‎تر بود، یكی از افتخارات جهان تشیع واز فقیهان برجسته قرن چهارم هجری است. نجاشی معاصر وی (متوفا به سال 450 قمری) ـ كه هم عصر سید مرتضی است و هر دو نزد شیخ مفید درس می‎خوانده‎اند ـ درباره وی می‎نویسد:
علومی را فراگرفت كه هیچ كس در زمان وی به پایه او نرسید؛ احادیث بسیاری از استادان فن استماع نمود. عالم، متكلم، ادیب و شاعر بود و در علم دین و دنیا جایگاهی بس بزرگ داشت و كتاب‎ها تصنیف كرد... در سال 436 ق. وفات یافت و فرزندش بر او نماز گذارد و در خانه‎اش دفن شد، من و شریف ابویعلی جعفری و سالار بن عبد العزیز او را غسل دادیم.[5]
شاگرد عالی‎قدرش شیخ طوسی، (متوفا به سال 460 ق) پس از ذكر نام و نسب و اجداد وی، می‎نویسد:
كنیه‎اش «ابوالقاسم» و لقبش «علم الهدی» و «الاجل المرتضی» است. در علوم بسیاری یگانه روزگار بود. تمام دانشمندان درباره فضل او اتفاق دارند در دانش‎هایی مانند علم كلام و فقه و اصول و ادب و نحو و شعر و معانی و لغت و جز آن بر همه كس تقدم داشت. دیوان شعری دارد كه مشتمل بر بیست هزار بیت است.[6]
جایگاه علمی و اساتید
چنانكه یادآور شدیم، سید رضی هماره با برادر بزرگش سید مرتضی از خردسالی به فراگیری علوم و فنون متداول عصر پرداخت. علم نحو و دستور زبان عربی را نزد «سیرافی»، علم فقه و احكام دینی را نزد «شیخ مفید»، علم حدیث را نزد «محمد بن عمران مرزبانی» و «ابوموسی تلّعُكبری»و ابوابی از فقه را نزد «محمد بن خوارزمی» آموخت؛ چنانكه علم قرائت قرآن را با همه روایاتش نزد «ابوحفص، عمر بن ابراهیم كنانی» و شرح اصول خمسه را نزد «قاضی عبدالجبار معتزلی» ـ كه هر یك در رشته خود از سرآمد اساتید فن بودند ـ فرا گرفت.
همان طور كه در پاره‎ای از علوم ادبی را از «ابوالفتوح ابن جنّی» (نحوی معروف) و قسمتی از فنون بلاغت و آیین سخنوری را از «ابن نباته» خطیب بهره برد.
سید رضی (ره) از هفده سالگی به تدریس و تألبیف علومی كه آموخته بود پرداخت. وی، در فراگیری علوم و فنون بسیار حریص بود و از هر كس كه می‎توانست بهره‎مند شود، خودداری نمی‎كرد و در این خصوص میان شیعه وسنی و مسلمان و كافر فرق نمی‎گذاشت.
سعه صدر و آزاد اندیشی
یكی از ویژگی‎های سید رضی كه از میان دیگر صفات برجسته او ستودنی است، سعه صدر و آزاد اندیشی اوست. وی با اینكه یكی از بزرگان و علمای نامدار شیعه و از متعبّدترین و محكم‎ترین افراد به مذهب و مرام اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به شمار می‎آمد، در عین حال در زمان خود با دانشمندان و شعرا و علمای مذاهب مختلف و ادیان متفاوت مراوده و مذاكره داشت و با احترام بزرگی از آنان یاد می‎كرد. یكی از دوستان بسیار صمیمی سید رضی، «ابو اسحاق صابی» (منشی آل بویه در بغداد) بود. ابو اسحاق از فرقه «صابئین» (یعنی ستاره‎پرست9 بود، اما به عقاید مسلمانان احترام فراوان می‎گذاشت و در نوشته‎های خود از آیات قرآن بهره‎ می‎برد و حتی در ماه رمضان با گرفتن روزه با مسلمانان همراهی می‎نمود.
[1] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 31.
[2] . منتظم ابن جوزی، ج 7، ص 98، استاد حجت الاسلام والمسلمین علی دوانی در مقاله خود «سید رضی مؤلف نهج البلاغه» پس از نقل كلام ابن جوزی می‎نویسد: باید دانست با اینكه عضد الدوله شیعه ـ شیعه زیدی یا امامی ـ بود و می‎بایست با بزرگان شیعه همراهی و مدارا می‎كرد، دست به چنین جنایتی زد! او و دیگر سلاطین و خلفا و امرا و سیاستمداران، مصلحت كار خود را بر هر مصلحتی مقدم می‎داشتند، چرا كه از قدیم گفته‎اند: « الملك عقیم». نهج البلاغه و گردآورنده آن، بنیاد نهج البلاغه، ص 20.
[3] . مستدرك الوسائل، ج 3، ص 516.
[4] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 41.
[5] . رجال نجاشی، ص 192.
[6] . ر.ك: نهج البلاغه و گردآورنده آن، ص 30 ـ 34. در این كتاب نظر برخی از بزرگان درباره سید مرتضی (ره) آورده شده است.
محمود صلواتي
ارسال شده در : 1389/9/8 - 15:42:56

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
آشنائى با مولف نهج البلاغه
آشنائى با مولف نهج البلاغه
عز الدّوله دیلمی، پسر معز الدوله تلاش فراوان كرد كه وی اسلام را بپذیرد امّا وی نپذیرفت ابن ندیم می‎نویسد:
ابو اسحاق صابی نویسنده‎ای چیره‎دست و شاعر و عالم به هندسه بود؛ اما بیشتر به نویسندگی و فن بلاغت و شعر شهرت داشت. او كتاب شعری دارد كه به هزار ورق می‎رسد، با شریف رضی مراسلات و مكاتبه‎هایی داشته كه در سه مجلّد گردآوری شده است.[1]
چنانكه پس از این نیز ملاحظه خواهید فرمود یكی از تألیفات سید رضی كتاب «مختار شعر ابواسحاق الصابی» است كه در آن گزیده‎ای از اشعار ابواسحاق را گردآوری كرده است.
از سوی دیگر، عموم مورخین و شرح حال نگاران نوشته‎اند: هنگامی كه ابو اسحاق وفات یافت سید رضی قصیده‎ای بسیار عالی و غم‎انگیز در رثای وی سرود كه مطلع آن این است:
ارأیت من حملوا علی الاعواد؟! ارأیت كیف خبا ضیاء النادی؟!
آیا می‎دانید چه كسی را بر این چوب‎ها بر دوش می‎بردند؟! آیا می‎دانید چگونه چراغ محفل ما به خاموش گرایید؟
گویا برخی از مردم سید رضی را سرزنش می‎كردند كه فردی از دودمان پیامبر برای فردی كافر مرثیه می‎گوید؟! او در پاسخ آنان می‎گفت: من فضل و كمال او راستودم نه بدنش را.
سید رضی حتی پس از وفات ابو اسحاق نیز شرط رفاقت را از دست نمی‎دهد و گاهی كه بر مقبره ابو اسحاق می‎گذرد. قبر او را در مرثیه‎ای كه مطلع آن چنین است، مورد گفتگو قرار می‎دهد:
لو لا یذمّ الركب عندك موقفی حیّیت قبرك یا ابا اسحاق!
اگر كاروانیان توقف مرا در نزد تو نكوهش نمی‎كردند ای ابواسحاق، با صدای بلند بر قبرت درود می‎فرستادم.
نمونه دیگر از سعه صدر و آزاد منشی مرحوم سید رضی، رفتار او با «مهیار دیلمی» مجوسی است كه برای كسب دانش به بغداد آمده بود و در معاشرت با سید رضی مسلمان شد و در سلك شاگردان وی در آمد. مهیار كه پس از مسلمان شدن كنیه ابو الحسن را برخود نهاد و به «ابوالحسن مهیار دیلمی» معروف گشت؛ در نیمه اوّل قرن پنجم هجری، از نامدارترین شاعران عصر به شمار آمد: قصاید و مراثی مهیار دیلمی درباره ائمه اطهار ـ علیه السّلام ـ در دیوان وی موجود است واز شاهكارهای ادبیات عرب به شمار می‎رود.
ابن خلّكان در شرح حال وی می‎نویسد:
او مجوسی بود و مسلمان شد. گفته می‎شود اسلام آوردن وی به دست سید رضی بود؛ چون سید رضی استاد او بود و مهیار نزد وی در شعر به كمال رسید. او شاعری بزرگ و بر تمام شاعران عصر خویش مقدم بود، دیوان شعر او بزرگ ودر چهار مجلد است.[2]
دانش دوستی و شاگردپروری
مرحوم سید رضی شخصیتی بسیار دانش دوست و شاگردپرور بود. در زمان كوتاه عمر خود علاوه بر خدمات علمی اجتماعی، مدرسه‎ای به نام «دار العلم» برای تربیت دانش پژوهان و طلاب در سطح عالی تأسیس نمود كه تا آن زمان بی‎سابقه بود. در این مدرسه كتابخانه‎ای وجود داشت كه از رشته‎های مختلف علوم در آن كتاب گردآوری شده بود و با اینكه سمت خزانه‎داری آن را به «ابو احمد عبد السلام بن حسین بصری» ـ كه در علم «تقوم بلدان» (جغرافیا و شناخت چهر‎ه‎ها) بلند آوازه بود ـ سپرده بود؛ برای شخصیت دادن به طلاب كلیدهایی هم در اختیار آنان نهاده بود تا مستقیماً بتوانند از كتاب‎های مورد نیاز استفاده كنند.[3]
گویا حیات علمی این دار العلم پس از وفات وی با سرپرستی برادرش، سید مرتضی ادامه یافت و دانشمندان بزرگواری همچون شیخ الطایفه، شیخ طوسی فقیه و متفكر نامدار شیعه از این مدرسه برخاستند و به كمال رسیدند.
تألیفات
سید رضی (ره) خود نیز در علوم اسلامی و ادب عرب استادی توانا بود، به گونه‎ای كه آثار وی در ادب و تفسیر و فقه و كلام و حدیث ـ آنچه از تطاول ایّام مصون مانده و به دست ما رسیده ـ بیانگر فكر موّاج و اندیشه ژرف و مهارت و استادی اوست سید رضی شاعری استاد، نویسنده‎ای بلیغ و چیره‎دست و دانشمندی دین شناس و مؤلفی پرتوان بوده است، چنانكه در دوران زندگی خویش مناصب بزرگ و پرمسئولیتی نظیر «نقابت سادات علوی» و «نظارت بر دیوان مظالم» و «امارت حاج» را از سوی امرای آل بویه و تصویب خلیفه عباسی عهده‎دار بوده و با مسایل سیاسی اجتماعی و عرف جامعه آشنایی نزدیكی داشته است. سید رضی در حقیقت مرد دین و سیاست و علم و ادب به شمار می‎رفته و آثار و تألیفات به جای مانده از وی نیزگواه بر همین ابعاد شخصیت اوست. اكنون تألیفات وی را به اجمال از نظر می‎گذرانیم:
1. خصائص الائمه: در اوایل جوانی تألیف كرده و اخیراً در قم منتشر شده است.
2. مجازات الآثار النبویّه: در عراق و مصر چاپ شده است.
3. مجازات القرآن: به چاپ رسیده است.
4. حقائق التأویل و دقائق التنزیل: در تفسیر قرآن مجید.
5. الزیادات فی شعرا بی‎تمام.
6. تعلیقه بر ایضاح ابو علی فارسی: در نحو و دستور زبان عرب.
7. تعلیق خلاف الفقها: در فقه و احكام.
8. الجید من شعر ابن حجاج: گزیده‎ای از اشعار ابن حجاج، شاعر شیعی معاصر وی.
9. الرسائل: مجموعه نامه‎های او به اسحاق صابی در سه مجلد.
10. مختار شعر ابو اسحاق صابی: گزیده‎ای از اشعار ابو اسحاق.
11. دیوان اشعار: به گفته عبد الملك ثعالبی، ادبی هم عصر وی، در چهار مجلد بوده است.
12. نهج البلاغه: گزیده‎ای از خطبه‎ها و نامه‎ها و كلمات قصار امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ كه تاكنون میلیون‎ها نسخه از آن به چاپ رسیده است.
نهج البلاغه
از میان آثار و تألیفات مرحوم سید رضی ـ قدس سرّه ـ «نهج البلاغه» مشهورترین و ماندگارترین آنهاست كه مؤلف محترم، آن را در سال 400 هجری، یعنی شش سال پیش از وفات خود با استفاده از دانش وسیع و ذوق سرشار و گزینش نیكوی ادبی خود تألیف فرموده است.
ایشان با استفاده از كتابخانه شخصی خویش و كتابخانه برادر بزرگش سید مرتضی و كتابخانه شاپور ابن اردشیر، وزیر شیعی بهاء الدوله دیلمی ـ كه نوشته‎اند دارای ده هزار جلد كتاب نفیس و منحصر به فرد بوده است ـ سخنان امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ را گردآوری كرده و در سه بخش «خطبه‎ها» و «نامه‎ها» و «كلمات قصار» سازمان داده است. سید رضی برای این مجموعه نام بسیار زیبای «نهج البلاغه»‌ (روش رسا سخن گفتن) را برگزیده‎اند.
محمود صلواتی
مقدمه‌ سید رضی(ره) در نهج البلاغه
ستایش خدا را سزاست كه حمد را بهای نعمت‌ها و پناهگاه از بلاها، و وسیله‌ی رسیدن به نعمتها و بهشت جاویدان و موجب افزایش احسان و كرمش قرار داده است. درود بر پیامبر رحمت و پیشوای رهبران الهی و چراغ روشنی‌بخش امت كه ریشه‌های وجود بزرگوار و درخت اصل و نسبش پربرگ و پرثمر بوده است؛ و درود بر اهل بیتش كه چراغ‌های روشنی‌بخش تاریكی‌ها و وسیله‌ی نجات امت‌ها و نشانه‌های روشن دین و مركز ثقل فضیلت و برتری‌اند.
درود بر همه‌ی آنان باد؛ درودی كه با فضل و بزرگواری آنها برابری كند و پاداش اعمال آنها قرار گیرد؛ پاداشی كه مناسب با پاكیزگی اصل و فرع ایشان است.
درود بر آنان باد تا زمانی كه سفیده‌ی صبح گریبان شب را می‌شكافد و ستارگان طلوع و غروب می‌كنند.
چگونگی پیدایش كتاب نهج البلاغه
در آغاز جوانی و طراوت زندگی، دست به تألیف كتابی در «خصایص و ویژگی‌های ائمه ـ علیهم السلام ـ» زدم كه مشتمل بر خبرهای جالب و سخنان برجسته‌ی آنها بود.
انگیزه‌ی این عمل را در آغاز آن كتاب یادآور شده و آن را آغاز سخن قرار داده‌ام.
پس از گرد آوردن خصایص امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ ، در اثر مشكلات و حوادث روزگار، از اتمام كتاب باز ماندم.
من آن كتاب را به باب‌ها و فصل‌های مختلفی تقسیم كرده بودم. در پایان آن، فصلی متضمّن سخنان جالب امام ـ علیه السّلام ـ از سخنان كوتاه در مواعظ، حكم، امثال و آداب (نه خطبه‌های طولانی و نه نامه‌های گسترده) آورده شد.
برخی از دوستان، از جنبه‌های گوناگون آن را جالب و شگفت‌انگیز دانستند و از من خواستند كتابی تألیف كنم كه سخنان برگزیده‌ی امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ در جمیع فنون و بخش‌های مختلف، از خطبه‌ها، نامه‌ها،مواعظ و ادب در آن گرد آید. آنان می‌دانستند این كتاب متضمّن شگفتی‌های بلاغت و نمونه‌های ارزنده‌ی فصاحت و جواهر سخنان عرب و نكات درخشان از سخنان دینی و دنیوی خواهد بود كه در هیچ كتابی جمع‌آوری و در هیچ نوشته‌ای تمام جوانب آن گردآوری نشده است؛ زیرا امیرمؤمنان منشأ فصاحت و منبع بلاغت و پدیدآورنده‌ی آن است؛ گوهرهای پنهان بلاغت به وسیله‌ی او آشكار گردیده و قوانین و اصول آن از او گرفته شده است؛ تمام خطبا و سخن‌رانان به او اقتدا نموده و همه‌ی واعظان بلیغ از سخن او استمداد جسته‌اند.
با این همه، او همیشه پیشرو است و آنها دنباله‌رو؛ او مقدم است و آنها مؤخّر؛ چون سخن او كلامی است كه آثار علم الهی و عطر سخن پیامبر را با خود دارد.
از این‌رو خواسته‌ی دوستان را اجابت و این كار را شروع كردم؛ در حالی كه یقین داشتم سود و نفع معنوی آن بسیار است و به زودی همه جا را تحت سیطره‌ی خود قرار خواهد داد و اجر آن ذخیره‌ی آخرت خواهد بود.
منظورم این بود كه علاوه بر فضایل بی‌شمار دیگر، بزرگی قدر و شخصیت امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ را از این نظر روشن سازم كه:
امام علی ـ علیه السّلام ـ تنها فردی است كه از میان تمام گذشتگانی كه سخنی از آنها به جا مانده، به آخرین مرحله‌ی فصاحت و بلاغت رسیده و گفتار او اقیانوس بیكرانه‌ای است كه سخن هیچ بلیغی به پا‌ی آن نخواهد رسید.
[1] . فهرست ابن ندیم، ص 199.
[2] . ابن خلكان، وفیات الاعیان، ج 4، ص 441.
[3] . ر.ك: نهج البلاغه و گردآورنده آ"،‌106 به نقل از: كتاب كاخ دلاویز، 58.
محمود صلواتي
ارسال شده در : 1389/9/8 - 15:50:54

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
آشنایی با مولف نهج البلاغه

خواستم در افتخار كردن به امام ـ علیه السّلام ـ به قول شاعر معروف «فرزدق» متمثّل شوم (كه در مورد افتخار به پدران خود به شخصی به نام «جریر» خطاب می‌كند).
اولئك آبائی فجئنی بمثلهم اذا جمعتنا یا جریر المجامع
(
ای جریر! این‌ها پدران و نیاكان من‌اند. اگر می‌توانی، در آن هنگام كه در مجمعی گرد آمدیم، همانند آنها را برای خود برشمار).
سخنان آن حضرت بر مدار سه اصل می‌چرخد:
اول: خطبه‌ها و اوامر؛
دوم: نامه‌ها و رسائل؛
سوم: كلمات حكمت‌آمیز و مواعظ.
تصمیم گرفتم ابتدا خطبه‌ها، پس از آن نامه‌ها و سپس كلمات حكمت‌آمیز جالب آن حضرت را جمع كنم. سپس بابی را به هر كدام اختصاص دادم و صفحاتی را ویژه‌ آن گردانیدم، تا مقدمه‌ای باشد برای به دست آوردن آنچه به آن دست‌رسی ندارم (و ممكن است) در آینده به آن برسم. و هر گاه به سخنی از آن حضرت در مورد بحث و مناظره، یا پاسخ سؤال و یا منظور دیگری دست یافتم كه جزء هیچ یك از این سه بخش نبود، ‌آن را در مناسب‌ترین و نزدیك‌ترین بخش قرار دادم. اگر در میان آنچه برگزیده‌ام فصول غیرمنظم و سخنان غیرمرتبی آمده، به خاطر آن است كه نكته‌ها و جملات درخشان آن حضرت را جمع می‌كنم و منظورم حفظ تمام پیوندها و ارتباطات كلامی نیست.
از شگفتی‌های سخن امام ـ علیه السّلام ـ كه او خود در این زمینه تنهاست و شریك و همتایی در آنها ندارد ـ ‌این است كه: هر گاه كسی در سخن آن حضرت درباره‌ی زهد و مواعظ تأمل كند بدون آن كه توجه داشته باشد كه این سخن شخصی عظیم القدر و نافذ الامر است كه همه در برابر او سر فرود می‌آورند، شك و تردید نخواهد كرد كه گوینده‌ی این سخن كسی است كه جز در وادی زهد و پارسایی قدم نگذاشته و هیچ اشتغالی به جز عبادت نداشته و در گوشه‌ی خانه‌ای یا در یكی از غارها، تنها و دور از اجتماع قرار گرفته كه جز صدای خودش را نمی‌‌شنود و غیر خویش، دیگری را نمی‌‌بیند و همواره مشغول عبادت است؛ و هیچ گاه نمی‌تواند باور كند كه این سخنان از كسی است كه به هنگام جنگ در دریای لشكر دشمن فرو می‌‌رفت و پهلوانان و جنگ‌جویان نیرومند را بر زمین می‌افكند و، با این حال،در زهد و درستكاری و پاكی نمونه‌ای بی‌نظیر است.
این است فضایل عجیب و شگفتی‌زا و ویژگی لطیف او كه جمع میان اضداد كرده است. من در این باره بسیار با برادران مذاكره می‌كردم و شگفتی آنها را از این ویژگی خاص امام ـ علیه السّلام ـ بر می‌انگیختم و راستی این خود جای عبرت و شایسته‌ی اندیشه و فكر است. اگر در اثنای سخنان انتخاب شده، لفظ مردّد و یا معنی مكرری آمده است، عذر من در این باره این است كه در روایات مربوط به سخنان امام ـ علیه السّلام ـ اختلاف است: گاهی سخنی از روایتی، همان طور كه بود نقل كردم؛ سپس روایت دیگری در همان موضوع به دستم رسید كه با روایت قبل یكسان نبود ـ یا به خاطر مطالب بیش‌تر و یا به خاطر لفظ جالب‌تری كه در آن به كار رفته بود ـ و لازم بود آن را نیز بیاورم. این نیز ممكن است كه بر اثر سهو و نسیان، نه از روی عمد، دوباره آورده شده باشد، با این حال ادعا نمی‌كنم كه به همه‌ی جوانب سخنان امام ـ علیه السّلام ـ طوری احاطه پیدا كرده‌ام كه هیچ یك از سخنان ایشان از دستم نرفته است؛ بلكه بعید نمی‌دانم كه آنچه نیافته‌ام بیش از آن باشد كه یافته‌ام؛ و آنچه در اختیارم قرار گرفته، كم‌تر از آنچه باشد كه به دستم نرسیده است. اما وظیفه‌ی من غیر از تلاش و كوشش فراوان برای یافتن این گم شده نیست و از خدا می‌خواهم در این راه مرا راه‌نمایی كند.
بعد از تمام شدن كتاب، خوب دیدم كه نامش را نهج البلاغه بگذارم؛ زیرا این كتاب درهای بلاغت را به روی بیننده می‌گشاید، حاجت عالم و متعلم ‌و هم خواسته‌ی شخص بلیغ و زاهد در آن یافت می‌شود. در بین كلمات امام ـ علیه السّلام ـ سخنان شگفت‌انگیزی در مورد توحید، عدل و تنزیه خداوند از شباهت به خلق می‌‌بینم كه تشنگان را سیراب می‌كند و پرده‌ها را از روی تاریكی شبهات برمی‌گیرد.
از خداوند بزرگ توفیق و نگه‌داری از لغزش را خواستارم؛ و نیز می‌خواهم كه به من در این راه مقاومت و یاری بخشد؛ و از خطای فكر، پیش از خطای زبان، و از خطای سخن‌، پیش از لغزش قدم، ‌به او پناه می‌برم. او مرا كفایت می‌كند و بهترین حافظ و یاور است.
سال 400 هجری - شریف رضی(ابوالحسن محمد بن حسین الطاهر ذو المناقب)

ارسال شده در : 1389/9/10 - 05:07:00

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/9/8 - 15:42:56

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/9/8 - 15:50:54

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/9/10 - 05:07:00

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد