چون زمان مرگ ابوطالب فرا رسيد وى على و جعفر و دو برادرش عباس و حمزه را به يارى پيغمبر سفارش كرد. آنان نيز همگى به خصوص على و حمزه به نيكوترين وجه به يارى محمد پرداختند. در اين باره ابوطالب طى شعارى به آنان چنين مىگويد:
وصيت مىكنم به يارى پيامبر نيكو ديدار، پسرم على و عباس عموى نيكويش را و حمزه شير زمان را در كنار او و جعفر را كه از محمد آزارگران را دور سازيدو همچنين ابوطالب على را با آنكه خردسال بود، بر آنان مقدم داشتبا آنكه جعفر برادر على از وى بزرگتر بود و دو عمويش حمزه و عباس، سن و سال بيشترى از على داشتهاند. همين دليل كافى است كه ابوطالب در چهره پسرش نمودى از شجاعت و مردانگى و زورمندى و دليرى مشاهده كرده بود، كه على به زودى بهترين ياور پيغمبر و بزرگترين پشتيبان و كمكگار او خواهد شد. و حقا كه فراست او در اين باره خطا نكرد بلكه به واقع اصابت كرد و مىتوان دانست كه ابوطالب از ژرفنگرى فوق تصورى برخوردار بود.
رويدادى كه براى على در هنگام وفات ابوطالب اتفاق افتاد:
وقتى ابوطالب دنيا را وداع گفت، على نزد پيامبر آمد و او را از مرگ ابوطالب آگاه كرد. پيامبر دچار اندوه بسيار شد و به على دستور داد تا پدرش را غسل دهد. جنازه او را به پيغمبر عرضه كردند. رسول خدا بر او درود فرستاد و سوگند خورد براى ابوطالب از خداوند آمرزش خواهد و او را شفاعت كند آن چنان كه جن و انس در شگفت آيند.
سيد فخار بن معد موسوى از نويسندگان سده هفتم در كتابى كه درباره اسلام ابوطالب نگاشته گفته است: وقتى ابوطالب در گذشت على نزد پيامبر آمد و او را از مرگ پدرش مطلع ساخت. پيامبر را دردى بزرگ و اندوهى عظيم فراگرفتسپس به على فرمود: برو و او را غسل بده و وقتى او را بر تابوتش گذاردى مرا آگاه كن. على نيز چنين كرد. پيامبر براى ديدن جنازه ابوطالب آمد. در حالى كه جنازه وى بر سر مردم حمل مىشد پيامبر به او فرمود: اى عمو خداوند به تو رحمت آرد و جزاى نيكويت دهد. همانا مرا در خردى پرورش دادى و كفيل من بودى و در پيرى ياريم دادى. آن گاه پيامبر، به دنبال جنازه تا قبر ابوطالب رفت و بر سر قبر ايستاد و گفت: به خداى سوگند براى تو آمرزش خواهم و چنان از تو شفاعتخواهم كه موجب شگفتى جن و انس شود.
اما روايتى كه گفتهاند على پس از مرگ پدرش نزد پيامبر آمد و به او گفت: عموى گمراهت جان سپرد پس درباه او چه دستورى به من مىدهى؟! براى هيچ عاقلى قابل پذيرش نيست. بر فرض محال اگر بگوييم ابوطالب در حالت كفر جان داد از على به دور است كه با اين كلام خشن و تند - كه جز افراد سبك و جلف و كسانى كه بويى از اخلاق نبردهاند سر نمىزند - با رسول خدا مواجه شود. على هرگز اين گونه نبود و چگونه على مىتوانستبا پيامبر چنين روبهرو شود و در حق عموى رسول خدا كه او را پرورش و يارى داده و سختيهاى فراوانى را به خاطر يارى پيامبر تحمل كرده بود چنين سخن بگويد. از طرفى ابوطالب پدر على بود و آيا خردمندى مىتواند بپذيرد كه كسى، حتى از پايينترين مردمان، در حق پدرش چنين كلامى بگويد تا چه رسد به على بن ابىطالب كه به داشتن اخلاقى كريمانه زبانزد همگان بود؟!.
سيره معصومان جلد 3 صفحه 195
سيد محسن امين