• /
مرورى بر شرح هاى نهج البلاغه

مرورى بر شرح هاى نهج البلاغه

مقدمه 

از زمانى كه سيد شريف ‏رضى در سال 400 ه ق كار جمع و تدوين نهج‏ البلاغه را به پايان رسانيد، تا امروز كه بيش از هزار سال از عمر اين كتاب شگفت‏ انگيز در حوزه فرهنگ اسلامى مى‏گذرد، توجه انديشمندان و معرفت ‏پژوهان رشته‏هاى مختلف اسلامى از ادب گرفته تا تاريخ، اخلاق، عرفان، حكمت و كلام، سياست و حكمرانى و مديريت، به اين كتاب به ‏عنوان يكى از مهمترين منابع قابل استناد و قابل تامل جلب شده است. 

سنت ‏شرح ‏نويسى بر متون دينى قدمتى طولانى دارد. كتابهاى مقدس اديان مختلف از سوى عالمان دينى با دقت و تامل مورد بررسى‏هاى دقيق و موشكافانه قرار گرفته‏اند. در تاريخ اسلام، پس از قرآن كريم كه اصلى‏ ترين و اصيل‏ ترين منبع تمامى مسلمانان بشمار مى‏رود، تقريبا هيچ كتاب مقدس ديگرى، بسان نهج‏ البلاغه مورد شرح و تفسير قرار نگرفته است. شارحان با انگيزه‏هاى گوناگون اقدام به شرح ‏نويسى مى‏كرده‏اند: توضيح واژگان دشوارياب، شرح مبانى كلامى، فلسفى مورد نظر، تحليل و تبيين حوادث تاريخى كه به اجمال ذكر شده‏اند، ذكر نكات ادبى و بلاغى، استفاده وعظ گونه و اخلاقى از متون دينى و به تعبيرى كمك به گسترش فرهنگ معنوى، نقل و نقد آراء شارحان پيشين، نقد و بررسى اسنادى و اثبات صحت روايات، و حتى اثبات قدرت علمى نويسندگان شرح، در زمره اين انگيزه‏ها بشمار مى‏روند. 

در هر حال ، انگيزه شارحان هرچه كه بوده يا خواهد بود، ما اكنون وارث انبوهى از شرحهاى گوناگون بر نهج‏البلاغه هستيم كه كم‏ وبيش داراى مزايا و كاستيها، كژى‏ها و راستى‏ها و درستى‏ها و نادرستى ‏هاست. اما اين همه، جزئى از فرهنگ مكتوب اسلامى بشمار رفته و بر ما است كه در شناسايى همه - يا اهم آنها - هر چند به اجمال، بكوشيم. 

نخستين شرح 

در اين كه نخستين شرح نهج ‏البلاغه از سوى چه كسى نگاشته شده، ظاهرا توافقى ميان كتاب ‏شناسان و نهج‏البلاغه ‏پژوهان وجود ندارد. برخى از احمد بن محمد الوبرى به‏ عنوان نخستين شارح نام برده‏اند، گروهى سيد فضل ‏الله راوندى را اولين شارح دانسته‏اند. (1)

 

شرح سيد فضل ‏الله راوندى

 

تاليف: تاج‏الاسلام سيد ضياءالدين ابوالرضا فضل‏الله ‏بن على راوندى از بزرگان علم و ادب شيعى در سده ششم هجرى است.

 

راوندى در سفر خود به نجف، نسخه اصلى نهج‏البلاغه را ملاحظه نموده و از روى آن نسخه‏اى براى خود نوشته و در ربيع‏الاول 511 به پايان رسانيده و پس از اتمام نسخه آن ‏را قرائت، مقابله و تعليقاتى بر آن نوشته و كلمات و جملات دشوار آن ‏را شرح كرده، كه به‏ عنوان اولين شرح بر نهج ‏البلاغه قلمداد شده است(2)

 

نسخه‏اى از نهج‏البلاغه در دست است كه محمد صادق ‏بن محمد شفيع‏ يزدى در 1132 از روى ابوالفتوح احمد بن ‏ابى‏عبدالله بلكوبن ابى ‏طالب ‏آبى از روى نسخه سيد فضل‏الله راوندى تحرير نموده و حواشى راوندى در آن نقل شده است. (3)

 

شرح نهج‏ البلاغه وبرى

 

احمد بن محمد وبرى خوارزمى از فضلاى قرن ششم هجرى، شرحى بر نهج‏البلاغه نوشته كه نظرش فقط شرح مشكلات آن بوده است. از اين شرح، بيهقى در معارج نهج‏البلاغه و قطب‏الدين كيدرى در حدائق‏ الحقائق و ابن‏عتايقى در شرح خود بر نهج‏البلاغه، نقل نموده‏اند. ولى اصل اين شرح در حوادث ايام از بين رفته و به دست ما نرسيده است. (4)

 

معارج نهج ‏البلاغه يا شرح ابن ‏فندق بيهقى

 

تاليف: ظهيرالدين ابى‏الحسن على ‏بن زيد انصارى اوسى بيهقى ملقب به فريد خراسان و ابن‏ فندق (متولد 493- متوفاى 565 ه . ق) (5)

 

شرح معروفى است كه بيهقى در دو جزء بر نهج ‏البلاغه نوشته، جزء اول آن‏ را در 9 ربيع‏الاول 552 و جزء دوم آن ‏را در 13 جمادى‏الاولى 552 به پايان رسانيده است.

 

از اين كتاب نسخه منحصرى در آستان قدس رضوى به شماره 2052 موجود است، (6) و از روى همان نسخه از سوى كتابخانه حضرت آية‏الله مرعشى در قم سال 1409 ه . ق به تحقيق استاد كتابشناس محمد تقى دانش‏ پژوه به چاپ رسيده است.

 

منهاج ‏البراعة فى شرح نهج ‏البلاغه

 

تاليف: قطب‏ الدين سعيد بن عبدالله ‏بن حسين راوندى مشهور به قطب راوندى (م 573 ه . ق) شرح علمى و ادبى مهمى است‏ بر نهج‏البلاغه و به گمان برخى اولين شرح نهج ‏البلاغه نيز به ‏شمار مى‏رود. اين شرح را قطب راوندى در اواخر شعبان 556 به پايان رسانيده و سرآغازش چنين است:

 

الحمدلله الذى جعل آل محمد اصول البراعة و فروعها واتخذهم - و هم رحمة للعالمين - معدن البلاغة وينبوعها. نسخ متعددى از اين شرح به ‏دست ما رسيده كه استاد فقيد سيد عبدالعزيز طباطبائى هفت نسخه آن ‏را معرفى نموده است(7).

 

حدائق ‏الحقائق فى تفسير دقائق افصح‏الخلائق

 

تاليف: قطب‏الدين ابوالحسن محمد بن حسين بيهقى كيدرى نيشابورى، مشهور به قطب ‏الدين كيدرى (زنده در سال 610 ه . ق) (8) كيدرى شرحش را در اواخر شعبان سال 576 ه . ق به پايان رسانيده و در آن از شرح قطب ‏الدين راوندى و فريد خراسان بهره جسته است.

 

شرح ابن ‏ابى‏الحديد

 

نگارش شرح نهج‏ البلاغه از سوى عزالدين ابى ‏حامد عبدالحميد بن هبة‏الله المدائنى مشهور به ابن ‏ابى‏الحديد(9) (656- 586 هق) تحولى اساسى در نگارش شروح نهج ‏البلاغه تلقى مى‏گردد. زيرا وى علاوه بر اين ‏كه بر ادب عرب تسلط وافر داشته و اشعارى نيكو نيز سروده، بر تاريخ فقه، و كلام نيز احاطه داشته است. از اين ‏رو شرح وى در طى قرون و اعصار گذشته همواره مورد توجه علاقمندان كلام مولى عليه السلام بوده است. (10) ضمن اين‏ كه وى ظاهرا نخستين شارح غيرشيعى نهج ‏البلاغه نيز هست. شرح ابن‏ ابى‏الحديد از حيث‏ بيان زيبائيهاى ادبى نهج ‏البلاغه و ذكر مسائل تاريخى از اهميت ويژه‏اى برخوردار است. هرچند اين شرح به زبان عربى نگاشته شده، اما چند ترجمه از آن به زبان فارسى ديده مى‏شود. از جمله شمس‏ الدين محمد بن مراد - كه ظاهرا از دانشمندان عصر صفوى است - آن ‏را به پارسى برگردانده است. هرچند اين ترجمه تا كنون به ‏صورت خطى باقى مانده است. (11) ترجمه‏اى ديگر نيز با نام مظهر البينات اثر نصرالله تراب ‏بن فتح‏الله دزفولى از اين شرح وجود دارد كه آن نيز مخطوط است. (12) گزيده‏اى از اين شرح، در ساليان اخير توسط استاد دكتر محمود مهدوى دامغانى به زبان فارسى شيوا و زيبا ترجمه و در چند مجلد از سوى انتشارات اميركبير منتشر شده است. علاوه بر ترجمه‏هاى ياد شده، برخى نيز گزيده‏هايى از آن‏ را به زبان اصلى كتاب - يعنى عربى - فراهم كرده‏اند. از جمله مى‏توان به اين گزيده‏ها اشاره كرد: التقاط الدررالنخب اثر محمدبن قنبر كورعلى مدنى كاظمى، (13) الدرالنضيد اثر فخرالدين عبدالله‏ بن المويد بالله (14) و مختصر شرح ابن ابى‏الحديد اثر سلطان محمود بن غلامعلى طبسى مشهدى (م 1097 ه . ق). (15)

 

با اين‏همه، شرح ابن ابى‏الحديد، على ‏رغم استقبال فراوان، مورد نقدهاى متعدد و جدى، عمدتا از سوى منتقدان شيعى، نيز قرار گرفته است. از جمله مى‏توان به نقد احمد بن طاوس (م 673 ه . ق) با نام الروح فى‏ نقض ما ابرمه ابن ابى‏الحديد، اشاره كرد. (16) شيخ‏ يوسف بحرانى (م 1186 ه . ق) هم انتقادات خود را بر اين اثر سلاسل الحديد لتقييد ابن ابى‏الحديد، ناميده است. (17) كتاب ديگرى با نام سلاسل الحديد فى رد ابن ابى‏الحديد اثر مصطفى بن محمد امين(م 1331) ديده مى‏شود. (18) از ديگر نقدها مى‏توان به الرد على ابن ابى‏الحديد اثر شيخ على‏ بن حسن بلادى بحرانى (م 1340)، (19) الشهاب ‏العتيد على شرح ابن ابى‏الحديد، نگاشته شيخ ‏عبدالنبى عراقى، (20) والرد على ابن ابى‏الحديد اثر شيخ‏ طالب حيدر اشاره كرد(21)

 

ابن ابى‏الحديد در مبانى كلامى، معتزلى و به ‏علت موافقت‏ با جاحظ، معتزلى جاحظى است. هرچند برخى كوشيده‏اند از ابن ابى‏الحديد چهره‏اى به‏ عنوان يك شيعى غالى نشان دهند، اما بررسى شرح نهج‏ البلاغه نشانگر گرايشات معتزلى او است. وى در آغاز كتاب، اتفاق همه شيوخ معتزلى خود را بر صحت ‏شرعى بيعت ‏با خليفه اول نقل نموده و بر فقدان نصى از جانب رسول‏ الله صلى الله عليه و آله در بيعت ‏با وى تاكيد مى‏كند و مى‏افزايد انتخاب مردم كه هم به اجماع و هم به غيراجماع، راه تعيين پيشوا شمرده شده، موجب صحت آن است. همو به پيروى از مكتب معتزله بغداد، امام على عليه السلام را برتر از خلفاى پيشين دانسته و اين برترى را هم در كثرت ثواب و هم در فضايل و خصال حميده مى‏داند. با اين ‏همه به‏ عقيده او، افضليت امام، امرى ضرورى نيست! همچنين او معتقد است كه هيچ نصى بر خلافت اميرالمؤمنين على عليه السلام از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم وارد نشده است.

 

ابن ابى‏الحديد اين اثر را در بيست جزء و به‏ نام ابن‏ علقمى وزيرى تاليف كرد. وى نگارش اين شرح را در اول رجب 644 هجرى آغاز و در پايان صفر 649 تمام كرد. او در پايان كتاب خود مى‏نويسد. تدوين اين اثر چهار سال و هشت ماه طول كشيد كه برابر است ‏با مدت خلافت ‏حضرت على عليه السلام . به گزارش هندوشاه به پاس نگارش اين اثر هدايايى گرانقيمت از سوى ابن‏علقمى به او اهدا شد.

 

اهميت‏ شرح نهج‏ البلاغه ابن ابى‏الحديد، با چشم ‏پوشى از نقاط ضعف عقيدتى، عمدتا در گزارش‏هاى مفصل تاريخى است. او در تدوين اين گزارش‏ها علاوه بر استفاده از منابع مشهورى چون اغانى ابى‏الفرج اصفهانى، سيره ابن‏هشام و تاريخ طبرى، از برخى منابع نادر استفاده كرده كه امروزه از ميان رفته يا در دسترس قرار ندارند.

 

از اين جمله مى‏توان به كتابهايى نظير المقالات تاليف زرقان شاگرد ابراهيم ‏بن سيار نظام، المقالات ابوالقاسم كعبى بلخى، كتاب فضايل اميرالمؤمنين على عليه السلام اثر احمد بن حنبل، كتاب الجمل هشام‏ بن محمد كاتبى و كتاب الكنت از ابراهيم ‏بن سيار نظام، اشاره كرد.

 

گذشته از شرح حوادثى كه به‏ گونه‏اى در متن نهج‏ البلاغه بدان اشاره شده، شرح ابن ابى‏الحديد به لحاظ حضور و حيات وى در زمان حمله مغول و انعكاس حوادث مربوط به خروج مغول، فتح ماوراءالنهر و خراسان و عراق و ديگر نواحى و هجوم آنان به بغداد، از منابع مهم تاريخى در اين موضوع به ‏شمار مى‏رود.

 

با اين‏ همه ابن ابى‏الحديد گاه چنان در نقل حوادث تاريخى راه افراط را در پيش مى‏گيرد كه مى‏توان تاريخ ابن ابى‏الحديد را از شرح نهج‏ البلاغه وى بسان كتابى مستقل استخراج كرد. و گاه در پاره‏اى موارد اصلا اشاره‏اى به حادثه تاريخى نمى‏كند.

 

درمورد مباحث ادبى نيز اين افراط و تفريط گاه به چشم مى‏خورد. در برخى موارد نيز اشتباهات چشمگيرى ديده مى‏شود. براى نمونه وى خطبه 39 را به حادثه غارت نعمانى نسبت مى‏دهد، در حالى ‏كه اين خطبه به مناسبت كشته شدن محمد بن ابى‏بكر ايراد شده است. نيز خطبه 29 را به حادثه غارت ضحاك نسبت مى‏دهد، درحالى ‏كه مربوط به داستان معاويه است. (22) از ديگر مواردى كه درباره شرح نهج ‏البلاغه ابن ابى‏الحديد گفته شده، عدم رعايت مناسبت نقل مطالب در بسيارى از موارد است، هرچند كه بسيارى از اين مطالب داراى اهميت هستند. (23

 

)

 

مصباح ‏السالكين

 

معروف ‏ترين شرح نهج‏ البلاغه در سده هفتم قمرى، مصباح ‏السالكين اثر محدث، فقيه و متكلم برجسته شيعى، كمال‏الدين ميثم ‏بن على‏ بن ميثم بحرانى است. اين عالم فرزانه، معاصر خواجه نصيرالدين طوسى بوده و ظاهرا ميان آن دو رابطه استادى و شاگردى دو جانبه برقرار بوده است. بدين ‏گونه كه خواجه نزد وى به آموزش فقه و او نزد خواجه به آموزش كلام پرداخته است. هرچند گفته‏اند مقام فقهى او بسان مقام كلامى خواجه بوده است، با اين ‏همه مهمترين اثر وى كه همين شرح نهج‏ البلاغه است، بيش از همه شرحى به روش كلامى و فلسفى است(24).

 

قبل از پرداختن به روش ابن ‏ميثم در اين شرح و ذكر ويژگى‏هاى آن، لازم به تذكر است كه وى پس از نگارش اين شرح، آن‏ را تلخيص نموده و آن ‏را اختيار مصباح‏ السالكين ناميده است.

 

شرح علامه حلى

 

تاليف: علامه جمال‏الدين ابومنصور حسن ‏بن يوسف ‏بن مطهر حلى (م 726 ه . ق) درباره شرح علامه حلى بر نهج‏البلاغه، نظرات كتابشناسان متفاوت است. علامه حلى در كتابش «خلاصة‏الاقول فى معرفة ‏الرجال‏» در ضمن آثارش كتاب «مختصر نهج ‏البلاغه‏» را ياد كرده است. (25) ولى در الذريعه عنوان شده كه در برخى نسخ‏ الخلاصه نام كتاب "كتاب مختصر شرح نهج‏ البلاغه" ذكر شده است. (26) و در كشف‏ الحجب توضيح داده شده كه علامه حلى شرح ابن‏ ميثم را تلخيص نموده است (27) و ظاهر سخن وى چنان است كه نسخه‏اى از كتاب را ملاحظه نموده است . و در روضات‏ الجنات نيز شرح نهج‏ البلاغه، ضمن آثار موجود علامه حلى ياد شده است(28).

 

نسخه‏اى از شرح نهج‏البلاغه‏اى در كتابخانه دكتر على‏ اصغر مهدوى در تهران موجود است كه طبق قرائن قطعيه مؤلف آن از دانشمندان سده هشتم هجرى است. و گفته شده كه اين شرح همان شرح علامه حلى است. خوشبختانه اين نسخه با تحقيق شيخ ‏عزيزالله عطاردى با عنوان "شرح نهج ‏البلاغه شارح محقق من اعلام القرن الثامن" در سال 1375 ه . ش در 530 صفحه منتشر شده است كه محقق، انتساب آن ‏را به علامه حلى يقينى نمى‏داند.

 

اما قرائن قوى احتمال انتساب آن به علامه حلى، مردود نيست. از جمله آن‏ كه در اين شرح سوال و جوابى بين شارح و خواجه رشيدالدين فضل‏الله همدانى طرح شده، كه اين‏ گونه سوال و جوابها بين علامه حلى و خواجه رشيدالدين در موارد متعدد ديگر، در دست است. از جمله رساله فوائد زيارت خواجه رشيدالدين فضل‏الله است كه آن ‏را در سال 709 ه . ق در پاسخ علامه حلى نگاشته است. (29)

 

هم ‏چنين مناظره‏اى بين علامه حلى و خواجه رشيدالدين درباره جمع بين آيه «قل رب زدنى علما» و حديث ‏حضرت على عليه السلام «لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا» صورت گرفته كه امروزه نسخه آن در دست است. (30)

 

هم ‏چنين در كتاب «كاوشى در نهج‏ البلاغه‏» درباره انتساب اين شرح به علامه حلى بحث ‏شده است. (31)

 

شرح ابن‏عتايقى

 

تاليف: كمال‏الدين عبدالرحمن ‏بن محمد بن ابراهيم عتايقى حلى مشهور به ابن‏عتايقى از دانشمندان شيعى سده هشتم هجرى(32).

 

ابن‏عتايقى شرح خودش را در چهار جلد تاليف نموده و جلد سوم آن‏ را در 786 ه . ق به پايان رسانيده است. او شرحش را از سه شرح ابن ‏مثيم و ابن ابى‏الحديد و قطب‏الدين كيدرى گزينش نموده و در مواردى نظرات ابن ابى‏الحديد را نقد نموده است.

 

از شرح ابن‏عتايقى فقط جلد اول و جلد سوم آن باقى ‏مانده كه از سوى بنياد نهج‏البلاغه در دست تحقيق و انتشار است . اما از جلد دوم و چهارم تا كنون نسخه‏اى شناسايى نشده است. (33)

پى نوشت:

1- سيد عبدالعزيز طباطبائى، فى ‏رحاب نهج‏البلاغه، مجله تراثنا، ش 35 و 36 ص 160.

2- آقا بزرگ تهرانى، الذريعه‏اى تصانيف‏ الشيعه 14/143/ سيد عبدالعزيز طباطبائى فى رحاب نهج‏البلاغه (تهرانشناسى 35- 36) ص 170.

3- فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه حضرت آية‏الله مرعشى، ج 1 ص 302 نسخه شماره 273، نسخه ديگرى كه از روى نسخه سيد فضل ‏الله تحرير شده، نسخه شماره 1190 كتابخانه رضا در رامپور هند نگهدارى مى‏شود و فيلم آن به شماره 5046 در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران نگهدارى مى‏شود.(فهرست ميكروفيلمهاى كتابخانه مركزى دانشگاه تهران 3/526)

4- سيدعبدالعزيز طباطبائى، نهج‏البلاغه عبدالقرون، (تراثنا ش 37 ص 152)

5- براى شرح حال وى رك: تراثنا، ش 37 صص 154- 187.

6- فهرست نسخ خطى كتابخانه آستانه قدس رضوى ج 5 ص 171 اين نسخه را تاج ‏كرمانى تحرير نموده و در 14 صفر 705 به پايان رسانيده است.

7- نهج‏البلاغه عبرالقرون، تراثنا، ش 38 و 39 ص 264 و 265.

8- براى شرح حال وى رك: سيد عبدالعزيز طباطبائى، نهج ‏البلاغه عبدالقرون، (چاپ شده در مجله تراثنا ش 37 و 9- صص 302- 319 در مورد وى بنگريد به: ابن كثير، البداية والنهاية، ج 13 ص 119/ مقريزى، السلوك ج 1، ص 407/ ابن شاكر، فوات الوفيات ج 1، ص 248.

10- دائرة‏المعارف بزرگ اسلامى، ج 2، ص 620 .

11- فهرست كتابخانه ملى، ج 4 ص 360 .

12- فهرست كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، ج 2 ص 253.

13- آقا بزرگ تهرانى، الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 2 ص 87 .

14- همان، ج 13 ص 134 .

15- همان، ج 14، ص 126 .

16- عبدالزهرا خطيب، مصادر نهج‏البلاغه، ج 1 ص 218 .

17- تهرانى، همان، ج 12 ص 210 .

18- خطيب، همان، ج 1 ص 220 .

19- همان، ج 1 ص 219 .

20- تهرانى، همان، ج 14 ص 255 .

21- خطيب، همان، ج 1 ص 220 .

22- گزارشى از اين اشتباهات را مى‏توان در فصل‏هاى 34 و 60 بهج‏الصباغه فى شرح نهج‏البلاغه ملاحظه كرد.

23- در رابطه با شرح ابن ابى‏الحديد، نوشته آقاى صادق حسن‏ زاده مراغى، چاپ شده در كتاب نهج‏البلاغه از منظر فرزانگان صص 187- 212 مراجعه شود.

24- در مورد ذيل بنگريد به: دايرة‏المعارف بزرگ اسلامى، ج 4 ص 716/ نيز طبقات اعلام الشيعه، روضات الجنات، قصص العلماء، رياض العلماء .

25- رجال‏ العلامة الحلى، قم، منشورات دضى، ص 47.

26- الذريعه 14/124، قم 1959.

27- كشف‏الحجب والاستار، ص 496/ قم 2783، سيداعجاز حسين نيشابورى .

28- خوانسارى، روضات‏ الجنات، ص 172.

29- رسايل خطى فارسى، دفتر دوم، ص 51- 69.

30- رسول جعفريان، تاريخ تشيع، ج 2 ص 664 .

31- كاوشى در نهج‏ البلاغه، ص 64 و مقالات كنگره سوم و چهارم بزرگداشت نهج‏البلاغه، ص 284 مقاله "شارحان نهج‏البلاغه".

32- براى شرح‏ حال ابن ‏عتايقى رك: مجله وقف ميراث جاويدان، ش 25 و 26، ص 94- 96 و براى آثار وى رك به مجله آئينه پژوهش (ش 48 آذر و دى 1376 ه . ش ص 98- 104)

33- براى نمونه شرح ابن ‏عتايقى به مجله‏ وقف ميراث جاويدان ش 25 و 26 ص 97- 98.

منبع:سايت راسخون

ارسال شده در : 1389/9/8 - 08:32:40

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/9/8 - 08:32:40

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد