• /
مقدمه اى بر آشنايى با نهج البلاغه

مقدمه اى بر آشنايى با نهج البلاغه

فرشته شيخى

 

اين مجموعه نفيس و زيبا به نام نهج البلاغه كه اكنون در دست ماست و روزگاذر از كهنه كردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افكار و انديشه هاى نو و روشن مرتبا بر ارزش آن افزوده است منتخبى از خطبه ها و دعاها و وصاياى مولاى متقيان على ( ع ) است كه در طول زندگى و خصوصا ايام خلافت و زمامدارى آن حضرت در مجامع گوناگون سياسى و نظامى خطاب به افراد و گروههاى مختلف ايراد گرديده است كه بوسيله سيد شريف بزرگوار رضى در حدود هزار سال پيش گردآورى شده است .

 

انگيزه سيد رضى(ره)

 

درآغاز جوانى و طراوت زندگى دست به تأليف كتابى در خصايص و ويژگى هاى ائمه ( ع ) زدم كه مشتمل بر خبرهاى جالب و سخنان برجسته آنها بود .

 

انگيزه اين عمل را در آغاز آن كتاب يادآور شدم و آن را آغاز شخن قرار داده ام پس از گردآوردن خصايص اميرمومنان ( ع ) مشكلات و حوادث روزگار از اتمام بقيه كتاب ، همه را بازداشت .

 

من آن كتاب را مبوب نموده و به فصلهاى مختلفى تقسيم كرده بودم ، در پايان آن ، فصلى كه متضمن سخنان جالب امام ( ع ) از سخنان كوتاه در مواعظ حكم ، امثال و آداب « نه خطبه هاى طولانى و نه نامه هاى گسترده » بود آورده شد .

 

برخى از دوستان آن را جالب و شگفت انگيز ، از جنبه هاى گوناگون دانسته و از من خواستند كتابى تالفى كنم كه سخنان برگزيده اميرمومنان ( ع ) در جميع فنون و بخشهايى مختلف ، از خطبه ها ، نامه ها ، مواعظ ـ ادب در آن گردآيد ، زيرا مى دانستند اين كتاب متضمن شگفتيهاى بلاغت و نمونه هاى ارزنده فصاحت و جواهر سخنان عرب ، و نكات درخشان از سخنان دينى و دهيوى خواهد بود كه هيچ كتابى جمع آورى نشد و در هيچ نوشته اى تمام جوانب آن گردآورى نگرديده است .

 

از اين روخواسته دوستان را اجابت كردم و اين كار را شروع كرده در حالى كه يقنى داشتم سود و نفع معنوى آن بسيار است ، و بزودى همه جا را تحت سيطره خود قرار خواهد داد .

 

منظورم اين بود كه علاوه بر فضائل بيشمار ديگر ، بزگرى قدر ، و شخصيت اميرمومنان را از اين نظر روشن سازم كه :

 

امام على (ع)تنها فردى است كه از ميان تمام نوشتگان كه سخنى از آنها به جا مانده به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانه كه سخن هيچ بليغعى به پايه آن نخواهد رسيد .

 

روش سيد رضى :

 

تصميم گرفتم ابتدا خطبه ها ، پس از آن نامه ها ، و سپس كلمات حكمت آميز جالب آن حضرت را جمع كنم ؛ و به هركدام از آنها بابى را الختصاصدادم و صحفاتى ويژه آن گردانيدم تا مقدمه اى باشد براى بدست آوردن ، آنچه كه به آن دسترسى ندارم و ممكن است در آينده به آن برسم و هرگاه ، سخنى از آن حضرت در مورد بحث و مناظره يا پاسخ سوال و يا منظور ديگرى بود كه به آن دست يافتم ول جزء هيچ يك از سه بخش نبود آن را در مناسبترين و نزديكترين بخش قرار دادم اگر در ميان آنچه برگزيده ام فصول غير منظم و سخنان غير مرتبى آمده به خاطر آن است كه من نكته ها و جملات درخشان آن حضرت را جم مى كنم و منظورم حفظ تمام پيوندها وارتباطات كلامى نيست .

نام نهج البلاغه

 

بعد از تمام شدن كتاب چنين ديدم كه نامش را نهج البلاغه بگذارم زيرا اين كتاب درهاى بلاغت را بر روى بيننده مى گشايد و خواسته هايش را به او نزديك مى سازد . اين كتاب را هم مورد نياز دانشمند و عام است و هم دانشجو و متعلم و هم خواسته شخص بليغ و زاهد در آن يافت مى شود و در اثناء كلمات امام ( ع ) سخنان شگفت انگيزى در مورد توحيد ، عدل و تنزيه خداوند از اشتباهات به خلق مى بينيم كه تشنگان را سراب كرده و پرده ها را از زوى تاركى شبهات برمى  گيرد .

منبع : ترجمه مقدمه سيد رضى ، معجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه

مقدمه بر آشنائى با نهج البلاغه

 

اين مجموعه نفيس و زيبا به نام نهج البلاغه كه اكنون در دست ماست و روزگار از كهنه كردن آن ناتوان است و گذشت زمان وظهور افكار و انديشه هاى نوتر و روشنتر مرتبا بر ارزش آن افزوده است منتخبى از خطبه ا و دعاها و وصاياى مولاى متقيان على ( ع ) است كه در طول زندگى و خصوصا ايام خلافت وزمامداريآن حضرت در مجامع گوناگون سياسى و نظامى خطاب به افراد وگروههاى مختلف ايراد گرديده است كه بوسيله سيد شريف بزرگوار رضى در حدود هزار سال پيش گردآورى شده است (1)

انگيزه سيد رضى از جمع آورى نهج البلاغه

 

سيد رضى در مقدمه كتاب شريف نهج البلاغه درباره انگيزه خود مى گويد : در آغاز جوانى طراوت زندگى دست به تاليف كتابى در خصائص و ويژگيهاى ائمه ( ع ) زدم كه مشتمل بر خبرهاى جالب و سخنان برجسته آن بود . انگيزه اين عمل را در آغاز كتاب يادآور شدم وآن را آغاز سخن قرار دادم ضس از گردآورى خصائص اميرمومنان ( ع ) مشكلات و حوادث روزگار ا ز اتمام بقيه كتاب ، مرا باز داشت .

 

من ، كتاب را مبوب نموده به فصلهاى مختلفى تقسيم كردم . در پايان آن را فصلى كه تضمن سخنان جالب امام ( ع ) از سخنان كوتاه در مواعظ ، حكم ، امثال وآداب را سخنان و خطبه هاى طولانى ونامه هاى گسترده بود آورده شد برخى از دوستان آن راجالب وشگفت انگيز از جنبه هاى گوناگون دانستند واز من خواستند كتابى تاليف كنم كه سخنان برگزيده اميرمومنان عليه السلام در جميع فنون و بخشهاى مختلف از خطبه ها ، نامه ها ، مواعظ ، و ادب در آن گردآيد . چه مى دانستند چنين كارى طراز فصاحت خواهدبود . و من پذيرفتم . كه اين كار را آغاز كنم چه مى دانستم سودى بزرگ در بردارد . و نامى بلند براثر ، وكوشيدم چند كه بتوانم بهاى اين سخنان را در بازار فصاحت آشكار و نشان دهم كه على ( ع ) در اين ميدن يكه تاز است واز يگران ممتاز (2)

روش سيد رضى در نهج البلاغه

 

سيد رضى خود درمقدمه كتاب نهج البلاغه مى گويد : « ديدم كه سخنان امام بر سه محور مضمون است . خطبه ها ، نامه ها و فرمانها ، حكمت و اندرز ، نخست خطبه هاى اعجاب انگيز ، سپس نامه هاى دلاويز سپس سخنان كوتاه وحكمت انگيز را فراهم نمودم و براى هر كدام بابى گشودم و در هرباب برگهايى افزودم تا آنچه تاكنون در نظرم نيايد و در آينده بدست آيد ، در آن جاى دهم و اگر سخنى از او يا خواهشى يا حسب حالى است كه از آن باب نيست و از قاعده برون است ، در بابى جاى دادم كه باآن مناسب و موزون است و بسا كه در اين گزينش فصلها باشد كه موزون نيست چه خواست من از گردآورى معنيهاى بلند و نكته هايى ارجمند بود ، نه رعايت نظم و پيوند (3)

نام نهج البلاغه

 

در باب نام نهج البلاغه مى توان گفت كه اين نام توسط خود سيد رضى گذاشته شده است وى در مقدمه نهج البلاغه مى گويد « كتاب را نهج البلاغه ناميدم چه درهاى بلاغت را براى بيننده باز ميكند و طالبان را بدان فرا مى خواند . هرچه دانشمند و دانش آموز بخواهد در آن است و مطلوب بليغ و زاهد در آن موجود و نمايان و در اثناى آن سخنان شيوا است كه در توحيد وعدل خداست و پاك دانستن او از همانندى به آفريدگان كه نشاننده سوزش تشنگى هااست . و داروى بيماران و زداينده هر شبهه اى از دلهاى آنان (4)شيخ محمد عبده درمقدمه اى كه بر شرح خود بر نهج البلاغه نوشته درباره اين عنوان مى نويسد : اين كتاب جليل مجموعه اى از سخنان سيد و مولاى ما اميرمومنان ( ع ) است كه سيد رضى از سخنان متفرق آن حضرت گزينش و گردآورى كرده ونام آن را نهج البلاغه نهاده ومن نامى شايسته تر و مناسبتر از اين نام كه دلالت بر معناى آن كند سراغ ندارم و بيشتر از آنچه اين اسم برآن دلالت داردنمى توانم آنرا توصيف كنم (5)

كميت نهج البلاغه

 

نهج البلاغه شامل 241 خطبه و 79 نامه و 480 كلمه كوتاه و آموزنده است (6)كه سيد رضى در قرن 4 آن را نگاشته ودر ماه رجب سال 400 هجرى تاليف آن را به پايان رسيده است . اين خطب ونامه ها و كلمات قصار در زمينه هاى مختلف سياسى – اجتماعىاخلاقى – كلام - عقايد - مواعظ واحتجاجات صادر شده است و اكثر آنها به دوران خلافت على ( ع ) وبيانى از حوادث صدر اسلام است (7)

نهج البلاغه شامل كليه سخنان امام ( ع ) كه در عصر سيد رضى مندرج بوده نيست چنانكه سيد رضى خوداشاره دارد كه آنچه دراين مجموعه گردآورى شده

 

63

 

است منتخب وگزيده اى از سخنان اميرمومنان است نه همه آنچه از آن حضرت در كتابها موجود بوده است

 

وى در اين باره مى نويسد : ادعا نمى كنم كه من به همه جوانب سخنان امام ( ع ) احاطه پيدا كرده به طورى كه هيچ يك از سخنان آن حضرت را از دست نداده باشم بلكه بعيد نمى دانم كه آنچه نيافته ام بيش از آن چيزى باشد كه يافته ام و انچه در اختيار دارم كمتر از آن چيزى باشد كه به دستم نيامده است (8)

 

مسعودى كه تقريبا صد سال پيش از سيد رضى مى زيسته است در جلد دوم مروج الذهب تحت عنوان « فى ذكر لمع من كلامه و اخباره و زهده « مى گويد : آنچه مردم از خطبه هاى آن حضرت به خاطر سپرده اند 48 واندى خطبه است كه بالبديهه ايراد مى كردند و مردم آن را حفظ مى كردند و مى نوشتند واز هم مى گرفتند (9)

 

سيد رضى در كتاب نهج البلاغه تنها241 خطبه از امام ( ع ) نقل كرده در حالى كه مسعودى 480 واندى آمار مى دهد .

 

جذابيت و بلاغت سخنان امام ( ع ) باعث شده بود كه از همان ابتدا قبل از سيد رضى افرادى به جمع آورى بخشهايى از خطبه ها و نامه ها و سخنان امير ( ع ) بپردازند كه ما نيز در ادامه به تعدادى از آنها اشاره مى كنيم (10)

 

نام عنوان تاليفاتى كه پيش از سيد رضى انجام شده :

 

از كسانى كه در فاصله قرن اول تا قبل از تاليف نهج البلاغه توسط سيد رضى معروف به جمع آورى بخشهايى از سخنان امام على ( ع ) بوده اند مى توان از افراد زير ياد كرد .

 

كتاب خطب اميرالمومنين ، نوشته زيد بن وهب ( متوفى 96 هجرى كتاب خطب اميرالمومنين نوشته ابومنذر بن الكلبى ( متوفى 205 هجرى )

 

كتاب خطب على ( ع ) نوشته اسماعيل بن مهران ابى نصر ( متوفى 200 هجرى )

 

كتاب خطب على ( ع ) نوشته ابو عبدالله محمد بن عمربن واقدالمدنى ( متوفى 206 هجرى )

 

كتاب خطب على ( ع ) و كتبه الى عماله نوشته المدائنى ( متوفى 225 هجرى )

 

علاوه بر كتب فوق كه شخصا با عنوان كتاب خطب اميرالمومينين ( ع ) يا كتب خطب على ( ع ) پرداخته شد در همين قرون تاليفات زيادى از سوى دانشمندان شيعه و سنى پديدآمد كه حاوى بخشهايى ازسخنان وفرموده هاى على ( ع ) بود . و شمار اين كتب بسيار زياد بوده و طبق پاره اى از تحقيقات افزون بر يكصد ماخذ از مصادر معتبر شيعه وسنى و اهل سنت مى باشد (11)

 

نياوردن اسناد :

 

سيد رضى در تاليف گرانقدر خود كلمات امير المومين را بدون ذكر اسناد آورده است منقولات خود را جز در 17 مورد آن هم به طور كلى ، مستقيما از امير المومنين نقل كرده است و سلسله راويان حديث را حذف كرده است (12)

سيد رضى در پى خواهش وتقاضاى علاقمندان به كلام بليغ مولاى متقيان به اين كارد دست زد (13)و چون در مقام جمع آورى سخنان فصيح وبليغ و وحى گونه امام بود به دگر جنبه هاى كار نپرداخته است و راويان را به صورت مستند درج ننموده است و به ذكر ماخذ اشاره نكرده است . به عبارتى ديگر سيد رضى روش

 

65

 

و سيره معمول محدثان را رد پيش نگرفته است (14)و هيمن امر باعث شده كه در انتساب اين سخنان به اميرالمومنين ترديد شود . كه در بخشهاى ديگر به اين شبهه پاسخ مى دهيم . اما شك و ترديد در اين زمينه يعنى انتساب نهج البلاغه به اميرالمومنين با هر نيتى كه صورت گرفته خود امرى بركت زا بوده و موجب شده تا در زمينه شناسايى اسناد و مدارك نهج البلاغه تحقيقات ارزشمندى صورت گيرد و در نتيجه تا كنون براى 140 خطبه از 229 خطبه و 62 نامه از 79 نامه و 340 حكمت از 489 حكمت آن سند و ماخذى از مصادر شيعه و سنى قبل يا همزمان يا بعد از تاليف بدست آمده است (15)از كتابهايى كه در اين زمينه تاليف شده است مى توان به كتب زير اشاره كرد :

1 ) مصادر نهج البلاغه واسانيده از عبدالزهرا حسينى خطبيب

2 ) مدارك نهج البلاغه از هادى كاشف الغطاء

 

3 ) پژوهشى در اسناد و مدارك نهج البلاغه از سيد محمد مهدى جعفرى اشاره كرد .

براى آشنايى بيشتر با اين كتابها در اين بخش به بررسى كتاب مصادر نهج البلاغه و اسانيده كه ازمهمترين كتاب در زمينه بررسى اسناد مدارك است ، مى پردازيم

 

66

 

مصادر نهج البلاغه و اسانيده از عبدالزهرا حسينى خطيب :

 

نويسنده در اين كتاب از منابع روايى چه شيعه و چه سنى استفاده كرده است و روش انتخاب مدارك را به دوران قبل از سال 400 هجرى ( سال تاليف نهج البلاغه ) محدود نكرده است . ابتدا مدارك كلى 1 خطبه را مى آورد و سپس هريك از فرازها ى آن كه دارى مدرك ممتاز و مخصوص بخود نمى باشد را جداگانه نوشته و جايگاه دقيق خطبه ها و جايگاه فرازهاى مختلف آن را با ذكر مدارك مربوط به آن مشخص كرده‌اند (16)

 

نويسنده در اين كتاب بيشتر مدارك نهج البلاغه را ذكر كرده و تنها براى تعداد كمى از خطبه ها « خطبه 95 - 96 - 117 - 159 - 161 - 212 - 113 ) و بعضى از نامه ها « نامه 58 » و تعدادى از حكمت ها « حكمت شماره 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 61 - 247 - 329 - 355 - 428 - 436 - 437 - 464 - 474 » نتوانسته مدارك لازمى استخراج كند (17)

 

روش نويسنده به اين صورت است كه ابتدا خطبه را بيان نموده و در زير خطبه به ذكر مصادر يا مصدر آن خطبه پرداخته و بعد از بيان مصادر و ماخذ سند خطبه را بيان نموده است . براى مثال نويسنده مصادر واسناد خطبه ها را بدينصورت بيان نموده :

ابتدا خطبه

ذكر مصادر : از مصادر اين خطبه مروج الذهب مسعودى ؛ ج س – ص 149 و آن را مستند ذكركرده اند

 

67

 

سند : قال حدثنا المنقوى ـ فال حدثنا عبدالعزيزبن الخطاب الكوفى به ثال حدثنا فضيل بن مرزوق ابن العباس (18)

 

و بعد از ذكرسند راويان ديگر را نيز بيان نموده واز ديگر راويان اين خطبه ابن عسكر در تاريخ دمشق است كه آن را به دو صورت روايت كرده است :

1 ) در جز اول ص 305 با سندس از عمروبن مره گفت سمعت عبدالله بن حارث عن زهير بن الارحم قال خطبنا على بن ابيطالب

 

2 ) در جزء دهم ، ص 225 در ترجمه بكاربن هلال العاصرى ، با ؟ عن الحسن بن محمدبن بكابن هلال قال حدثنا ابى عن ابير ، قال حدثنى ابوعمر والانصارى عن على قال لاهل العراق (19)

مصادر شريف رضى

 

گفتيم سيد رضى روايات را بصورت مستند ( جز در 17 مورد ) درج ننموده است . اين سخن به اين معناست كه سيد رضى در ذكر روايات و خطبه ها و نامه ها و حكمت ها آنها را مستقيما از امام على ( ع ) نقل مى كند مثلا مى گويد قال عليه السلام بدون اينكه راوى يا راويان را ذكر كند . اما در 17 مورد سيد رضى راويان را ذكر كرده در عين حال در همه اين موارد نيز سند را به طور كامل بيان نكرده است .

در برخى موارد فقط به ذكر 1 يا 2 راوى بسنده كرده و آنرا از امام نقل مى كند براى نمونه در آغاز خطبه 182 آمده است . روى عن نوف البكالى قال خطب هذه الخطبه اميرالمومنين ( ع ) بالكوفه

 

68

 

در موارد ديگر نام كتابى را كه آن خطبه – يا نامه - يا حكمت در آن ذكر شده و سيد رضى خودش از آن استفاده كرده را به همراه نويسنده نقل مى كند . مثلا سيد رضى در نامه 75 سند را چنين آورده است كه ذكره الواقدى فى كتاب الجمل (20)

 

در يك مورد از اين 17 مورد نيز سند را كامل آمده و آن خطبه 234 است كه سيد رضى سند آنرا چنين آورده است . كه : روى ذعلب اليمامى عن احمد بن قبيبه عن عبدالله بن يزيد عن مالك بن دحيه قال كنا عند اميرالمومنين ( ع ) و قد ذكر عنده اختلاف الناس فقال (21)

 

نتيجه گيرى :

 

دريك نتيجه گيرى كلى مى توان گفت اسناد نهج البلاغه در چه خطبه هايى كه سيد رضى سند آنها را نياورده و چه اين 17مورد كه سند آنها به طور كلى بيان شده مسند و متصل است زيرا همانطور كه گفتيم سند اين 17 مورد هم كامل بيان نشده است كه درا ينجا از آنها يادمى كنيم (22)

 

1 ) خطبه امام ( ع ) درباره روزگار و مردمان كه شريف رضى يادآورى كرده است اين خطبه را جاحظ در البيان و التبيين آورده است .( خطبه 32 نهج البلاغه .)

 

2 ) روايت نوف بكالى از امير مومنان ( ع ) ،( خطبه 182 نهج البلاغه )

3 ) روايت سعد بن صدقه از امام صادق ، ( خطبه 91 نهج البلاغه معروف به خطبه اشباع

 

69

خطبه امام ( ع ) به نقل از دغلب يمانى از احمدبن قتيب از عبدالله بن يزيد از مالك بن دحيه ، كلام 234 نهج البلاغه

 

خطبه امام ( ع ) در ذى قار پيش از جنگ جمل به نقل از الجمل واقدى ( خطبه 231 نهج البلاغه )

 

نامه امام ( ع ) به طلحه و زبير به نقل از ابوجعفر اسكامى در كتاب المقامات فى مناقب امير المومنين ،( نامه 54 نهج البلاغه )

 

عهد نامه اى كه امام ( ع ) براى قبايل ربيعه يمن تنظيم فرموده و از خط هشام بن كلبى نقل شده است ( نامه 74 نهج البلاغه )

 

نامه امام ( ع ) به معاويه كه در آغاز بيعت مردم با آن حضرت نوشته شده و واقدى آن را در كتاب الجمل آورده است .( نامه 75 نهج البلاغه )

 

نامه امام به ابوموسى در پاسخ نامه او درباره حكمين اين نامه را سعيد بن يحيى اموى در كتاب المغازى آورده است . ( نامه 78 نهج البلاغه )

 

خبر ضرار بن صخره در توصيف امام ( ع ) نزد معاويه و بيان كلمات آن حضرت در نيمه شب ( حكمت 77 نهج البلاغه )

 

حكايت ابوجعفر محمدبن على باقر ( ع ) از اميرمومنان ،( حكمت 88 نهج البلاغه )

 

روايت نوف بكالى از اميرالمومنين ( ع ) ،( حكمت 104 نهج البلاغه )

 

روايت كميل بن زياد نخعى در همراهى امام ( ع ) در صحرا و نقل حكمتى بلند از آن حضرت . ( حكمت 147 نهج البلاغه )

آنچه ابوعيبد قاسم بن سلام هروى از غريب الحديث در كتاب خود ذكر كرده ( غريب الكلام4

 

70

 

سخنى كه ابن جرير طبرى در تاريخ خود عبدالرحمن پسر ابن ليلى فقيه روايت كرده ( حكمت 373 نهج البلاغه )

 

روايت ابوحنيفه از امام ( ع ) درباره امر به معروف و نهى از منكر .( حكمت 375 نهج البلاغه )

 

روايت ثعلب از ابى اعرابى از امام ( ع ) درباره آزمايش مردم .( حكمت 343 نهج البلاغه )

مصادر و مدارك نهج البلاغه

 

مصادر و مدارك نهج البلاغه راكه مى توان به آنها اعتماد كرد و آنچه را كه در نهج البلاغه آمده است براساس آنها از امام دانست عبارتند از (23)

 

1 ) كتابهايى كه در بيش از تدوين نهج البلاغه تدوين گرديده اند و با واسطه از آنها نقل مطب شده است .

2 ) كتابهايى كه بيش سال 400 هجرى تاليف شده اند و تا كنون باقى مانده و موجودند

 

3 ) كتابهايى كه پيش از زمان شريف رضى نوشته شده است و كلام امام ( ع ) با اسنادى غير از طريقى كه سيد رضى آورده است و براساس مداركى ديگرنقل كرده اند .

 

4 ) كتابهايى كه پس از زمان شريف رضى نوشته شده است و كلام على ( ع ) را به صورتهاى مختلف از آنچه در نهج البلاغه است آورده اند .

 

بررسى مسئله اسناد نهج البلاغه به امام على ( ع )

بيش از اين گفتيم كه نهج البلاغه مسند نيست . اين امر باعث شده تا در انتساب نهج البلاغه به امام على ( ع ) ترديد شود

 

71

 

از نظر علماى شيعه در صحت انتساب نهج البلاغه به اما م على ( ع ) آن هم به طور كلى و فى الجمله ترديد وجود ندارد و بالطبع اثبات اين امر كه الفاظ نهج البلاغه خصوصا خطبه هاى آن بدون استثنا و از زبان على ( ع ) صادر شده كارى دشوار است . اما قرائن صحت انتساب كلى اين كتاب به على ( ع ) بسيار بوده (24)كه عبارتند از (25)

 

محتواى اكثر خطب ، رسائل ، كلمات قصار نهج البلاغه با تصويرى كه از على ( ع ) در ذهن وجود دارد مطابقت مى كند .

 

نسبت به تقوى و ثاقت شخص رضى كمال اطمينان وجود دارد .

بسيار از خطب و رسائل نهج البلاغه در منابع قبل از سيد رضى با سندمتصل تا على ( ع ) قابل شناسائى است

تاريخ صحيح حوادث نيمه نخست قرن اول هجرى گواه ديگرى بر اصالت بسيارى از مطالب نهج البلاغه است

بلاغت نهج البلاغه و فصاحت بى نظير آن عامل ديگرى در صدور آن از شخص امام مى باشد

 

72

 

دانشمندان اهل سنت نيز كمابيش اصل صحت انتساب نهج البلاغه را به على ( ع ) پذيرفته و بعضى از آنان در زمينه شرح تصحيح متن و طبع آن كارها و خدماتى انجام داده اند همانند ابن ابى الحديد كه درشرح خود به رد بعضى تشكيكات مربوطه به انتساب اين كتاب به امام على ( ع ) پرداخته است (26)

در اين ميان گروهى از بزرگان اهل سنت صحت انتساب نهج البلاغه به على ( ع ) را مورد ترديد قرار داده‌اند و اولين كسى كه در اين زمينه به تشكيك پرداخت ابن خلكان است او تنها در انتساب نهج البلاغه به امير ( ع ) ترديد داشت بلكه در شرح حال سيد مرتضى برادر سيد رضى مى نويسد مردم درباره نهج البلاغه اختلاف پيدا كردند كه آيا او مولف آن كتاب است يا برادرش سيد رضى . اما كسى كه مسئله سند براى او امر مهمى به شمار رود نبايد چنين غير مستند سخن بگويد واظهار بدارد مردم درباره مولف نهج البلاغه ترديد كرده اند . چون در صحت انتساب نهج البلاغه به سيد رضى از نقطه نظر جمع آورى وتاليف ترديدى وجود ندارد و در اين باره قرائن روشنى وجود دارد كه علامه امينى

 

73

 

در كتاب الغدير و سيد عبدالزهرا حسينى در كتاب مصادر نهج البلاغه و اسانيده به بخشى از آن اشاره كرده اند .

 

پاسخ به شبهه عدم صحت انتساب نهج البلاغه به امام على ( ع )

 

تا اينجا بيان كرديم كه نبودن سند متصل در صدر خطب ، رسائل و كلمات قصار نهج البلاغه و يا لااقل عدم ذكر ماخذ باعث ترديد افرادى مثل ابن خلكان در زمنه انتساب آن به حضرت على ( ع ) شده است . اما با اشاره به نكات عدم سندمتصل را نمى توان گواه قاطع بر عدم انتساب نهج البلاغه به على ( ع ) به شمار آورد .

 

1 ) فقها ومحدثان در درجه اول اهتمام خود را در يافتن روايات مستند و صحيح در حوزه احكام وتكاليف متمركز كرده اند و برعكس در رشته هاى فضائل واخلاق و آداب ، حساسيت كمترى از خود نشان داده اند در اين ميان نهج البلاغه نيز كه از نظر محتوى مجموعه اى اخلاقى و سياسى و اجتماعى است با تاثير از اين رويه به گونه غير مستند جمع آورى گرديده است (27)

2 ) نكته دوم در ارتباط با شخصيت سيدرضى است اواساسا شخصيت فقهى و حديثى نداشته است و به عبارتى اين ابعاد در شخصيت او تحت الشعاع جنيه ادبى قرار دارد . در جمع آورى نهج البلاغه نيز وجود همين بعد است كه او را وادار مى كند تنها به انتخاب مواضع بليغ سخن امام على ( ع ) بپردازد و در پايان آن را نهج البلاغه نام نهد . منطق سيد رضى در عدم اشاره به ماخذ وسند احتمالا آن بوده كه نهج البلاغه از نظر ويژگى ممتازى كه دارد خود حجت خويش

 

74

 

است . و هيچ سندى گوياتر از الفاظ و معانى نهج البلاغه ، نمى تواند بهتر بر صحت انتساب آن به على ( ع ) دلالت نمايد . (28)

اقسام تاليف درباره نهج البلاغه

 

از زمانى كه نهج البلاغه توسط سيد رضى گردآورى شده تاليفاتى پيرامون آن صورت گرفته كه مى توان تحت عنوان هاى زير قرارداد (29)

كتابهاى لغت نهج البلاغه

ترجمه نهج البلاغه يا بخشى از آن

شرح نهج البلاغه يا بخشى از آن

منتخب نهج البلاغه

مستدرك نهج البلاغه

مدارك و اسناد نهج البلاغه

فهرست و معجم نهج البلاغه

موضوعات نهج البلاغه

آشنائى با نهج البلاغه

10 ) متفرقات نهج البلاغه

 

در ادامه راجع به اين عناوين توضيحاتى از نظر مى گذرد :

كتاب لغت نهج البلاغه

سهل ممتنع الفاظ نهج البلاغه سبب شده است كه شارحان نهج البلاغه در ابتدا به شرح لغات و مشكلات الفاظ و تبيين اين كتاب بپردازند والبته كتابهاى

 

75

 

لغت خاص نهج البلاغه كمتر تدوين شده است ولى در هر صورت اين كارى ضرورى بوده و از جمله آنها كتابهاى زير است (30)

قاموس نهج البلاغه از محمد على شرقى – 4 جلد

سيرى در فرهنگ لغات نهج البلاغه تاليف كريم زمانى جعفرى

حل لغات نهج البلاغه تاليف موسى اعجاز حسين هندى

ترجمه نهج البلاغه يا بخشى از آن

 

دكتر سيد جعفر شهيدى در اين باره مى گويد سالها بلكه قرنها از تاليف كتاب نهج البلاغه گذشت تا فارسى زبانان عرب دان برآن شدند تا اين اثر را به فارسى برگردانند . تاريخ دقيق ترجمه فارسى اين كتاب معلوم نيست بسيارى از پژوهشگران برآن بودند كه نخستين ترجمه فارسى نهج البلاغه در سده دهم هجرت ودر حكومت صفويان صورت گرفته است و ديرينه ترين ترجمه اى كه آنرا در اختيار داشتند ترجمه جلال الدين حسين بن شرف الدين اردبيلى معاصر اسماعيل صفوى است . و پس از آن ترجمه ملافتح الله كاشانى متوفى به سال 988 كه آنرا « تنبيه الغافلين » ناميده است ، و از آن پس ترجمه‌هاى ديگركه جستجو كننده براى اطلاع بيشتر ميتواند به مقاله نهج البلاغه چيست ؟ از مرحوم ابن يوسف شيرازى مراجعه كند (31)

به هرحال بيش از يكصد ترجمه و شرح به زبانهاى فارسى ، عربى ، انگليسى ، آلمانى ، فرانسه ، اردو ، و … درباره نهج البلاغه وجود دارد كه نهج البلاغه به تصحيح و شرح دكتر صبحى صالح ابن ابى الحديد و ميرزا حبيب الله خويى

 

76

 

وآثار علامه شيخ شوشترى درباره آن از مهمترين آثار پيرامونش به شمار مى آيد (32)

 

از بين ترجمه هاى اين كتاب شريف مى توان به ترجمه هاى زير اشاره كرد (33)( ترجمه به فارسى )

ترجمه وشرح مختصر به حكم سيد علينقى فيض الاسلام

سخنان امام على از جواد فاضل

ترجمه وشرح مختصرى از قستمى از نهج البلاغه به قلم مروم سيد محمود طالقانى

ترجمه دكتر اسدالله مبشرى

ترجمه محسن فارسى

ترجمه مختصر از بهر خراسانى در سه جلد

 

از ترجمه هاى انگليسى مى توان از (34)

ترجمه اى است به قلم محمد عسگرى كه در هندوستان چاپ شده است

ترجمه اى است از سيد على رضا در 2 جلد

ترجمه مفتى جعفرى حسين در 1 جلد

 

از ترجمه هاى اردو مى توان به (35)

شرح النهج در 2 جلد از سيد ظفر مهدى هندى

الاشاعر به زبان اردو از حسن امروهى

 

77

شرح النهج نگارش غلامعلى موسوى قندى

ترجمه نهج البلاغه ، ترجمه غلامعلى اسماعيلى بهاونكرى

 

البته نهج البلاغه به زبان تركى و بخشهايى از آن به زبان آلمانى – ايتاليايى وديگر زبانها ترجمه شده است (36)

شرح بر نهج البلاغه يا بخشى از آن

 

از عصر تاليف نهج البلاغه تا كنون بيش از دويست شرح برتمام نهج البلاغه يا بخشى از آن نوشته شده كه متاسفانه بسيارى از شرحهاى متقدم از دست رفته . اينكه چه كسى نخستين شرح را بر نهج البلاغه نگاشته است دقيقا مشخص نيست . اما به احتمال زياد نخستين شرح ازابونصر محمد بن مسعود بن وبرى حنفى است . البته شيخ آقا بزرگ تهرانى بر اين است كه نخستين شرح را بر نهج البلاغه خود سيد رضى نوشته كه در واقع تعليقاتى است بر نهج البلاغه و پس از او سيد مرتضى شرحى بر خطبه « شقشقيه » نوشته بوده است (37)

 

عبدالزهرا خطيبى در جلد اول كتاب مصادر نهج البلاغه واسانيده صد ويك شرح بر نهج البلاغه را معرفى نموده است كه در زير به تعدادى از آنها اشاره مى كنيم .

شرح نهج البلاغه تاليف كمال الدين ابن ميثم بحرانى به زبان عربى

شرح نهج البلاغه از مولا محمد صالح قزوينى به زبان فارسى

شرح نهج البلاغه شيخ محمدعبده مصرى به زبان عربى

 

78

منهاج البراعه به زبان عربى از سيد حبيب الله خويى در 4 جلد ، بقيه توسط حسن حسن زاده آملى

 

شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد در 20 جلد به زبان عربى (38)

 

علامه امينى در كتاب الغدير 81 نفر از شارحان نهج البلاغه را ذكر كرده و شيخ حسين جمعه اسامى 210 شرح از شروح نهج البلاغه را از كتابخانه هاى ايران و لبنان و عراق گردآورى كرده است (39)

 

علامه شيخ محمد كاشف الغطاء مى گويد : تا امروز « سال 1360 » به 66 شرح از طرف دانشمندان بزرگ اسلامى بر نهج البلاغه نوشته شده است دست يافته ام و اين به غير از شرحهاى مى باشد كه بر قسمتى از خطبه ها نوشته اند و قطعا از 90 شرح كمتر نيست پاره اى از دانشمندنن گفته اند تا كنون صد شرح برنهج‌البلاغه نگارش يافته است (40)

منتخب نهج البلاغه

 

بسيارى از عالمان و فاضلان بخشهايى از نهج البلاغه را گزيش كرده ( مثلا بخشهايى زا مواعظ يا بخشى از دعاهاى نهج البلاغه يا بخشى از خطبه اى نهج البلاغه ) و به صورت منتخب نهج البلاغه عرضه داشته اند . از آن جمله :

 

منتتخب وصايا اميرالمومنين و حكمه از ميرقاسم قره باقى .

دعاهاى نهج البلاغه از عباس بهروزى در سال 1361

 

تحفه العابدين از سيد مهدى بن صالح حسينى طباطبائى حكيم . برگزيده اى از مواعظ نهج البلاغه (41)

مستدرك نهج البلاغه

 

79

 

پس از تاليف نهج البلاغه جمعى از عالمان تلاش نمود ه اند ، تا آنچه كه از سخنان و نامه هاى امير مومنان على ( ع ) در كتابهاى مختلف موجوداست . و در نهج البلاغه نياورده گردآورى كنند و بر نهج البلاغه بيفزايند . و مستدرك بنويسند التبه از تاليفات كهن در اين باب ، جز نامى در كتابها باقى نمانده است ولى تاليفات جديدى صورت گرفته كه بسيار باارزش است براى نمونه :

نهج البلاغه از سيد كاظم كفائى

 

ملحق نهج البلاغه از عبدالله بن اسماعيل بن احمد جلى كه ابن ابى الحديد معتزلى در شرح خود از او و كتابش ياده كرده است .

 

النهج القويم فى كلام اميرالمومنين از سيد خلف بن عبدالمطلب مشعشى حويزى (42)

مدارك و اسناد نهج البلاغه

 

بسيار از عالمان كتابهايى باعنوان اسناد نهج البلاغه ، مدارك نهج البلاغه اسناد نهج البلاغه ومصادرنهج البلاغه تاليف كرده اند . و سبب تاليف چنين كتابهايى اين است كه سيد رضى در نقل مطالب امام ( ع ) چنانچه اشاره رفت جز در 17 مورد سند خود را ذكر نكرده است از اين رو براى دفع شبهات درباره مدارك نهج البلاغه و اسناد آن آثار متعددى تاليف شده واسناد و مدارك نهج البلاغه از كتابهاى عامه وخاصه گردآورى شده است . تا جاى هرگونه شك و ترديد را پاك كند كه مهمترين آنها عبارتنداز :

مصادر نهج البلاغه و اسانيده از سيدعبدالزهرا حسينى خطيب در 4 جلد

 

80

مدارك نهج البلاغه از عبدالله نعمه

پژوهشى در اسناد و مدارك نهج البلاغه از سيد محمد مهدى جعفرى

روش تحقيق در اسناد و مدارك نهج البلاغه از محمد دشتى

 

مدارك نهج البلاغه و دفع الشبهات عنه از هادى كاشف الغطاء (43)

فهرست ومعجم نهج البلاغه

 

از جمله ضرورى ترين اقدامات در راه آشنايى بيشتر با نهج البلاغه واستفاده بهتر از آن و فراهم ساختن زمينه تحقيق و بررسى و مطالعه آن ، تنظيم فهرستهاى كامل و كشف المطالب وتنظيم هاى موضوعى و فرهنگهاى تفضيلى از نهج البلاغه است . هرچند در اين زمينه اقداماتى صورت گرفته است اما هنوز نياز به اقدامات گسترده تر و عميق تر باقى است كه از آن جمله مى توان به كتابهاى زير اشاره نمود .

المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه از سيد كاظم محمدى و محمد دشتى

كشف الستار عن نهج البلاغه از احمد كاشانى

 

المعجم الموضوعى نهج البلاغه از اويس كريم محمد كه موضوعات نهج البلاغه را تحت 22 عنوان باب بندى كرده است .

 

فرهنگ آفتاب : فرهنگ تفصيلى مفاهيم نهج البلاغه از عبدالمجيد معاديخواه [1](

موضوعات نهج البلاغه

 

بسيارى از انديشمندان براى پاسخگويى به نيازهاى معرفتى و تبيين مباحث گوناگون نهج البلاغه به روش موضوعى روى آورده اند و در اين كتاب شريف مطالبى را تنظيم وتدوين نموده اند و به صورت آثار مصنوعى ارائه كرده اند كه به تعدادى از آنها اشاره مى كنيم :

امامت در نهج البلاغه از محمد تقى شريعتى

خوارج از ديدگاه نهج البلاغه از حسين نورى

شهادت در نهج البلاغه از محمد محمدى رى شهرى

خدا در نهج البلاغه از محمد على گرامى

 

سيرى در نهج البلاغه از مرتضى مطهرى (44)

آشنايى با نهج البلاغه

 

بسيارى از انديشمندان آثارى تاليف كرده اند تا نهج البلاغه و آفاق آن و چگونگى تاليف و آثار درباره آن را معرفى نمايند از اين جمله است آثار زير :

آشنايى با نهج البلاغه سيد محمد مهدى جعفرى

نهج البلاغه چيست ؟ از ابن يوسف شيرازى

شناخت نهج البلاغه از محمد دشتى

 

كلام جاودانه از محمد رضا حكيمى (45)

متفرقات نهج البلاغه

درباره نهج البلاغه آثارى ديگرتاليف شده است كه از عناوين ياد شده تا اينجا خارج است و مى توان آنها راتحت 1 مجموعه قرار داد از اين جمله است

 

82

نهج البلاغه از كيست از محمد حسن آل ياسين ترجمه محمود عابدى

پرتوى از نهج البلاغه از سيد جواد مصطفوى

 

روائع نهج البلاغه از جرج جرداق . اين كتاب با عنوان بخشى از زيبائيهاى نهج البلاغه توسط محمد رضا انصارى و با عنوان شگفتيهاى نهج البلاغه توسط فخرالدين حجازى ترجمه شده است !([1]

منابع و مآخد

) پژوهشى در تاريخ حديث شيعه ، دكترمجيد معارف ، موسسه فرهنگى و هنرى ضريح ، چاپ اول ، تهران 1374

) تاريخ عمومى حديث ـ دكتر مجيد معارف ـ انتشارات كوير ـ چاپ اول ـ تهران ـ 1377

) چشمه خورشيد : مصطفى دلشاد تهرانى

) روش تحقيق در اسناد و مدارك نهج البلاغه ـ محد دشتى ـ نشر امام على ( ع ) ـ چاپ اول ـ قم ـ آذرماه 1368

) سيرى در نهج البلاغه ـ مرتضى مطهرى ـ انتشارات صدرا ـ چاپ نهم ـ تهران ـ 1372

) مجموعه مقالات نهج البلاغه وگردآورنده آن ـ على دوانى ـ بنياد نهج البلاغه ـ چاپ دوم ـ بى جا ـ پائيز 73

) معجم المفهرس ( الفاظ نهج البلاغه ) ـ محمد دشتى و محمد كاظم محمدى

) مصادر نهج البلاغه و اسانيده ـ عبدالزهرا الحسينى الخطيب ـ دارالاضوا ء ـ الطبعه الثلاثه ـ بيروت

) نهج البلاغه ـ سيد رضى ـ ترجمه دكتر جعفر شهيدى ـ چاپ اول ـ 1368 ـ چاپ 15 ـ 1378 ـ انتشارات علمى فرهنگى ـ بى جا

 

پا‌نوشت‌ها :

1- سيرى در نهج البلاغه ـ ص 3

2- نهج البلاغه ـ دكتر سيد جعفر شهيدى ـ مقدمه

3- همان ص3

4- نهج البلاغه ـ سيد جفعر شهدى ـ مقدمه

5- چشمه خورشيد ـ ص 149

6- نهج البلاغه

7- تاريخ عمومى حديث 218

8- چشمه خورشيد ـ ص 148

9- سيرى در نهج البلاغه ـ ص 22

10- پژوهشى در تاريخ حديث شيعه، ص 53

11- همان ، ص 54

12- چشمه خورشيد ص 15

13- پژوهشى در تاريخ حديث شيعه، ص 55

14- همان ،ص ج

15- تاريخ عمومى حديث ، ص 220

16- روش تحقيق در اسناد و مدارك نهج البلاغه ، ص 20

17- همان ، ص 20

18- مصادر نهج البلاغه و اسانيده ـ عبدالزهرا حسينى خطيب، ص 382

19- همان، همان صفحه

20- معج المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، خطبه 182

21- همان ، نامه 75

22- چشمه خورشيد، ص 189

23- .چشمه خورشيد، ص 188

 

24- پژوهشى در در تاريخ حديث شيعه ،ص 58

25- همان ، همان ص

26- همان ، همان ص

27- برداشت از كتاب "پژوهشى در تاريخ حديث شيعه" ص 58 ـ 57

28- همان ـ ص 61

29- چشمه خورشيد، ص 348

30- چشمه خورشيد، ص 189

31- نهج البلاغه، سيدجعفر شهيدى، مقدمه

32- دانش حديث، ص 105

33- مجموعه مقالات هج البلاغه و گردآورنده آن ، ص 188

34- همان ، ص 189

35- مجموعه مقالات نهج البلاغه ص 190

36- همان، همان ص

37- چشمه خورشيد، ص 372

38- مجموعه مقالات نهج البلاغه و گردآورنده آن، ص 186،185

 

39- پژوهشى در تاريخ حديث شيعه ، ص 156

40- مجموعه مقالات نهج البلاغه و گردآورنده آن، ص 184

41- چشمه خورشيد، 384

42- چشمه خورشيد، ص 386

43- .چشمه خورشيد، ص 388

44- چشمه خورشيد، ص 380

45- همان، ص 391

46- همان، ص 392

47- همان ، همان ص

منبع :حديث انديشه ـ پيش شماره 2 ، زمستان79


 

ارسال شده در : 1389/9/10 - 03:54:08

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/9/10 - 03:54:08

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد