• /
تفسير آيات قران در نهج البلاغه

تفسير آيات قران در نهج البلاغه

 

عوامل دفع عذاب الهي

وماكان الله ليعذبهم وانت فيهم وماكان الله معذبهم وهم يستغفرون .(انفال/33)

و آنگاه كه تو در ميانشان هستي خدا عذابشان نكند وتا آنگاه كه از خدا آمرزش مي طلبد نيز  خدا عذابشان نخواهد كرد .

حضرت عليه السلام در مورد چگونگي دفع عذاب الهي مي فرمايد: وحكي عنه ابوجعفر محمد بن علي الباقر عليهماالسلام انه قال: كان في الارض امانان من عذاب الله وقد رفع احدهما فدونكم الاخر فتمسكوا به .اما الامان الذي رفع فهو رسول الله عليه وآله وسلم. واما الامان الباقي  فالاستغفار قال الله تعالي :"وماكان الله معذبهم وهم يستغفرون "(1).

ابوجعفر امام محمد باقرعليه السلام از آن حضرت حكايت كند كه فرمود :  بر روي زمين مردم را از عذاب خدا، دو چيز مايه امان بود: يكي از آن دو برداشته شد و ديگري برجاست آنرا بگيريد و بدان تمسك جوييد. آن امان كه براشته شد رسول الله صلي الله عليه و آله بود. و آن امان كه بر جاي ماند، استغفار است.

خداي تعالي فرمايد:" تا آنگاه كه تو در ميانشان هستي، خدا عذابشان نكند و تا آنگاه كه از خدا آمرزش مي طلبد خدا عذابشان نخواهد. "

 

شيطان

قال رب بما اغويتني لازينن لهم في الارض و لاغوينهم اجمعين( حجر/39)

گفت اي پروردگار من چون مرا نوميد كردي، در روي زمين بديها را در نظرشان بيارايم و همگان را گمراه كنم.                                                                         

در رابطه با اين آيه حضرت علي عليه السلام اولاً بيان مي نمايد كه گوينده اين سن ، شيطان بوده و بعد وي را معرفي نموده، در ثاني به انسان توصيه مي فرمايد.

فاعتبروا بما كان من فعل الله بابليس اذا حبط عمله الطويل و جهده الجهيد... في حومة ذل. و حلقه صيق. و عرصة موت. و جولة بلاء.(2)

از آن معاملت كه خداوند با ابليس كرد عبرت گيريد. آن همه اعمال نيكويش را باطل گردانيد و آن همه سعي و كوشش او را بي ثمر ساخت. ابليس شش هزار سال خدا را عبادت كرد، حال از سالهاي دنيا بود يا سالهاي آخرت كس نداند، ولي يك ساعت تكبر ورزيد. بعد از ابليس چه كسي ممكن است كه از اينگونه نافرمانيها در برابر ذات احديت در امان ماند؟

هرگز خداوند انساني را به بهشت نمي برد كه مرتكب عملي شده باشد كه ملكي را به سبب آن از بهشت رانده است. حكم او بر اهل آسمانها و مردم روي زمين يكسان است. و ميان خدا و هيچيك از بندگانش مصالحه اي نيست كه چيزي را كه بر همه جهانيان حرام كرده بر آن بنده مباح نموده است.

پس اي بندگان خدا بترسيد از اين كه دشمن خدا، شيطان ، شما را به بيماري خود( تكبر و خودپسندي) دچار گرداند و به نداي خود شما را از جاي برانگيزاند و سواران و پيادگان خود را به سر شما آورد، به جان خودم سوگند كه او تير تهديد در كمان رانده و كمانش را سخت كشيده است و از جايي نزديك بر شما تير مي بارد و گفت:

" اي پرودگار من چون مرا نوميد كردي، در روي زمين بديها را در نظرشان بيارايم و همگان را گمراه كنم" با اين سخن تير به تاريكي مي افكند، تيري كه هرگز به هدف  نمي رسيد. ولي جماعتي از زادگان حميت و قومي از متعصبان و سواركاران ميدان تكبر و جهالت سخنش را راست پنداشتند. تا آنگاه كه آن سركش و طاغي از ميان شما برپاي خاست و مطيع فرمان وي شد. شما در او طمع بستيد و در طمع خود پاي فشرديد تا آن وسوسه ها كه در دل داشتيد، آشكار گرديد و استيلاي او بر شما نيرو گرفت و لشكرهاي خود بر سر شما كشيد، و در مغاك خواري ومذلتتان افكند و در ورطه هلاكتان سرنگون ساخت و با تني مجروح پايمالتان نمود.

نيزه ها در چشمانتان، نشاندند و گلوهايتان را بريدند و بيني هايتان را خرد كردند بدين قصد كه شما را بكشند و مهار در بيني كرده به سوي آتشي كه برايتان مهيا شده است بكشند. پس شيطان به سبب آسيب رساندنش به دين شما و آتش افروزيش در دنياي شما بزرگتر از كساني است كه به نبردشان برخاسته ايد و براي پيكار به آنان آرايش لشكر داده ايد پس همه سعي خود را بر دفع او گماريد. به خدا سوگند كه او برپدر شما فخر كرد و برحسب ونسب شما عيب گرفت و سوارانش را بر سرشما آورد. پيادگانش را بر سر راهتان بداشت. چنانكه، در هر جا شكارتان مي كند و سرانگشتانتان را مي برد. به هيچ حيله خود را در امان نتوانيد داشت و به هيچ افسون دفع آن نتوانيد كرد در لجه خواري گرفتار مانده ايد، در چنبر تنگي افتاده ايد و در عرصه مرگ و فنا و جولانگاه بلا اسير شده ايد.

 

معني عدل و احسان

ان الله يأمر بالعدل و الاحسان...(نحل/90)

خدا به عدل و احسان و به بخشش به خويشاوندان فرمان مي دهد...

امام علي عليه السلام را در اين كلام عدل و احسان را معني كرده است.

و قال عليه السلام في قوله تعالي " ان الله يأمر بالعدل و الاحسان": العدل الانصاف و الاحسان التفضل.(3) در معني اين فرموده خدايتعالي از او پرسيدند: كه خدا به دادگري و نيكوكاري فرمان مي دهد" فرمود: عدل، انصاف دادن است و احسان، نيكي كردن و بخشش داشتن است.

 

پي نوشتها:

1- كلمات قصار 88.

2- خطبه 192، ص 211.

3- كلمات قصار 231.

 

ارسال شده در : 1389/9/10 - 04:54:30

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/9/10 - 04:54:30

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد