موضوع : اخلاق را چگونه می توان تهذیب کرد
یعنی می بینیم انسان وقتی قدم در این عالم می گذارد هم تعالی را می فهمد و هم سقوط را درک می کند. خداوند متعال در قرآن کریم نیز به این مهم اشاره می فرماید : « و نفس و ما سواها ، فألهمها فجورها و تقواها » . قسم به آن نفسی که چه موجود ارزشمندی است و آن کسی که این نفس را آفرید . در ابتدا انسان هنگامی که از جهل کودکانه دور می شود هر دو حالت خوبی و بدی را درک می کند . هم صعود و هم سقوط را درک می کند. اما سؤال اساسی اینست که چه اتفاقی می افتد که عده ای از این نقطه آغاز شروع می کنند ولی به چنان اوجی دست می یابند که
رسد آدمی به جایی که فرشته ره نیابد بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت
یا بهتر بگویئیم :
رسد آدمی به جای که به جز ، خدا نبیند
رسد آدمی به جایی که به جز خدا ، نبیند
(تفاوت این دو مصرع از لحاظ ادبی محل قرار گرفتن ویرگول (،) است. در حالت اول یعنی آدمی به جایگاهی می رسد که هیچ مخلوقی به آن تعالی نمی یابد و در حالت دوم یعنی اینکه آدمی به جایگاهی می رسد که در همه حالت خداوند را می بیند و در هر مسأله ای حضور او را درک می کند. )
انسان هم می تواند اوج بگیرد و هم می تواند سقوط کند. اما چه می شود که بعضی به مقامی می رسند که جز خدا هیچ نمی بینند. همچون امیرالمومنین(علیه السلام) . به قدری به روی نفسش کار کرده است که نه تنها گرایشات مادی او را به سقوط نمی کشد بلکه او به گردن مسائل مادی افسار می اندازد و از آن ها برای بالا رفتن کمک می گیرد. این طور نیست که از دنیا جدا باشد و فریفته ی آن ها نشود . بلکه در اوج مسائل مادی قرار دارد اما هیچ وابستگی پیدا نمی کند. همچون علی بن یقطین که به امام موسی(علیه السلام) عرض کرد تمام مناصب و قدرتم را به پای شما می ریزم اما خنده تان را از من نگیرید.
حسودی نباید کرد که فلانی به این مقامات مادی رسید . باید غبطه خورد به کسانی که به اوج مقامات معنوی رسیدند . چرا اسیر مادیات هستیم؟ باید چه کنیم که اخلاقمان را تهذیب کنیم؟ از چه راهی به این سمت برویم؟
اگر روی خودت کار کردی مهرورزی را یاد می گیری . مهر ورزیدن و مهردیدن را یاد می گیری. عشق ورزی مصنوعی زمانه الان را نمی گویم. جلوه های محبت واقعی را در زندگانی حضرت زهرا (سلام الله علیها) می بینیم. باید کنار خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) نشست تا علاقه و مهر و محبت را یاد بگیریم.
چگونه می شود که یکی نه تنها جنون گناه سراغش نمی یاد بلکه حتی زمانی که فکر گناه به سراغش می آید صورت سیلی خورده حضرت (سلام الله علیها) به ذهنش می آید و از انجام گناه صرف نظر می کند. انسان موجود عجیبی است که دایره توانش نامحدود است. از یک طرف می تواند صعود کند و از طرفی دیگر می تواند سقوط کند. گاهی از نظر وجودی به قدری سقوط می کند که قرآن او را (چهارپا) می نامد . گاهی اوقات به قدری نزول می کند که عقلش را، فهمش را از دست می دهد. وای به انسانی که دنبال هوی و هوس برود. این مدل آدم سیری ناپذیر است. اما یک حیوان اینگونه نیست. همین حیوان هم گاهی عواطفی درونش وجود دارد. (معنای حیوانیت و سقوط انسانیت را در حادثه کربلا می بینید. این جبران زحمات پیامبر (صلی الله علیه و آله)است.) در قرآن بعضی افراد به داشتن قلبی از جنس سنگ تشبیه می شوند. خدا برای تنبیه اینجور افراد آن ها را به فراموش کردن خودشان تهدید می کند. سقوط همچنان می تواند ادامه پیدا کند. قرآن می فرماید که ((به جایی می رسند که گویی مرده اند.)) قرآن می فرماید : ((اگر آن ها را انذار دهی و یا بشارت دهی هیچ نمی فهمند. آن ها مرده اند.))
قرآن از ما می خواهد که خودمان را بشناسیم. تلخ ترین چیز در عالم وجود چیست؟ عالم دوزخ خیلی تلخ است. اما از آن هم تلخ تر و سنگین تر وجود دارد. در قرآن آمده ((از آتشی که هیزمش مردم است بپرهیزید.)) آدمی که هیزم آتش است از آتش دوزخ هم پائین تر است.
اما از آن طرف هم صعود می تواند به قدری باشد که در هنگام مرگ خداوند به انسان می فرماید : «یا أیتها النفس المطمئنه ، إرجعی ألی ربک راضیه مرضیه .... » . بهشت برای بعضی افراد دیگر، کم است. خداوند این افراد را به خودش دعوت می نماید. بعد از آن می گوید که ((ای نفس مطمئنه بیا داخل بندگانم بشو و بعد وارد جنت شو.)) امام علی می فرمایند : ((ای انسان تو خیلی قیمتی هستی ، قیمت تو بهشت است.)) کسی می تواند به فلاح و رستگاری برسد که این نفس خود را پاک بگرداند.
مجتمع بنی فاطمه (سلام الله علیها ) مشهد
موضوع سخنرانی ما در این ایام تهذیب اخلاق است. اخلاق در بعضی افراد عجیب مورد تهذیب قرار گرفته است.
این مثال را نگاه کنید. اگر من به یک فرد بگویم یک کیسه برنج 200 کیلویی را تنهایی برای من جابه جا کند. نه تنها به حرفم گوش نمی کند ، بلکه ممکن است به من بد و بیراهم بگوید. خوب حال ببینید. بنابراین تکلیف باید اندازه ظرفیت باشد. حتی پیامبر(صلي الله عليه و آله) هم از خدا می خواهد تکلیفی را بالاتر از طاقتش به او ندهد.
حال سوال اینست که آیا ما می توانیم بنده خوب خدا باشیم؟
نکته اینست که عاشق یک راه بودن به معنی توانایی انجام آن نمی باشد.
برای این قضیه همواره خداوند مثال هایی از توانایی دارد. در این قضیه می توان به حضرت قاسم اشاره نمود که با انتخاب درست راه توانست به نتیجه نهایی و معنای واقعی مرگ دست یابد.
توبه بی اثر نشان از عدم انتخاب درست راه است. اگر مسیر و هدف درست باشد می توان به توبه واقعی دست یافت. همانند حر بن یزید ریاحی. اما ایستادن در مسیر مهم است. همچون حضرت یوسف که تمام سختی ها را تحمل نمود ولی در نهایت خداوند وی را به عزت رساند.
امیرالمومنین(عليه السلام) می فرمایند : به کثرت دعا نگاه نکنید به کیفیت تمامی مسائل فرد بنگرید.
اما توبه نیز مسیر صحیح می خواهد برای مثال این فریب شیطان را می توان مد نظر قرار داد که گناه کنیم به امید توبه و پس از توبه نيكوكار شدن.
باید راه را درست انتخاب کنیم. از انسان های معمولی هم مثالی برای شما بزنم. مدرسه سلیمان خان (كه از مدارسي بود كه در آن به تربيت مبلغين مذهبي مي پرداختند)را فردی ثروتمند شروع کرد به ساختن. برای کلنگ زنی مدرسه از عباد شهر دعوت کرد. ابتدا گفت افرادی که نماز شبشان ترک نشده است بیایند. کسی نیامد . بعد گفت : حال آن کسانی که نماز صبحشان حتي يك روز قضا نشده باز هم کسی نیامد. خودش آمد جلو که نه نماز شبش یک شب ترک شده بود و نماز صبحش یکبار قضا. حال این فرد چگونه به این مقام رسیده است. ؟
برای تهذیب اخلاق چه کنیم؟ امام(عليه السلام ) می فرماید برای به طرف خدا رفتن ابتدا قلبت را آماده کن. معصوم(عليه السلام ) گفته اند با قلب به محضر خدا رفتن ، انسان را زودتر به او می رساند. تنظیم روحي انسان با قلبش انجام می شود. آدمی که طماع است و اصلا کاری به حلال و حرام ندارد محبت دنیا او را رها نمی کند.. جلوی صاف شدن قلبش را می گیرد.
روز قیامت به مال و فرزند نگاه نمی کنند. بلکه به قلب انسان است که نگاه می کنند. به این قلب خیلی دقت کنید. قلب است که انسان را متمایل به خیلی چیزها می کند. قلب اگر متمایل به این باشد که خدا را راضی نگه داریم انسان دیگر به گناه فکر نمی کند.
مرد هواپرست ودزدي به علت برخورد با طوفان در جزیره ای گير افتاده بود. کشتی ي ديگري شکسته بود و تنها یک زن هم از کشتی مانده بود كه به وسيله امواج دريا بهجزيره رسيده بود. زن به جزیره وارد شد آن مرد هواپرست هم كه در جزیره بود. مرد که می خواست به زن نزدیک شود زن به خودش لرزید . مرد پرسید از چه می ترسی ؟ کسی که ما را نمی بیند .زن گفت: خدا که ما را می بیند. یک لحظه در قلب مرد تحولی رخ داد و همان جا توبه کرد. از جزیره که نجات پیدا کرد مرد در خشکی با راهبی برخورد کرد . آفتاب شدید بود. راهب به مرد گفت بیا دعا کنیم خدا ابری روی سر ما قرار دهدتا ازشد ت آفتاب در امان باشیم. مرد خجالت کشید. به راهب گفت تو دعا کن من هم آمین می گویم. بعد از مدتی ابری بر روی سرشان پیدا شد. بعد از مدتی که می خواستند از هم جدا شوند ابر بر روی سر مرد ماند. راهب که این را دید به مرد چسبید و از او سوال کرد چه کردی که این عزت را به دست آورده ای؟ مرد گفت : من یک عمر دزدی کرده ام و گناه کرده ام. اما فقط یکبار به خدا رو آوردم و ....
به این قلبمان خیلی توجه داشته باشیم. چگونه به خدا برسیم؟ فقط کافی است قلبمان را به خدا بسپاریم.
مجتمع فرهنگی بنی فاطمه (سلام الله علیها) مشهد