• /
نگاهى به شرح هاى نهج البلاغه

نگاهى به شرح هاى نهج البلاغه

مصطفى بروجردى

اشاره

از زمانى که شريف‏رضى در سال 400 ه ق کار جمع و تدوين نهج‏البلاغه را به پايان رسانيد، تا امروز که بيش از هزار سال از عمر اين کتاب شگفت‏انگيز در حوزه فرهنگ اسلامى مى گذرد، توجه انديشمندان و معرفت‏پژوهان رشته‏هاى مختلف اسلامى از ادب گرفته تا تاريخ، اخلاق، عرفان، حکمت و کلام، سياست و حکمرانى و مديريت، به اين کتاب به‏عنوان يکى از مهمترين منابع قابل استناد و قابل تأمل جلب شده است.

سنت شرح‏نويسى بر متون دينى قدمتى طولانى دارد. کتابهاى مقدس اديان مختلف از سوى عالمان دينى با دقت و تأمل مورد بررسى هاى دقيق و موشکافانه قرار گرفته‏اند. در تاريخ اسلام، پس از قرآن کريم که اصلى ترين و اصيل‏ترين منبع تمامى مسلمانان بشمار مى رود، تقريبا هيچ کتاب مقدس ديگرى، بسان نهج‏البلاغه مورد شرح و تفسير قرار نگرفته است. شارحان با انگيزه‏هاى گوناگون اقدام به شرح‏نويسى مى کرده‏اند: توضيح واژگان دشوارياب، شرح مبانى کلامى، فلسفى موردنظر، تحليل و تبيين حوادث تاريخى که به اجمال ذکر شده‏اند، ذکر نکات ادبى و بلاغى، استفاده وعظ‏گونه و اخلاقى از متون دينى و به تعبيرى کمک به گسترش فرهنگ معنوى، نقل و نقد آراء شارحان پيشين، نقد و بررسى اسنادى و اثبات صحت روايات، و حتى اثبات قدرت علمى نويسندگان شرح، در زمره اين انگيزه‏ها بشمار مى روند.

در هر حال، انگيزه شارحان هرچه که بوده يا خواهد بود، ما اکنون وارث انبوهى از شرحهاى گوناگون بر نهج‏البلاغه هستيم که کم‏وبيش داراى مزايا و کاستيها، کژى ها و راستى ها و درستى ها و نادرستى هاست. اما اين همه، جزئى از فرهنگ مکتوب اسلامى بشمار رفته و بر ما است که در شناسايى همه ـ يا اهم آنها ـ هرچند به اجمال، بکوشيم.

نخستين شرح؟

در اينکه نخستين شرح نهج‏البلاغه از سوى چه کسى نگاشته شده، ظاهرا توافقى ميان کتاب‏شناسان و نهج‏البلاغه‏پژوهان وجود ندارد. برخى از احمدبن محمد الوبرى به‏عنوان نخستين شارح نام برده‏اند، گروهى سيدفضل‏الله راوندى را اولين شارح دانسته‏اند.(1)

شرح سيدفضل‏الله راوندى

تأليف: تاج‏الاسلام سيدضياءالدين ابوالرضا فضل‏الله‏بن على راوندى از بزرگان علم و ادب شيعى در سده ششم هجرى است.

راوندى در سفر خود به نجف، نسخه اصل نهج‏البلاغه را ملاحظه نموده و از روى آن نسخه‏اى براى خود نويسانيده و در ربيع‏الاول 511 به پايان رسانيده و پس از اتمام نسخه آن‏را قرائت، مقابله و تعليقاتى بر آن نوشته و کلمات و جملات دشوار آن‏را شرح کرده، که به‏عنوان اولين شرح بر نهج‏البلاغه قلمداد شده است.(2)

نسخه‏اى از نهج‏البلاغه در دست است که محمدصادق‏بن محمد شفيع‏يزدى در 1132 از روى ابوالفتوح احمدبن‏ابى عبدالله بلکوبن ابى طالب‏آبى از روى نسخه سيدفضل‏الله راوندى تحرير نموده و حواشى راوندى در آن نقل شده است.(3)

شرح نهج‏البلاغه وبرى

احمدبن محمد وبرى خوارزمى از فضلاى قرن ششم هجرى، شرحى بر نهج‏البلاغه نوشته که نظرش فقط شرح مشکلات آن بوده است. از اين شرح، بيهقى در معارج نهج‏البلاغه و قطب‏الدين کيدرى در حدائق‏الحقائق و ابن‏عتايقى در شرح خود بر نهج‏البلاغه، نقل نموده‏اند. ولى اصل اين شرح در حوادث ايام از بين رفته و به دست ما نرسيده است.(4)

معارج نهج‏البلاغه يا شرح ابن‏فندق بيهقى

تأليف: ظهيرالدين ابى الحسن على بن زيد انصارى اوسى بيهقى ملقب به فريد خراسان و ابن‏فندق (متولد 493 ـ متوفاى 565 ه.ق)(5)

شرح معروفى است که بيهقى در دو جزء بر نهج‏البلاغه نوشته، جزء اول آن‏را در 9 ربيع‏الاول 552 و جزء دوم آن‏را در 13 جمادى الاولى 552 به پايان رسانيده است.

از اين کتاب نسخه منحصرى در آستان قدس رضوى به شماره 2052 موجود است،(6) و از روى همان نسخه از سوى کتابخانه حضرت آيت‏الله مرعشى در قم سال 1409 ه.ق به تحقيق استاد کتابشناس محمدتقى دانش‏پژوه به چاپ رسيده است.

منهاج‏البراعة فى شرح نهج‏البلاغه

تأليف: قطب‏الدين سعيدبن عبدالله‏بن حسين راوندى مشهور به قطب راوندى (م 573 ه.ق) شرح علمى و ادبى مهمى است بر نهج‏البلاغه و به گمان برخى اولين شرح نهج‏البلاغه نيز به‏شمار مى رود. اين شرح را قطب راوندى در اواخر شعبان 556 به پايان رسانيده و سرآغازش چنين است:

«الحمدلله الذى جعل آل محمد أصول البراعة و فروعها واتخذهم ـ و هم رحمة للعالمين ـ معدن البلاغة وينبوعها

نسخ متعددى از اين شرح به‏دست ما رسيده که استاد فقيد سيدعبدالعزيز طباطبائى هفت نسخه آن‏را معرفى نموده است.(7) و تاکنون سه‏بار به چاپ رسيده، بار اول در حيدرآباد هند در سه جلد به تصحيح شيخ‏عزيزالله عطاردى در سال 1403 ه.ق، بار دوم چاپ دوم همان تصحيح در تهران، بار سوم از سوى کتابخانه حضرت آيت‏ا... مرعشى در قم سال 1406 به تصحيح سيدعبداللطيف قرشى کوهکمرى.

شرح قطب راوندى مأخذ و مصدر شروح بعدى نهج‏البلاغه قرار گرفته و قطب‏الدين کيدرى در حدائق‏الحقائق و على بن ناصر در اعلام نهج‏البلاغه و ابن‏ابى الحديد در شرحش در موارد متعدد از آن نقل و متعرض آراء وى شده‏اند.

حدائق‏الحقائق فى فَسْردقائق أفصح‏الخلائق

تأليف: قطب‏الدين ابوالحسن محمدبن حسين بيهقى کيدرى نيشابورى، مشهور به قطب‏الدين کيدرى (زنده در سال 610 ه.ق)(8)

کيدرى شرحش را در اواخر شعبان سال 576 ه.ق به پايان رسانيده و در آن از شرح قطب‏الدين راوندى و فريد خراسان بهره جسته است. سرآغاز شرح وى چنين است:

«الحمدلله الذى جلّ جناب عظمته من ان يتصوّر بالأوهام»

از شرح کيدرى نسخ متعددى در دست است و تاکنون سه‏بار به چاپ رسيده است، بار اول در هند سال 1404 ه.ق به تصحيح شيخ عزيزالله عطاردى در سه جلد، بار دوم تجديد همان چاپ در تهران در سال 1415 ه.ق، بار سوم در ايران با تحقيق مجدد به چاپ رسيده است.

شرح ابن‏ابى الحديد

نگارش شرح نهج‏البلاغه از سوى عزالدين ابى حامد عبدالحميدبن هبة‏اللّه‏ المدائنى مشهور به ابن‏ابى الحديد(9) (656 ـ 586 ه.ق) تحولى اساسى در نگارش شروح نهج‏البلاغه تلقى مى گردد. زيرا وى علاوه بر اين‏که بر ادب عرب تسلط وافر داشته و اشعارى نيکو نيز سروده، بر تاريخ فقه، و کلام نيز احاطه داشته است. از اين‏رو شرح وى در طى قرون و اعصار گذشته همواره موردتوجه علاقمندان کلام مولى عليه‏السلام بوده است.(10) ضمن اين‏که وى ظاهرا نخستين شارح غيرشيعى نهج‏البلاغه نيز هست. شرح ابن‏ابى الحديد از حيث بيان زيبائيهاى ادبى نهج‏البلاغه و ذکر مسائل تاريخى از اهميت ويژه‏اى برخوردار است. هرچند اين شرح به زبان عربى نگاشته شده، اما چند ترجمه از آن به زبان فارسى ديده مى شود. از جمله شمس‏الدين محمدبن مراد ـ که ظاهرا از دانشمندان عصر صفوى است ـ آن‏را به پارسى برگردانده است. هرچند اين ترجمه تاکنون به‏صورت خطى باقى مانده است.(11) ترجمه‏اى ديگر نيز با نام مظهر البينات اثر نصرالله تراب‏بن فتح‏الله دزفولى از اين شرح وجود دارد که آن نيز مخطوط است.(12) گزيده‏اى از اين شرح، در ساليان اخير توسط استاد دکتر محمود مهدوى دامغانى به زبان فارسى شيوا و زيبا ترجمه و در چند مجلد از سوى انتشارات اميرکبير منتشر شده است. علاوه بر ترجمه‏هاى يادشده، برخى نيز گزيده‏هايى از آن‏را به زبان اصلى کتاب ـ يعنى عربى ـ فراهم کرده‏اند. از جمله مى توان به اين گزيده‏ها اشاره کرد: التقاط الدر رالنخب اثر محمدبن قنبر کورعلى مدنى کاظمى،(13) الدّرالنضيد اثر فخرالدين عبدالله‏بن المويدبالله(14) و مختصر شرح ابن ابى الحديد اثر سلطان محمودبن غلامعلى طبسى مشهدى (م 1097 ه.ق).(15)

با اين‏همه، شرح ابن ابى الحديد، على رغم استقبال فراوان، مورد نقدهاى متعدد و جدى، عمدتا از سوى منتقدان شيعى، نيز قرار گرفته است. از جمله مى توان به نقد احمدبن طاوس (م 673 ه.ق) با نام الروح فى نقض ماابرمه ابن ابى الحديد، اشاره کرد.(16) شيخ‏يوسف بحرانى (م 1186 ه.ق) هم انتقادات خود را بر اين اثر سلاسل الحديد لتقييد ابن ابى الحديد، ناميده است.(17) کتاب ديگرى با نام سلاسل الحديد فى رد ابن ابى الحديد اثر مصطفى بن محمدامين (م 1331) ديده مى شود.(18) از ديگر نقدها مى توان به الرد على ابن ابى الحديد اثر شيخ على بن حسن بلادى بحرانى (م 1340)،(19) الشهاب‏العتيد على شرح ابن ابى الحديد، نگاشته شيخ‏عبدالنبى عراقى،(20) والرد على ابن ابى الحديد اثر شيخ‏طالب حيدر اشاره کرد.(21)

ابن ابى الحديد در مبانى کلامى، معتزلى و به‏علت موافقت با جاحظ، معتزلى جاحظى است. هرچند برخى کوشيده‏اند از ابن ابى الحديد چهره‏اى به‏عنوان يک شيعى غالى نشان دهند، اما بررسى شرح نهج‏البلاغه نشانگر گرايشات معتزلى او است. وى در آغاز کتاب، اتفاق همه شيوخ معتزلى خود را بر صحت شرعى بيعت با خليفه اول نقل نموده و بر فقدان نصى از جانب رسول‏الله صلى الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در بيعت با وى تأکيد مى کند و مى افزايد انتخاب مردم که هم به اجماع و هم به غيراجماع، راه تعيين پيشوا شمرده شده، موجب صحت آن است. همو به پيروى از مکتب معتزله بغداد، امام على عليه‏السلام را برتر از خلفاى پيشين دانسته و اين برترى را هم در کثرت ثواب و هم در فضايل و خصال حميده مى داند. با اين‏همه به‏عقيده او، افضليت امام، امرى ضرورى نيست! همچنين او معتقد است که هيچ نصى بر خلافت اميرالمؤمنين على عليه‏السلام از سوى پيامبر صلى الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم وارد نشده است.

ابن ابى الحديد اين اثر را در بيست جزء و به‏نام ابن‏علقمى وزيرى تأليف کرد. وى نگارش اين شرح را در اول رجب 644 هجرى آغاز و در پايان صفر 649 تمام کرد. او در پايان کتاب خود مى نويسد. تدوين اين اثر چهار سال و هشت ماه طول کشيد که برابر است با مدت خلافت حضرت على عليه‏السلام . به گزارش هندوشاه به پاس نگارش اين اثر هدايايى گران‏قيمت از سوى ابن‏علقمى به او اهدا شد.

اهميت شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحديد، با چشم‏پوشى از نقاط ضعف عقيدتى، عمدتا در گزارش‏هاى مفصل تاريخى است. او در تدوين اين گزارش‏ها علاوه بر استفاده از منابع مشهورى چون اغانى ابى الفرج اصفهانى، سيره ابن‏هشام و تاريخ طبرى، از برخى منابع نادر استفاده کرده که امروزه از ميان رفته يا در دسترس قرار ندارند.

از اين جمله مى توان به کتابهايى نظير المقالات تأليف زرقان شاگرد ابراهيم‏بن سيار نظام، المقالات ابوالقاسم کعبى بلخى، کتاب فضايل اميرالمؤمنين على عليه‏السلام اثر احمدبن حنبل، کتاب الجمل هشام‏بن محمد کاتبى و کتاب الکنت از ابراهيم‏بن سيار نظام، اشاره کرد.

گذشته از شرح حوادثى که به‏گونه‏اى در متن نهج‏البلاغه بدان اشاره شده، شرح ابن ابى الحديد به لحاظ حضور و حيات وى در زمان حمله مغول و انعکاس حوادث مربوط به خروج مغول، فتح ماوراءالنهر و خراسان و عراق و ديگر نواحى و هجوم آنان به بغداد، از منابع مهم تاريخى در اين موضوع به‏شمار مى رود.

با اين‏همه ابن ابى الحديد گاه چنان در نقل حوادث تاريخى راه افراط را در پيش مى گيرد که مى توان تاريخ ابن ابى الحديد را از شرح نهج‏البلاغه وى بسان کتابى مستقل استخراج کرد. و گاه در پاره‏اى موارد اصلاً اشاره‏اى به حادثه تاريخى نمى کند.

درمورد مباحث ادبى نيز اين افراط و تفريط گاه به چشم مى خورد. در برخى موارد نيز اشتباهات چشمگيرى ديده مى شود. براى نمونه وى خطبه 39 را به حادثه غارت نعمانى نسبت مى دهد، درحالى که اين خطبه به مناسبت کشته شدن محمدبن ابى بکر ايراد شده است. نيز خطبه 29 را به حادثه غارت ضحاک نسبت مى دهد، درحالى که مربوط به داستان معاويه است.(22) از ديگر مواردى که درباره شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحديد گفته شده، عدم رعايت مناسبت نقل مطالب در بسيارى از موارد است، هرچند که بسيارى از اين مطالب داراى اهميت هستند.(23)

مصباح‏السالکين

معروف‏ترين شرح نهج‏البلاغه در سده هفتم قمرى، مصباح‏السالکين اثر محدث، فقيه و متکلم برجسته شيعى، کمال‏الدين ميثم‏بن على بن ميثم بحرانى است. اين عالم فرزانه، معاصر خواجه نصيرالدين طوسى بوده و ظاهرا ميان آن دو رابطه استادى و شاگردى دوجانبه برقرار بوده است. بدين‏گونه که خواجه نزد وى به آموزش فقه و او نزد خواجه به آموزش کلام پرداخته است. هرچند گفته‏اند مقام فقهى او بسان مقام کلامى خواجه بوده است، با اين‏همه مهمترين اثر وى که همين شرح نهج‏البلاغه است، بيش از همه شرحى به روش کلامى و فلسفى است.(24)

قبل از پرداختن به روش ابن‏ميثم در اين شرح و ذکر ويژگى هاى آن، لازم به تذکر است که وى پس از نگارش اين شرح، آن‏را تلخيص نموده و آن‏را اختيار مصباح‏السالکين ناميده است.

ويژگى ها:

1ـ ابن‏ميثم در آغاز جلد نخست، مقدمه‏اى در حدود هفتاد صفحه پيرامون مباحث ادبى نگاشته، موضوعاتى نظير دلالت الفاظ، اقسام لفظ، مباحث اشتقاق الفاظ، ترادف و توکيد، مشترک لفظى، بلاغت و فصاحت، محاسن کلام، حقيقت و مجاز، تشبيه، استعاره، حقيقت نظم، اقسام نظم، حقيقت خطابه، مبادى و اقسام خطابه، امور مختلف در زيبايى خطابه را توضيح داده است.

2ـ در ادامه همين مقدمه بحثى جالب پيرامون شخصيت و فضائل انسانى امام اميرالمؤمنين عليه‏السلام وجود دارد. او در اين بحث که طى چند فصل ذکر شده، از ابعاد مختلف به بررسى شخصيت امام عليه‏السلام مى پردازد: فضيلت‏هاى بيرونى امام عليه‏السلام (ص 75) فضيلتهاى نفسانى امام عليه‏السلام در ابعاد نظرى و عملى (ص 79)، کرامات اميرالمؤمنين (ص 82).

3ـ وى در اين شرح به ساير شرح‏هاى قبل از خود نظر داشته و گاه با نقل کلمات شارحان پيشين به تأييد يا تضعيف اقوال آنان مى پردازد. (براى نمونه ج 1 ص 105)

4ـ استفاده‏هاى بجا و شايسته از قرآن کريم در توضيح و تفسير کلام مولى عليه‏السلام . (براى نمونه ص 116، 117)

5 ـ اشاره به اقوال اديبان گذشته در فهم کلمات نهج‏البلاغه (ص 116).

اما مهمترين ويژگى شرح ابن‏ميثم، صبغه کلامى و فلسفى آن است. ابن‏ميثم به‏علت مطالعات گسترده حکمى و کلامى، با نگاه يک متکلم شيعى کوشيده است تا به بررسى و شرح نهج‏البلاغه بپردازد. اين ويژگى ضمن آنکه يک امتياز براى اين شرح تلقى گرديده اما به‏علت تحت‏الشعاع قرار گرفتن ساير مسائل، مورد نقد برخى از شارحان ديگر قرار گرفته است. نقد ديگرى که بر اين شرح مطرح گرديده کثرت استناد به روايات غيرشيعى و ضعف استفاده از منابع روايى و نقلى شيعى است. هم‏چنين در مباحث ادبى و لغوى نيز نقدهايى به اين شرح وارد شده است.(25)

شرح علامه حلى

تأليف: علامه جمال‏الدين ابومنصور حسن‏بن يوسف‏بن مطهر حلى (م 726 ه.ق) درباره شرح علامه حلى بر نهج‏البلاغه، نظرات کتابشناسان متفاوت است. علامه حلى در کتابش «خلاصة‏الاقول فى معرفة‏الرجال» در ضمن آثارش کتاب «مختصر نهج‏البلاغه» را ياد کرده است.(26) ولى در الذريعه عنوان شده که در برخى نسخ‏الخلاصه نام کتاب "کتاب مختصر شرح نهج‏البلاغه" ذکر شده است.(27) و در کشف‏الحجب توضيح داده شده که علامه حلى شرح ابن‏ميثم را تلخيص نموده است(28) و ظاهر سخن وى چنان است که نسخه‏اى از کتاب را ملاحظه نموده است. و در روضات‏الجنات نيز شرح نهج‏البلاغه، ضمن آثار موجود علامه حلى ياد شده است.(29)

نسخه‏اى از شرح نهج‏البلاغه‏اى در کتابخانه دکتر على اصغر مهدوى در تهران موجود است که طبق قرائن قطعيه مؤلف آن از دانشمندان سده هشتم هجرى است. و گفته شده که اين شرح همان شرح علامه حلى است. خوشبختانه اين نسخه با تحقيق شيخ‏عزيزالله عطاردى باعنوان "شرح نهج‏البلاغه شارح محقق من اعلام القرن الثامن" در سال 1375 ه.ش در 530 صفحه منتشر شده است که محقق، انتساب آن‏را به علامه حلى يقينى نمى داند.

اما قرائن قوى احتمال انتساب آن به علامه حلى، مردود نيست. از جمله آن‏که در اين شرح سوال و جوابى بين شارح و خواجه رشيدالدين فضل‏الله همدانى طرح شده، که اين‏گونه سوال و جوابها بين علامه حلى و خواجه رشيدالدين در موارد متعدد ديگر، در دست است. از جمله رساله فوائد زيارت خواجه رشيدالدين فضل‏الله است که آن‏را در سال 709 ه.ق در پاسخ علامه حلى نگاشته است.(30)

هم‏چنين مناظره‏اى بين علامه حلى و خواجه رشيدالدين درباره جمع بين آيه «قل ربّ زدنى علما» و حديث حضرت على عليه‏السلام «لو کشف الغطاء ما ازددت يقينا» صورت گرفته که امروزه نسخه آن در دست است.(31)

هم‏چنين در کتاب «کاوشى در نهج‏البلاغه» درباره انتساب اين شرح به علامه حلى بحث شده است.(32)

شرح ابن‏عتايقى

تأليف: کمال‏الدين عبدالرحمن‏بن محمدبن ابراهيم عتايقى حلى مشهور به ابن‏عتايقى از دانشمندان شيعى سده هشتم هجرى.(33)

ابن‏عتايقى شرح خودش را در چهار جلد تأليف نموده و جلد سوم آن‏را در 786 ه.ق به پايان رسانيده است. او شرحش را از سه شرح ابن‏مثيم و ابن ابى الحديد و قطب‏الدين کيدرى گزينش نموده و در مواردى نظرات ابن ابى الحديد را نقد نموده است.

از شرح ابن‏عتايقى فقط جلد اول و جلد سوم آن باقى مانده که از سوى بنياد نهج‏البلاغه در دست تحقيق و انتشار است. اما از جلد دوم و چهارم تاکنون نسخه‏اى شناسايى نشده است.(34)

شرح الهى اردبيلى «منهج‏الفصاحة»

تأليف: کمال‏الدين حسين‏بن شرف‏الدين عبدالحق اردبيلى متخلص به الهى (م 950 ه.ق)(35)

الهى چهار اثر درباره نهج‏البلاغه تأليف نموده که عبارتند از:

1ـ شرح کبير نهج‏البلاغه که آن‏را "منهج‏الفصاحه فى شرح نهج‏البلاغه" ناميده و به شاه‏اسماعيل صفوى تقديم نموده است. تاکنون نسخه‏اى از اين شرح شناسايى نشده است. و آن‏چه در فهارس به‏نام منهج‏الفصاحه الهى اردبيلى، معرفى شده تلخيص اين کتاب بوده نه اصل آن.

2ـ نهج‏الفصاحه يا منتخب منهج‏الفصاحة، الهى اردبيلى بعد از نگارش شرح کبير خود بر نهج‏البلاغه، چون همت مردمان را از مطالعه آن به سبب تفصيلش قاصر ديد، آن‏را به‏نام شاه طهماسب صفوى تلخيص و "نهج‏الفصاحه" ناميد. از اين شرح نسخه‏هاى متعددى در دست است و در فهارس با نام "منهج‏الفصاحه" معرفى شده است. اين شرح به پارسى است و تاکنون به چاپ نرسيده است.

3ـ ترجمه نهج‏البلاغه، ترجمه روانى است از نهج‏البلاغه و گويا اولين ترجمه فارسى نهج‏البلاغه است. اين ترجمه به‏صورت چاپ سنگى به چاپ رسيده است.

4ـ شرح و ترجمه کنايات و استعارات منهج‏الفصاحه، الهى اردبيلى اين رساله را به درخواست سيدجلال‏الدين احمد مشهور به صفار مشهدى طوسى، نگاشته و در آن استعارات و تمثيلات به‏کار رفته در شرح کبيرش "منهج‏الفصاحه" را تفسير نموده است. نسخه‏اى از بخش آغازين اين کتاب در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى نگهدارى مى شود.(36)

( 130 )

شرح ملافتح‏الله کاشانى «تنبيه‏الغافلين»

تأليف: ملافتح‏الله‏بن شکرالله شريف کاشانى (م 988 ه.ق) ترجمه و شرح پارسى است از نهج‏البلاغه، اين شرح به‏صورت مزجى صورت گرفته و اغلب جنبه ادبى و لغوى دارد.

از اين شرح نسخ متعددى در دست است و اخيرا دوبار به‏صورت زيبا (بار اول در سه جلد و بار دوم در دو جلد) منتشر شده است. اين شرح شباهت زيادى با ترجمه الهى اردبيلى دارد و در موارد متعددى کلمات و الفاظ عين هم هستند.

منهاج‏الولاية فى شرح نهج‏البلاغة

اين شرح اثر جمال‏السالکين عبدالباقى صوفى تبريزى (م 1039 ه.ق) و ملقب به دانشمند است. منهاج‏الولاية شرحى موضوعى بر نهج‏البلاغه است. دانشمند، خطبه‏هاى نهج‏البلاغه را در دوازده باب تقسيم‏بندى کرده است:

باب اول: ستايش خداوند، توحيد ذاتى، اسمائى و افعالى او، بيان شگفتيهاى آفرينش؛

باب دوم: ستايش پيامبر صلى الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و آل او، و مناقب آنچه که او آورده است: قرآن کريم و اسلام؛

باب سوم: بيان شرافت دانش، هدايت، و اوصاف عالمان؛

باب چهارم: تقوى، صفات متقين و شعار اولياء و صالحان؛

باب پنجم: حکمتهاى ظريف، مثالهاى لطيف و آداب؛

باب ششم: وصايا، نصيحتها و مواعظ؛

باب هفتم: دورى از دنياى گذرا و روى آوردن به آخرت جاودان؛

باب هشتم: مذمت کبر و فخر و حسد و توبيخ متکبران؛

باب نهم: مذمت ظلم و ظالمان و هرکس که با هدايت و دين به مخالفت برمى خيزد؛

باب دهم: قوانين عدالت و حکم و سياست مُدن؛

باب يازدهم: معاد، احوال مرگ و قبر و احوال حشر و قيامت و ورود به بهشت و دوزخ؛

باب دوازدهم: دعا.

در هريک از اين بابها، تعدادى خطبه مورد شرح قرار گرفته‏اند. با اين‏همه تعدادى از خطبه‏هاى باب نهم و تمامى خطبه‏هاى باب‏هاى دهم و دوازدهم بدون شرح باقى مانده که ظاهرا مؤلف موفق به شرح آنها نشده است. نکته ديگر اينکه در اين شرح تکيه اصلى بر شرح خطبه‏ها بوده و به نامه‏ها و حکمتهاى قصار کمتر توجه شده است.

روش مؤلف بدين قرار است که در هريک از ابواب فوق‏الذکر چند خطبه که مناسب باعنوان بوده برگزيده و پس از بيان عبارتى کوتاه از هريک از خطبه‏ها ـ و گاه چند عبارت ـ به شرح آن خطبه پرداخته است.

اين شرح، در همه موارد، يکسان نيست. در برخى خطبه‏ها با تفصيل بيشتر و برخى ديگر بسيار فشرده و مختصر و حتى در پاره‏اى موارد تنها ترجمه عبارات نهج‏البلاغه است.

همچنين در ابواب گوناگون تعداد خطبه‏ها از يکسانى برخوردار نيست. براى نمونه در باب نخست هفت خطبه مورد شرح قرار گرفته‏اند که مفصل‏ترين ابواب کتاب را تشکيل مى دهند. در باب دوم بيست خطبه، در باب سوم چهار خطبه و در باب چهارم تنها يک خطبه شرح شده است.

شرح عبدالباقى شرحى ترکيبى است: عرفان، ادب، اخبار و روايات، حکت و کلام و اخلاق به وفور در اين شرح ديده مى شوند. او برحسب مورد از اقوال بزرگان اهل معرفت ـ نظير ابن‏عربى، صدرالدين قونوى، روزبهان بقلى شيرازى، قشيرى، خواجه نصيرالدين طوسى، مولوى، عطار، شبسترى و ابن‏فارض ـ براى فهم و درک کلام بلند امام عليه‏السلام بهره مى جويد.

در يک کلام، از شرح عبدالباقى بشدت بوى عرفان شيعى استشمام مى شود. انتخاب دوازده باب و شروع از توحيد و ختم آن به معاد و دعا، نشان از گرايشات شديد سلوکى شيعى دارد.

اين شرح که تا روزگار ما در کتابخانه‏هاى مختلف بصورت خطى باقى مانده بود، با همت جناب آقاى حبيب‏ا... عظيمى و به کوشش دفتر نشر ميراث مکتوب در دو جلد عرضه شده و در اختيار طالبان فهم کلام مولى عليه‏السلام قرار گرفته است.

شرح روغنى قزوينى

تأليف: مولى محمد صالح‏بن محمدباقر روغنى قزوينى از دانشمندان سده يازدهم هجرى؛ شرح مزجى است بر نهج‏البلاغه که به جهت مزجى بودن آن گاهى از آن با نام ترجمه نهج‏البلاغه نيز ياد مى شود. اين شرح به‏صورت سربى در سال 1321 ه.ق به اهتمام ميرزاعلى اديب خلوت فرزند ميرزااسماعيل عماد لشکر آشتيانى به چاپ رسيد و در آن چاپ اين کتاب اشتباها به مولى صالح‏بن محمد برغانى قزوينى (م 1283 ه.ق) نسبت داده شده است.(37)

نسخ متعددى از اين کتاب در دست است و چهل سال پيش با تصحيح و حواشى سيدابراهيم ميانجى در چهار جلد منتشر شده است.(38) و تصحيح مجددى از آن در حال انجام است.(39)

بهجة‏الحدائق و حدائق‏الحقائق

اين دو شرح از آثار سيدعلاءالدين محمد گلستانه اصفهانى (م 1110 ه.ق) است.

بهجة‏الحدائق، شرحى مختصر ـ اما کامل ـ بر نهج‏البلاغه بوده و دربردارنده توضيحاتى پيرامون عبارات دشوار نهج‏البلاغه است.(40)

حدائق‏الحقائق فى شرح کلمات کلام‏الله الناطق: شرحى مفصل ـ اما ناتمام ـ بوده که تنها تا خطبه 13 نهج‏البلاغه را شرح داده،(41) از اين شرح سه مجلد باقى مانده و سرنوشت باقى مجلدات نامعلوم است. اساس اين شرح تفصيلى بر اخبار و روايات بوده، هرچند شارح از ذکر نکات ادبى و سخنان بزرگان ادب هم غفلت نورزيده است. مهمترين ويژگى اين شرح، تحقيقى مفصل پيرامون موضوع امامت است که در طى آن به تمامى شبهات مخالفان پاسخ داده شده است.

گلستانه شرح سوّمى نيز بر نهج‏البلاغه نگاشته که آن شرح مفصل خطبه همام است. او تمامى اين شرح را در فصل بيست‏ونهم کتابش «روضة‏العرفاء فى شرح‏الاسماءالحسنى» درج نموده است.(42)

هيچکدام از شروح گلستانه به چاپ نرسيده و نسخ متعددى از آنها در دست است.

شرح نوّاب لاهيجى

تأليف: ملامحمدباقربن محمد نواب لاهيجى اصفهانى از دانشمندان سده سيزدهم هجرى؛ شرح و ترجمه مفصلى است از نهج‏البلاغه که مؤلف جلد اول آن‏را در سال 1225 و جلد دوم را در سال 1226 به پايان رسانيده است. اين شرح را مؤلف به‏نام فتحعلى شاه قاجار تأليف نموده است.

نسخ متعددى از اين شرح در دست است و بار اول در سال 1317 ه.ق در تهران به چاپ رسيده و در سال 1379 ه.ش از سوى دفتر نشر ميراث مکتوب در تهران در سه جلد به شکل زيبا و تحقيقى، مجددا به چاپ رسيده است.

شرح دنبلى خويى «الدرة النجفية فى شرح نهج‏البلاغه الحيدرية»

تأليف: آيت‏الله شهيدميرزا ابراهيم‏بن حسين دنبلى خويى (شهادت 1324 ه.ق).(43)

مؤلف شرحش را در دو جلد تأليف نموده و جلد اول آن‏را در سال 1273 در دهه دوم صفر و جلد دوم آن‏را در جمادى الاول 1291 به پايان رسانيده است. شرح وى گزيده‏اى از شرح ابن‏ميثم بحرانى است. و نسخ متعددى از آن در دست است که جلد اول نسخه اصل مؤلف در مدرسه نمازى خويى(44) و جلد دوم در کتابخانه آيت‏الله مرعشى(45) نگهدارى مى شود. اين شرح در زمان حيات مؤلف در تبريز به صورت سنگى به چاپ رسيده است. و اخيرا از طرف اداره اوقاف چاپ مجدد و تحقيقى آن در دست انجام است.

منهاج‏البراعة فى شرح نهج‏البلاغة

در ميان شرحهايى که در قرن سيزدهم هجرى بر نهج‏البلاغه نگاشته شده منهاج‏البراعة اثر ارزنده علامه محقق مرحوم حاج‏ميرزا حبيب‏الله هاشمى خويى، از جايگاه ويژه‏اى برخوردار است. اين کتاب که يکى از گسترده‏ترين شرحهاى نهج‏البلاغه بشمار مى رود، شرحى از آغاز نهج‏البلاغه تا پايان خطبه دويست و بيست و هشتم بوده و در چهارده مجلد انتشار يافته است. علامه محقق معاصر استاد حسن حسن‏زاده آملى با نگارش تکلمه‏اى در پنج مجلد و مرحوم استاد محقق محمدباقر کمره‏اى نيز با نگارش دو مجلد ديگر به همان سبک و سياق اين شرح ناتمام را به اتمام رسانده‏اند. در نتيجه دوره کامل شرح داراى بيست‏ويک جلد بوده که محصول تلاش اين سه عالم فرزانه است. لازم به‏يادآورى است که ناتمام ماندن شرح نهج‏البلاغه مرحوم خويى به‏علت وفات ايشان در سال 1324 ه.ق بوده است.

مؤلف در آغاز ديباچه ضمن ستايش از نهج‏البلاغه به سه شرح از شرحهاى معروف (راوندى، ابن ابى الحديد و ابن‏ميثم) اشاره و بطور اجمال به برخى از کاستى هاى آنها اشاره مى کند. وى آنگاه انگيزه خود را از نگارش اين شرح، فقدان شرحى درخور و شايسته بر نهج‏البلاغه دانسته و مى گويد کوشيده است تا شرحى عرضه کند که دشوارى هاى متن را آسان نموده و حجابهاى فهم را بدرد، بين واژگان، ترجمان و اعراب جدايى انداخته و دقايق معانى و حقايق بيانى را آشکار سازد، مشکلات معانى را با بهترين بيان تبيين کند و معضلات مبانى نهج‏البلاغه را با بيانى متقن تفسير نمايد و در اين راستا از قرآن کريم و روايات ائمه طاهرين بهره‏مند شده است. همچنين اين شرح داراى ويژگى هايى است که در ساير شرحها ناياب يا کمياب است:

1ـ ضبط اعداد متن نهج‏البلاغه جهت تسهيل امر پژوهندگان،

2ـ تقسيم خطبه‏ها و کلمات طولانى به چند قسمت،

3ـ جداسازى ميان لغت، معنى و اعراب و ذکر نکات لطف ادبى،

4ـ شرح آميخته با متن (شرح مزجى)،

5 ـ اشاره به مواردى که ابن ابى الحديد از جاده صواب خارج شده و نقد آراء و ديدگاههاى وى،

6 ـ اشاره به حوادث تاريخى مذکور در نهج‏البلاغه،

7ـ ذکر سلسله سند هريک از بخشهاى نهج‏البلاغه.

مؤلف سپس در مقدمه‏اى گسترده، به مهمترين مباحث بلاغى پرداخته و بيش از دويست صفحه را به اين مباحث اختصاص داده است. سپس مختصرى به شرح نام، القاب، کنيه‏ها و شمايل و صفات اميرالمؤمنين على عليه‏السلام پرداخته و آنگاه به سيدرضى و نهج‏البلاغه مى پردازد.

اين شرح به زبان عربى فصيح نگاشته شده و از گستره معلومات ادبى، روايى، قرآنى، تاريخى نويسنده حکايت مى کند.

بهج‏الصباغة فى شرح نهج‏البلاغة

در ميان شرحهاى نهج‏البلاغه، بهج‏الصباغة فى شرح نهج‏البلاغة اثر علامه معاصر مرحوم شيخ‏محمدتقى تسترى (= شوشترى) (م 1374 ه. ش) يک اثر ممتاز و به لحاظ روش قطعا بى نظير است. اين عالم فرزانه که در فقه، رجال و تراجم و حديث صاحب‏نظر و داراى دهها جلد اثر تحقيقى در اين سه حوزه معرفتى شيعى بوده و تا سنين کهولت، پرکار و پرتلاش به تتبع و پژوهش اشتغال داشت، با نگارش اين شرح که در چهارده مجلد نسبتا قطور انتشار يافته، به حق نقطه عطفى در شرح‏نويسى بر نهج‏البلاغه ايجاد کرد.

او در آغاز کتاب خود ضمن ستايش نهج‏البلاغه و کلام اميرالمؤمنين عليه‏السلام . به نقد و ارزيابى عالمانه نهج‏البلاغه پرداخته و برخى از تحريفهايى را که توسط سيدرضى در سخنان آن حضرت صورت گرفته، خاطرنشان مى سازد. همچنين اشتباهات سيدرضى را در انتساب سخنانى به آن حضرت که براساس شواهد، مربوط به اميرالمؤمنين نيست، يادآور مى شود. نيز برخى از موقعيتهاى خطابه‏ها و کلمات آن حضرت را که سيد اشتباها ذکر کرده برمى شمرد. بى ترديد، چنين رويکردى به نهج‏البلاغه و سيدرضى پيش از علامه تسترى در ميان شارحان نهج‏البلاغه ديده نمى شود.

وى در همين مقدمه و پس از ذکر مطالب فوق به اهم شرحهاى نهج‏البلاغه پرداخته و از آن ميان سه شرح ابن ابى الحديد، ابن‏ميثم و خويى را به ترتيب بهترين شرحها مى داند. با اين‏همه، از ديدگاه علامه تسترى، اين شرحها ضمن داشتن نقاط قوت، خالى از ضعف نبوده و بر اين اساس يک‏يک اين شرحها مورد نقد اجمالى قرار مى گيرند.

بدين‏ترتيب، وى تصميم مى گيرد تا شرحى جامع بر نهج‏البلاغه بنويسد که فاقد کاستى ها و کژى هاى شرحهاى ديگر باشد. اما برخلاف سنت رايج در شرح‏نويسى، که براساس ترتيب خطبه‏ها، نامه‏ها و کلمات قصار شرح صورت مى گيرد، وى بر آن مى شود تا طرحى نو در انداخته و با چشم‏پوشى از سنت ترتيب لفظى، براساس "ترتيب معنوي" شرح خود را سامان دهد. بدين‏سان اين شرح نخستين شرح موضوعى مفصل بر نهج‏البلاغه است که در شصت فصل طراحى و تدوين شده است. اين موضوعات عبارتند از:

توحيد، آفرينش جهان، آفرينش فرشتگان، خلقت انسان (حضرت آدم عليه‏السلام)، نبوت عامه و خاصه، امامت عامه و خاصه، ملاحم و مغيبات، دانش اميرالمؤمنين عليه‏السلام و ديگر سجاياى اخلاقى آن حضرت، تفسير آن حضرت از آيات قرآن کريم، قضاوتها، پاسخهاى مثل‏گونه اميرالمؤمنين عليه‏السلام ، زهد و بى اعتنايى امام به‏دنيا، التزام على عليه‏السلام به حق و عدالت، دعاها، شگفتيهاى جهان آفرينش، دانشهاى ستوده و ناپسند، رهنمودهاى آن حضرت به خليفه دوم، دوستى و دشمنى او، شجاعت و شهامت وى، دوستان و دشمنان امام، سرزنشهاى او نسبت به کارگزاران خود، پيمان و تقيه آن حضرت، گله‏ها و شکايتهاى ايشان، کاستى هاى مردمان و اختلاف آنان، قضا و قدر، سخنان جامع آن حضرت در مسائل دين و دنيا، آنچه به عمر و عثمان مربوط مى شود، موضوع بيعت آن حضرت، داستان جمل، داستان صفين، حادثه نهروان، غارتها، مقتل آن حضرت و وصيت‏هاى ايشان، مرگ، نکوهش دنيا، قيامت و بهشت و دوزخ، آنچه يک بنده نسبت به پروردگار خود بايد انجام دهد. اسلام و ايمان و تقوى و کفر و نفاق، قرآن کريم، عبادات و معاملات و خير و شر، فضايل و مکارم اخلاقى، صفات نکوهيده و پسنديده، آداب معاشرت، دوستان، شادباش و تسليت، آداب جنگ، نکوهش شاميان و ستايش کوفه، انصار و گروههاى قريش، استسقاء و قربانى، اقبال و ادبار، فتنه‏ها و بدعتها، عقل، قلب و دل، حقايق، فقر، زنان، شيطان و بالاخره موضوعات پراکنده.

هريک از اين موضوعات شصت‏گانه داراى زير موضوعات متعدد بوده که شمارش بيان آنها در اين گفتار کوتاه نمى گنجد.

از ويژگى هاى برجسته اين کتاب، معرفى نسخه‏هاى گوناگون نهج‏البلاغه و اشاره به اشتباهات، تصحيفها و تنظيمهاى مختلف اين نسخه‏ها و بالاخره داورى درباره ميزان اعتبار اين نسخه‏ها است.

مؤلف همچنين اشاره مى کند در برخى از شرحها، قسمتى از شرح به‏عنوان متن يا بالعکس قلمداد شده است.

مؤلف در مقدمه يادآور شده که امانت در نقل را رعايت خواهد کرد و هر مطلبى که مربوط به ديگران باشد، به خود نسبت نخواهد داد چراکه اين کار را نوعى "سرقت" مى داند. و نتيجه مى گيرد که اگر مطلبى به کسى نسبت داده نشده باشد، از خودِ او است.

روش علامه تسترى در شرح بدين‏گونه است که در هر فصل و در پى هر عنوان که بخشى از خطبه يا کلام آن حضرت را نقل مى کند، نخست به اختلاف روايت لغات و جملات در شرح‏ها پرداخته، سپس صورت صحيح آن لغت يا جمله را با استناد به آيات و روايت صحيح، بطور مستند شرح مى دهد.

بطور کلى امتيازات بهج‏الصباغه را مى توان در موارد ذيل برشمرد:

1ـ موضوعى بودن شرح که بدان اشاره شد.

2ـ نگرش انتقادى به برخى از شرحهاى پيشين از جمله شرح ابن ابى الحديد و شرح ابن‏ميثم.

3ـ تصحيح متن نهج‏البلاغه، براساس متن منتشره از سوى شيخ‏محمد عبده مصرى و اقدام به تطبيق اين متن با چند متن ديگر از جمله متن نهج‏البلاغه ابن ابى الحديد، ابن‏ميثم و يک متن خطى.

4ـ مستندسازى روايات نهج‏البلاغه براساس متون قبل از تأليف نهج‏البلاغه. علامه با کوششى درخور توجه تلاش کرده است تا منابع روايات نهج را يافته و متن خود را با متون قبل از نهج‏البلاغه تطبيق دهد.

5 ـ گستردگى موضوعات مورد بحث. علامه با انتخاب 60 عنوان اصلى که هرکدام دربردارنده چندين عنوان فرعى است اهم موضوعات اين کتاب شريف را به بحث گذاشته است. اين موضوعات هريک جلوه‏اى از نهج‏البلاغه را نشان داده و بيانگر دامنه وسيع اين دائرة‏المعارف عرفان، حکمت، سياست و فلسفه و کلام است.

6 ـ توجه به ظرائف حوادث تاريخى. احاطه علامه بر مباحث تاريخى موجب گرديده تا درمورد حوادث تاريخى با دقت سخن گفته و خطاهاى شارحان پيشين را نشان دهد.

7ـ بى طرفى علمى در نقد و بررسى. علامه بدون تعصب و جانبدارى از مذهبى خاص، نقدهاى علمى خود را بر سخنان شارحان گذشته مطرح نموده و ضمن برشمردن محاسن آنان، معايب آشکار را نيز مطرح مى نمايد.

با اين‏همه، نبايد از ذکر چند کاستى در اين شرح ارجمند غفلت ورزيد:

1ـ اين شرح، براساس گرايشات و توانائيهاى علمى مؤلف، بيشتر شرحى "نقلي" است و عليرغم معارف گسترده و عميق عقلى و فلسفى در نهج‏البلاغه، شرح مذکور کمتر صبغه عقلى دارد.

2ـ هرچند فصلهاى شصت‏گانه بيشترين تنوع موضوعى را دارند. اما ترتيب منطقى خاصى در اين چينش مشهود نيست.

3ـ چاپ نخست کتاب با اسلوب ويرايشى کنونى سازگار نبوده و هرچند در چاپ دوم بسيارى از کاستى هاى چاپ نخست برطرف گرديده، اما برخى از خدمات ويرايشى ديگر هنوز در کتاب وجود ندارند. از جمله فهرستهاى لازم، اعراب‏گذارى آيات و روايات، توضيح لغات دشوار و ديرياب، که اميد است با همت بنياد نهج‏البلاغه اين کاستى ها در چاپهاى آينده برطرف گردد.

شرح شيخ‏محمد عبده مصرى

در ميان علماى معاصر اهل سنت، شيخ‏محمد عبده مصرى مفتى اسبق مصر و از شاگردان سيدجمال‏الدين اسدآبادى، در پى آشنايى با نهج‏البلاغه توسط سيد، و به ترغيب او، با تأمل در مضامين و معارف آن، کوشيد تا اين کتاب را به جامعه مصر معرفى کند. او در مقدمه خود بر نهج‏البلاغه مى نويسد اصلاً اين کتاب را نمى شناخته و نسبت به آن آگاهى نداشته است، اما هنگامى که از وطن دور بوده بر اثر برخوردى، با اين کتاب آشنا شده، آن‏را مطالعه کرده و سخت در شگفتى فرورفته است و احساس مى کند که به گوهرى گرانبها دست يافته است. بر اين اساس تصميم مى گيرد تا با انتشار نهج‏البلاغه آن‏را به توده مردم عرب معرفى کند.

شرح شيخ‏محمد عبده، بيشتر حاوى الفاظ مشکل و واژگان غريب نهج‏البلاغه است. با اين‏همه، اين شرح در جهان عرب از شهرت بسزايى برخوردار بوده و بارها در مصر، لبنان و ايران تجديدچاپ شده است.

ترجمه و تفسير نهج‏البلاغه

در ميان شرحهاى متعددى که در عصر حاضر بر نهج‏البلاغه نگاشته شده، يکى از مهمترين شروح، ترجمه و تفسير نهج‏البلاغه اثر استاد علامه مرحوم شيخ‏محمدتقى جعفرى (م 1377 ه.ش) است.

اين دانشمند فرزانه که عمرى را به بررسى آراء و انديشه‏هاى متفکران و فيلسوفان و عارفان شرق و غرب گذرانده و دهها اثر ارزشمند را پديد آورده بود، در دو دهه اخير عمر پربار خويش، تمامى وجهه همت خود را مصروف ترجمه و شرح نهج‏البلاغه کرده بود و حاصل اين کار بسيار ارزنده ـ اما متأسفانه ناتمام ـ تاکنون در 27 جلد عرضه شده است.

استاد جعفرى به‏علت نوع بينش عميق و همه‏جانبه‏اى که داشت کوشيد در اين تفسير، ابعاد مختلف فلسفى، کلامى، عرفانى، فقهى، حقوقى، جامعه‏شناختى، فلسفه سياسى، فلسفه حقوقى، و روانشناختى کلام مولى اميرالمؤمنين را دريابد. توجه به همين ابعاد است که شرح استاد را از ساير شروح گذشته و معاصر، متمايز مى گرداند. اهم ويژگى هاى شرح و ترجمه استاد به قرار ذيلند:

1ـ بى شک در ميان شرحهاى متعددى که بر نهج‏البلاغه به زبانهاى گوناگون نگاشته شده، شرح استاد، از لحاظ کميت، گسترده‏ترين است. و اگر اين کار ارزشمند با همين روش به پايان مى رسيد به حدود 40 جلد بالغ مى شد.

2ـ ويژگى ديگر اين‏که اين شرح به زبان پارسى رسا و روان عرضه شده و براى خوانندگان فارسى زبان داراى جذابيت قلمى خاصى است.

3ـ ترجمه متن نهج‏البلاغه ـ باتوجه به احاطه گسترده استاد جعفرى بر دو زبان عربى و فارسى ـ بسيار خوب، دقيق و روان است. اين ترجمه هرچند تحت‏اللفظى نيست، اما با تقيّد به متن، به سهولت مراد و مقصود صاحب کلام را بيان کرده و با استفاده از کلمات توضيحى، تعقيدات متن را برطرف کرده است.

4ـ استاد در مواجهه با متن نهج‏البلاغه مى کوشد تا با درنظر گرفتن شرايط زمانى، مکانى، قرينه‏هاى لفظى و غيرلفظى، درک مخاطبان مستقيم کلام مولى عليه‏السلام و موقعيت تاريخى آنان، و معنايى که از کلام آن حضرت در ذهن آنان نقش مى بندد، نزديکترين تفسير و شرح را در اختيار خواننده قرار دهد.

5 ـ توجه به سند سخنان امام عليه‏السلام و اثبات موثق بودن آنچه در نهج‏البلاغه گردآورى شده، از ديگر امتيازات اين شرح است. استاد با پيگيرى اسناد مى کوشد تا خواننده را مطمئن سازد که بدون ترديد آنچه را که در نهج‏البلاغه گرد آمده، از آنِ امام عليه‏السلام بداند.

6 ـ عبور از ظواهر الفاظ و بسنده نکردن به شرح زيباييهاى لفظى و ادبى نهج‏البلاغه و تلاش براى دريافت عمق اقيانوس کلام مولى عليه‏السلام نيز از ديگر ويژگى هاى اين اثر تاريخى است. شرح استاد دربردارنده موشکافى ها و غواصى هاى ويژه‏اى است که در ساير شروح نمى تواند آنها را يافت.

7ـ استاد بر آن است که در فهم کلام اميرالمؤمنين عليه‏السلام نمى توان از قرآن کريم و کلمات و روايات نبوى صلى الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم چشم پوشيد. لذا در جاى جاى اين شرح، استناد به قرآن کريم و روايات به چشم مى خورد که منبعى ارزشمند براى شناخت نهج‏البلاغه است.

8 ـ از ويژگى هاى برجسته اين شرح، اختصاص يک جلد کامل (جلد اول) با بيش از سيصد صفحه، به شناخت اميرالمؤمنين عليه‏السلام از ابعاد مختلف است. اين جلد که به‏عنوان مقدمه شرح نهج‏البلاغه مى باشد، به موضوع "رسالت انسانى و شخصيت على عليه‏السلام " مى پردازد و مى کوشد تا زواياى ناشناخته يا کم‏شناخته شخصيتى آن حضرت را در قالب جملات و کلماتى دلنشين و با استفاده از آراء انديشمندان مسلمان و غيرمسلمان و نيز در پرتو قرآن کريم و روايات نبوى و همچنين سخنان خودِ آن حضرت را بررسى نمايد.

در حقيقت اگر ساير مجلدات، کوششى است گسترده در جهت فهم "کلام" مولى عليه‏السلام ، اين جلد تلاشى است شايسته در جهت شناسايى خود آن حضرت. والحق بايد گفت استاد با نگاهى روان‏شناسانه توفيقات زيادى در اين عرصه داشته است. استاد جعفرى از ميان نامه‏هاى امام على عليه‏السلام نيز به شرح و تفسير عهدنامه مالک اشتر پرداخته که به‏صورت مستقل و با عنوان «حکمت اصول سياسى اسلام» چاپ شده است.

اين بود توضيحات مختصرى درباره حدود بيست شرح مشهور و معروف نهج‏البلاغه، اما درباره ديگر شروح نهج‏البلاغه به مصادر زير مراجعه شود:

1ـ خاتمه مستدرک‏الوسايل، محدث شهير ميراز حسين نورى ص 513 که تعداد 26 شرح را نام برده است.

2ـ اعيان‏الشيعه، سيدمحسن امينى عاملى ج 8 ص 245 که 31 شرح را ياد کرده است.

3ـ کتاب «ماهو نهج‏البلاغه» سيدهبة‏الدين شهرستانى (متوفاى 1386 ه.ق) که 45 شرح را ياد کرده است.

4ـ فهرست کتابخانه عمومى معارف، تأليف عبدالعزيز جواهرالکلام که 51 شرح را ذکر نموده است.

5 ـ فهرست کتابخانه مدرسه عالى سپهسالار، شيخ‏ضياءالدين ابن‏يوسف حدائقى شيرازى، ج 2، ص 124 ـ 139 که 66 شرح را ياد کرده است.

6 ـ الغدير، علامه امينى در جلد چهارم در شرح‏حال سيدرضى، 89 شرح را ياد کرده است.

7ـ مقدمه کتاب "شرح نهج‏البلاغه لشارح من‏القرن‏الثامن" از شيخ عزيزالله عطاردى که 83 شرح را ذکر نموده است.

8 ـ مصادر نهج‏البلاغه، سيدعبدالزهراء خطيب که 101 شرح را ياد کرده است.

9ـ الذريعه الى تصانيف‏الشيعه، شيخ‏آغابزرگ تهرانى ج 14 ص 111 ـ 161 که 148 شرح را ياد کرده است.

10ـ شروح نهج‏البلاغه، شيخ‏حسين جمعه که 210 شرح را ياد نموده است.

اما درباره کتابهاى مربوط به نهج‏البلاغه اعم از شرح تمام کتاب يا ترجمه آن يا شرح برخى خطب آن به موارد زير مراجعه شود:

1ـ کتابنامه نهج‏البلاغه، تأليف رضا استادى که در آن 370 کتاب مربوط به نهج‏البلاغه ذکر شده است.

2ـ کتاب‏شناسى نهج‏البلاغه، مقاله‏اى از آقاى محمدمهدى عليقلى(46) که در آن درباره نهج‏البلاغه به تفکيک موضوع مصادر و کتابهاى مربوطه ذکر گرديده بدين‏ترتيب:

شروح (123 شرح)، ترجمه‏هاى فارسى (65 ترجمه)، ترجمه به زبانهاى انگليسى (9 ترجمه)، به زبان اردو (13 ترجمه)، ديگر زبانها (16 ترجمه)، برگزيده‏هاى نهج‏البلاغه (56 کتاب) برگزيده به زبانهاى مختلف دنيا (10 کتاب)، شروح تک‏نگارى براى خطبه‏ها و نامه‏ها و کلمات قصار (248 کتاب)، و درباره موضوعات ديگر مربوط به نهج‏البلاغه حدود 242 اثر را معرفى نموده است.

پى نوشت‏ها

1. سيدعبدالعزيز طباطبائى، فى رحاب نهج‏البلاغه، مجله تراثنا، ش 35 و 36 ص 160)

2. آقابزرگ تهرانى، الذريعه‏اى تصانيف‏الشيعه 14/143، سيد عبدالعزيز طباطبائى فى رحاب نهج‏البلاغه (تهرانشناسى 35 ـ 36) ص 170.

3. فهرست نسخه‏هاى خطى کتابخانه حضرت آيت‏الله مرعشى ج 1 ص 302 نسخه شماره 273، نسخه ديگرى که از روى نسخه سيدفضل‏الله تحرير شده، نسخه شماره 1190 کتابخانه رضا در رامپور هند نگهدارى مى شود و فيلم آن به شماره 5046 در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران نگهدارى مى شود. (فهرست ميکروفيلمهاى کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران 3/526).

4. سيدعبدالعزيز طباطبائى، نهج‏البلاغه عبدالقرون، (تراثنا ش 37 ص 152)

5. براى شرح حال وى رک: تراثنا، ش 37 صص 154 ـ 187.

6. فهرست نسخ خطى کتابخانه آستانه قدس رضوى ج 5 ص 171 اين نسخه را تاج‏کرمانى تحرير نموده و در 14 صفر 705 به پايان رسانيده است.

7. نهج‏البلاغه عبرالقرون، تراثنا، ش 38 و 39 ص 264 و 265.

8. براى شرح حال وى رک: سيدعبدالعزيز طباطبائى، نهج‏البلاغه عبدالقرون، (چاپ شده در مجله تراثنا ش 37 و 38 صص 302 ـ 319).

9. در مورد وى بنگريد به: ابن کثير، البداية والنهاية ج 13 ص 119؛ مقريزى، السلوک ج 1، ص 407؛ ابن شاکر، فوات الوفيات ج 1، ص 248.

10. در مورد اين شرح بنگريد به: دائرة‏المعارف بزرگ اسلامى، ج 2، ص 620.

11. فهرست کتابخانه ملى، ج 4 ص 360.

12. فهرست کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران، ج 2 ص 253.

13. آغا بزرگ تهرانى، الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 2 ص 87.

14. همان، ج 13 ص 134.

15. همان، ج 14، ص 126.

16. عبدالزهرا خطيب، مصادر نهج‏البلاغه، ج 1 ص 218.

17. تهرانى، همان، ج 12 ص 210.

18. خطيب، همان، ج 1 ص 220.

19. همان، ج 1 ص 219.

20. تهرانى، همان، ج 14 ص 255.

21. خطيب، همان، ج 1 ص 220.

22. گزارشى از اين اشتباهات را مى توان در فصل‏هاى 34 و 60 بهج‏الصباغه فى شرح نهج‏البلاغه ملاحظه کرد.

23. در رابطه با شرح ابن ابى الحديد، نوشته آقاى صادق حسن‏زاده مراغى، چاپ شده در کتاب نهج‏البلاغه از منظر فرزانگان صص 187 ـ 212 مراجعه شود.

24. در مورد ذيل بنگريد به: دايرة‏المعارف بزرگ اسلامى، ج 4 ص 716؛ نيز طبقات اعلام الشيعه، روضات الجنات، قصص العلماء، رياض العلماء.

25. براى نمونه بنگريد به: منهاج‏البراعة، ج 1 ص 6.

26. رجال‏العلامة الحلى، قم، منشورات دضى، ص 47

27. الذريعه 14/124، قم 1959

28. کشف‏الحجب والاستار، ص 496 / قم 2783، سيداعجاز حسين نيشابورى.

29. خوانسارى، روضات‏الجنات، ص 172

30. رسايل خطى فارسى، دفتر دوم، ص 51 ـ 69

31. رسول جعفريان، تاريخ تشيع، ج 2 ص 664.

32. کاوشى در نهج‏البلاغه، ص 64 و مقالات کنگره سوم و چهارم بزرگداشت نهج‏البلاغه، ص 284 مقاله "شارحان نهج‏البلاغه".

33. براى شرح‏حال ابن‏عتايقى رک: مجله وقف ميراث جاويدان، ش 25 و 26، ص 94 ـ 96 و براى آثار وى رک به مجله آئينه پژوهش (ش 48 آذر و دى 1376 ه.ش ص 98 ـ 104).

34. براى نمونه شرح ابن‏عتايقى به مجله وقف ميراث جاويدان ش 25 و 26 ص 97 ـ 98.

35. براى شرح حال و آثار الهى اردبيلى به مقاله دکتر محمدرضا برزگر خالقى در مجله وقف ميراث جاويدان ش 9 (بهار 1374 ش) ص 132 ـ 143 رجوع شود.

36. فهرست نسخه‏هاى کتابخانه مجلس شوراى اسلامى ج 26 ص 161.

37. الذريعه 14/128.

38. تهران: چاپ اسلاميه، 1380 ق.

39. فصلنامه علوم حديث، ش 18 (زمستان 1379 ش) ص 230.

40. الذريعه 3/161 و 14/145

41. الذريعه 6/284 و 14/145 و فهرست نسخه‏هاى خطى کتابخانه مدرسه سپهسالار 2/60.

42. الذريعه 14/145.

43. براى شرح‏حال مؤلف رک: صدرائى خويى، سيماى خوى، صص 178 ـ 183.

44. فهرست نسخه‏هاى خطى مدرسه نمازى خوى ص 146، نسخه شماره 294 و 295 و 296

45. فهرست نسخه‏هاى خطى کتابخانه حضرت آيت‏ا... مرعشى ج 12 نسخه شماره 4419.

46. مجله وقف ميراث جاويدان، ش 25 و 26 (ويژه نهج‏البلاغه) بهار و تابستان 1378 ش، صص 145 ـ 161 و نهج‏البلاغه از منظر فرزانگان (ويژه‏نامه شماره 2)، 1379 ش ص 249 ـ 336.

منبع :فصلنامه قبسات ، شماره 19

 

ارسال شده در : 1389/9/8 - 08:23:28

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/9/8 - 08:23:28

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد