• /
فاطمه سلام الله علیها در قرآن و قرآن در فاطمه سلام الله علیها

متن سخنرانی استاد محمد علی انصاری 

موضوع : فاطمه سلام الله علیها در قرآن و قرآن در فاطمه سلام الله علیها

مجتمع بنی فاطمه سلام الله علیها

شام ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها بهار 1389

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم  بسم الله الرحمن الرحیم  ولاحول ولاقوه الا بالله العلي العظيم و صلي الله علي سيدنا محمد و علی اهل بيته الطيبين الطاهرين الهداه المهديین المنتجبین سيما بقيه الله في السموات و الارضین

عرض ارادت و تحیت خدمت حضار عالی قدر برادران و خواهران بزرگوار، توفیقی است که انشالله در محضر شما شیفتگان مقام شامخ فاطمی ، در این شام ولادت بانوی بزرگوار و خاتون دو سرا،  انشاءلله به مدح و منقبت او وشمه ای از فضائل آن بزرگ بپردازیم اما در همین آغاز معروض می دارم

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم                                  لطفها می کنی ای خاک درت تا ج سرم

 بي ترديد سخن گفتن درباره صديقه طاهره (س) كار ناچيز مردماني چون بنده نيست بلكه بايد مقامات فاطمي وشأنيات او را ، فرزندان او بازگو كنند و شرح و بيان آن  را براي ما اشارت نمايند اما از باب آنكه چاره نيست

انقدر هم گر نگويم اي سند                  شيشه دل از ضعيفي بشكند

بحثي را معروض مي دارم كه عملا يك جمع بندي و  مروري را دراين بحث تقديم مي دارم.

 عنواني كه خدمتتان عرض مي كنم اين است که فاطمه در قرآن و قرآن در فاطمه واين را به عنوان پيشاني بحث انتخاب مي كنيم و خدمت دوستان عزيز در مقدار و وسع محفل، مجلس و زمان انشاءالله اين مقوله را بازگو مي كنم و تقديم مي دارم. اما آنچه ابتدا بايد گفت اينست كه بي ترديد بزرگترين جلوه‌اي كه از ازل تا ابد خداوند سبحان برای آدمیان در اين بسيط و اين كره خاكي نشان داده است نيست مگر کلام الهی و قرآن. بالاترين تجلي اعظم الهي در تمامي اعصار و قرون همين كتاب مستطاب است . همانكه «اللهم اني اسئلك بتجلي الاعظم» كه اهل دل آن را در شب مبعث از خداوند طلب مي كنند و مي گويند : خدايا طلب مي كنيم از تو در اين شب مبارك كه تجلي اعظم تو بر قلب نبي مكرم نازل مي گردد

تجلي اعظم خداوند چيست؟ جلوه‌گري بزرگ الهي كدام است؟ همين قرآن . از سوئي اين قرآن تجلي اعظم الهي است اما از سوي ديگر هنگامي كه نگاه مي كنيد حديثي را كه  فريقين، يعني شيعه و سني بازگو مي كنند به تواتر  رسيده است و از مسلمات روائي ماست، هماني است كه عزيزان آشنا هستيد با عنوان حديث ثقلين و مي گوئيد: اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي . من پيامبر این امت، در ميان شما دو شيء نفيس و پربها را فرو گذاردم 1ـ كتاب خدا 2ـ عترت. اينجا مقدمه سخن را عرض مي كنم كه مي تواند ورود به بحثي باشد و آن اينست كه عزيزان، اگر نبي مكرم اسلام چنين سخني را مي گويد و همگان اين كلام زيبا را از ايشان نوشتند و باقي مانده است راز مطلب شايد اين باشد كه هنگامي كه نگاه مي كنيد، قرآن با تمام عظمت و جلوه‌گري كه دارد 2 وجود و 2 شخصيت دارد. اين كتاب مستطاب الهي يك وجود و شخصيت آن وجود خطي قرآن است. يعني همانكه از ابتداي حمد باز مي كنيد تا انتهاي ناس 6236 آيه را يك به يك باز مي كنيد و مي خوانيد و مي گوئيد صدق الله العلي العظيم .اين وجود خطي قرآن است اما این قرآن وجود دیگری دارد و آن وجود عيني و بيروني اين كتاب مستطاب و اين كلام فخیم الهي است. اما این وجود خارجي قرآن را از كجا بفهميم؟ اين سخن نوراني نبي مكرم اسلام، یک راهنمائي است كه ما را دلالت مي كند. پس قرآن 2 وجود دارد وجود لفظی قرآن و وجود عيني.

وجود عيني كدام است؟ آن انساني كه آيات مبینات قرآن در وجود او نقش بسته است و محقق شده است. اولين وجود خارجي قرآن خود وجود مبارک نازنين حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي (ص) است. در كنار وجود مبارك رسول اكرم بايد گفت مولانا و مقتدانا اميرالمومنين (ع) وجود عيني قرآن كريم است و در كنار نام زيباي او بايد با تمام شهامت و قدرت گفت صلي الله عليك يا فاطمه الزهرا. آن وجود مباركي كه وجود عيني قرآن را شكل مي دهد در كنار آن بزرگ نبي و در کنار آن بزرگ ولي ، وجود نازنين سيده نساء العالمين زهراي مرضيه است كه آن وجود عيني خارجي قرآن را در سيماي نازنين او مي بايد ديد.

همان كه شما در شان کفو کریم او مي گوئيد:  علي مع القرآن و القرآن مع علي. این یعنی چه ؟  علي وجود مجسم قرآن است. علي را كه مي بينيد 6236 آيه قرآن را در سيماي نازنين او، در عقيده او، انديشه او، رفتار و عمل او محقق و مجسم مي یابید. سخن من امشب خدمت دوستان عزیز ،به یک  شمه‌اي از وجود اين  قرآن عيني است. يعني آنكه فاطمه در كجاي قرآن جا دارد و قرآن در كجاي وجود فاطمه ديده مي شود. اين شرح، شرح بسيار طولاني و گسترده ايست كه من به مقتضاي محفل و انجمن خدمت عزيزان بازگو مي كنم. اما نكته دومی كه مقدمتا معروض مي دارم و آنگاه ورود مستقيم به بحث دارم اينست عزيزان آنچه که امشب من در اين انجمن با عظمت خدمت شما بزرگواران بازگو مي كنم يك جمله و يك نقل از منابع و آثار و نوشته‌هاي مفسرين شيعي خدمت عزيزان بازگو نخواهم كرد.

آنچه مطرح می کنم محضر مبارکتان  همه آنست كه بزرگان و مفسران و صاحبان قلم اهل سنت پيرامون اين شخصيت بزرگوار در منابع و كتب تفسيري خویش نوشته‌اند. اما از جهت اطلاع مجموعه آياتي كه پيرامون زهرا ی مرضيه در منابع اهل سنت و در تفاسير و احادیث  اهل سنت پيرامون البته احاديثي كه پيرامون تفسير است وجود دارد، قریب یا مي توان به دقت گفت قریب 139 و  140 آيه شريفه قرآن است يعني در مجموعه منابع اهل سنت هنگامی که در کتب تفسیر  نگاه مي كنيم 140 آيه ی قرآن پيرامون اين بانوي بزرگوار ديده مي شود اما اجازه بدهيد اين مطلب را عالمانه تر عرض كنم . سه شيوه اين آيات يعني مجموعه 140 آيه پيرامون زهراي مرضيه ديده مي شود.

1ـ ابتداء آنكه اين بزرگان و انديشمندان متفكر اهل سنت آياتی را به عنوان شان نزول و اسباب نزول مطرح مي كنند يعني اينكه مي گويند اين آيه، اين سوره پيرامون زهراي مرضيه نازل شده است.

2ـ آنكه از باب مصداق مي گويند. يعني چه؟ يعني بارزترين مصداق اين آيات شريفه را اگر بخواهيم بازگو كنيم آن فاطمه است.

پس نوع اول آیات و سوری است که شإن نزول آن را  حضرت زهرا می دانند . نوع دوم ، آیات و سوری است که  مصداق بارز و اتم آن را فاطمه ی زهرا بر می شمارند.

3ـ آنكه آياتي است كه بطن، تاويل، نه تفسیر ، آن بطن و درون مايه تأویلی آن را بر اين شخصيت بزرگوار منطبق مي كند .يعني اين 140 آيه را به سه تقسيم در ميان مجموعه كتب تفسيري اهل سنت مي توان ديد و مشاهده كرد حالا من از اين مجموعه 140 آيه‌ يك گزارش 14 آيه‌اي خدمت دوستان بازگو مي كنم، مرور مي كنم و به قسمت دوم بحث مي رسم.

حضور فاطمه در آيات بينات قرآن کریم

وقتي كه سخن به اينجا مي رسد قريب چهل مفسر قرآن كه ابائي ندارم اسم بعضي از آنها را خدمت شما بازگو كنم . بزرگاني مانند سيوطي در كتاب درالمنصور، زمحشري در الكشاف، فحر رازي در تفسير كبير، قرطبی در جامع الاحكام، ابن جوزي،صاحب تفسیر بحرالمحیط ابن حيان اندلسي ، قاضي بيضاوي معروف ، روح المعاني آلوسی بغدادي ، روح البيان شيخ برساوي حقي ، جواهر طنطاوی در اين متاخرين  بزرگ الازهر مصر و قريب 40 فرد مانند اين نامهاي بزرگ و وزين اولین سوره‌اي كه در شان این بانوی بزرگوار مستقلا سوره را در شأن او  و كساني می دانند كه همپاي زهراي مرضيه هستند نيست مگر آنچه خداوند سبحان فرمود هل اتي علي الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا سوره مباركه انسان را بيش از این نامها كه اشاره كردم به شمه‌اي از آن 40 مفسر اهل سنت با قاطعيت سخن در اين باب مي رانند و مي گويند آن بزرگاني كه تعهدشان را به خداوند يوفون بالنذر آنها كه محبتشان را به خلق «و يطعمون الطعام علي حبه» آنها كه نگاه آينده نگرشان را به فردا «إنا نخاف من ربنا يوم عبوسا قطريرا» آنها كه تمام وجودشان را خالصانه تقديم حضرت باري تعالي كردند كه :

«انا نطعملكم لوجه الله » با اين 4 خصلت و ويژگي نيست مگر فاطمه و شوهرش و فرزندان عزيز و گرانقدر اين بانوي بزرگوار. اين 40 مفسر به زیبایی نقل ماجرائي مي كنند كه من ديگر از نقل آن اجتناب مي كنم به دليل استفاده از زمان كم اما فقط يك جمله بازگو مي كنم جلد 29 صفحه 153 آلوسي بغدادي كه از مفسريني است كه احتمالا در نزد بعضی ها به تعصب هم شهرت دارد فقط جمله‌اي را بازگو مي كنم.

از آنچه در اينجا پيرامون اين سوره مباركه اين مفسر توانمند در تفسير 32 جلدي خودش در جلد 29 بازگو می کند. هنگامي كه بازگو می شود  كه «لايرون فيها شمسا و لازمهريرا » هنگامي كه اشارت مي كند كه در بهشت اين ابرار و اين برگزيدگان انسان های الهي نه خورشيد مي بينند نه ماه . نه اینکه خورشيد و گرمای آن آزارشان مي دهد و نه سردي شبانه ماه را می بینند  بعد مي گويد پس نور بهشت از كجا ديده مي شود. مايلم عين عبارت را خدمت عزيزان بخوانم. عزيزان لطفا دقت كنيد اين گفته ی يك عالم بزرگ ، توانمند و مشهور اهل سنت در يك تفسير 32 جلدي اي است که در جلد 29 آن چنین می گوید : ليس هذا به شمس ولاقمر آن نوري كه در بهشت ديده مي شود نه نور خورشيد است و نه نور ماه چون «لايرون فيها شمسا و لازمهريرا»  پس آن نور چيست؟ (ولكن علي و فاطمه ضحکا و أشرقت الجنان من نور سقريهما) علي و فاطمه تبسم مي كنند .می خندند.  شكر خنده بر لبان مبارك آن 2 جاري مي شود . از لب و دندان مبارك ايشان فضاي بهشت نوراني و منور مي شود.  اين نكته زيبائي است كه اين مفسر در كنار نکات ديگري دراین سوره مبارکه (هل أتی) بازگو می کند  و اشاره مي كند.  سوره دومي كه شان  نزول آن پيرامون اين بانوي بزرگوار نوشته مي شود و استحضار دارند عزيزان هماني است كه مي گويید «انا عطيناك الكوثر» سوره مبارکه كوثر. من فقط فهرست خدمت دوستان عرض مي كنم در اين مجلس بناي من بر تفسير نيست و بيان جمع بندي این مطالب از زبان آنکه  

خوشتر آن باشد كه سر دلبران                     گفته آيد در حديث ديگران

است . معني بزرگ اهل سنت فخر رازي كه تفسير آن هم 32 جلد است . همان که

فخر رازي علم را لیتی كند             پيش مرغان ريزد و تی تی كند

آن شخصيتي كه چنين جايگاهي را اهل سنت براي آن قائلند و بحق مي توان گفت تفسير جامع و بي نظيري است این تفسیر در عالم اهل سنت هنگامي كه به سوره كوثر مي رسد( القول الثالث) قول سوم را كه در اينجا بازگو مي كند مي گويد ترديدي نيست كه مراد از اين كوثر وجود مبارك زهراي مرضيه هست كه نسل و دودمان و استمرار وجود پيامبر (ص) از اوست و از اوست كه موجب آن مي شود كه «ان شانئك هو الابتر» و  پيامبر، كار او و نسل او بدون دنباله نمي ماند. يك شاهد سخن را عرض مي كنم بعد مي گويد چگونه نمي توان اين سخن را گفت و چگونه اقرار به اين مطلب نكرد و حال اينكه در دودمان فاطمه كساني وجود دارند 4 اسم را می برد :كالباقر و الصادق و الكاظم و الرضا . اين مفسر توانمند اهل سنت هنگامي كه كوثر را منطبق بر وجود مبارك زهراي مرضيه مي داند اين چهار نام بزرگ را برون مي كشد و مطرح مي كند و مي گويد اينها  استمرار كوثري هستند كه «انا اعطيناك الكوثر».  اين دو سوره كه به عنوان شان نزول مستقل براي زهراي مرضيه ثبت كرده اند اين مفسران بزرگ. اما چند آيه در كنار اين دو سوره هم اشاره مي كنم. ذهن مبارك شما آشناست

هنگامي كه اين آيه تلاوت مي شود در بسياري از مجامع ديده مي شود بي اختيار و يا با اختيار مخاطبان عرض ارادت مي كنند و درود و تهيت مي فرستند تا گفته مي شود «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» اينچنين عرض ارادت خالصانه اي به ساحت آن اهل البيت به عمل مي آيد . آيه مباركه تطهير، سوره مباركه احزاب را در ذهن داريد و اينجا فقط يك تك مضراب مي گويم . اشاره كردم بحث تفسيري ندارم .قريب 40 مفسر بزرگوار اهل سنت هنگامي كه به اين آيه مي رسند.

كساني مثل طبري. عزیزانی که آشنا هستند می دانند که طبری یعنی چه ؟ یعنی امام المفسرين در ميان اهل سنت ، 15 روايت نقل ميكند كه من یک اشاره اي به يكي از آنها مي كنم. كسي مانند  جلال الدین آخوند ملاجلال سيوطي 20 روايت نقل مي كند در انطباق اين آيه شريفه تطهير بر وجود نازنين زهراي مرضيه، همسر گرانقدر او، دو فرزند بزرگوارشان كه اشاره مي كنيم .اما فرمود «انما يريد الله» . خداوند از همه انسانها اراده طهارت  و پاكي كرده است اين اختصاص به كسي ندارد اما در اينجا فرمود «انما» این است  و جز اين نيست اين حصر است اين خواسته ای كه خداوند در اين جا دارد و اراده اي كه نسبت به طهارت فاطمه وكسان فاطمه و اهل البيت فاطمه دارد.

يك اراده ويژه است يك انحصار خاص است كه زيبائي آن را در اين روایت از زبان همین مفسر  بزرگوار مشاهده مي كنيم. مراغي از مفسران توانمند اهل سنت در جلد 24 تفسیر ش صفحه 7  اشاره مي كند كه ابن عباس گفت: (شهدنا رسول الله تسعه أشهر یأتی كل يوم باب علي ابن ابي طالب عند وقت كل صلاه ) . ما شاهد بوديم (ابن عباس می گوید ) آيه تطهير نازل شد . پيامبر بعد از نزول این آیه هر نوبت كه به نماز مي رفت تا 9 ماه ، رسول خدا هرگاه كه مي آمد مسير را طي مي كرد قبل از رفتن به مسجد و پاي گذاردن مي آمد در كنار خانه علي (ع) عند وقت کل صلاه  فيقول و می گفت :  (السلام عليكم و رحمه الله «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» كل يوم خمس مرات). پيامبر 5 بار تا 9 ماه اين كار را انجام مي داد يعني هر ماه 150 مرتبه و در 9 ماه 1350 بار رسول خدا آيه شريفه تطهير را تفسير عيني و عملي در شان علي و زهرا نمودند. در شإن این دو بزرگوار پیامبر خود آیه را تبیین و تفسیر عینی و عملی می نمود.  طبري همين نقل را بازگو مي كند با 6 ماه با آدرس هایی که دیگر از گفتن آن اجتناب می کنم.

چهارم. پيامبر وارد شدند بر خانه فاطمه . سادگي زندگي فاطمه را ديدند رسول خدا -اين همان زندگي است كه اقلام جهيزيه فاطمه 19 قلم بيش نيست - هنگامي كه زهراي مرضيه را با اون وضعيت ديد . دستهاي فاطمه را ديد رنگ در صورت دخترشان زهراي مرضيه نيست . هنگامی که این را دید اشك از سيماي مبارك پيامبر جاري شد تا اشك از سیمای مبارک رسول خدا جاری شد  جبرئيل فرود آمد  و گفت يا رسول الله «ولسوف یعطیک ربک فترضی »  سيوطي در درالمنثور جلد 8 صفحه 543 ، میبدی  جلد 1 ص 524 هر دو حدیث را به اين شيوه نازل مي كنند كه جبرئيل آمد گفت يا رسول الله دل نگران نباشيد . خداوند به زودي در قيامت در شان فاطمه آنچنان مي كند كه شما خرسند و شادمان و راضي باشيد.

پنجم. آيه شريفه نازل شد .باز همین بزرگان ،  سيوطي در در المنصور و ديگران مي گويند .آيه 26 سوره مباركه اسراء نازل شد «و آت ذا القربي حقه» اينجا بود كه ابا سعيد خدری و ديگران نقل می کنند . پيامبر فاطمه را صدا زد و گفت: (يا فاطمه لك فدك)  فاطمه جان اين آيه در شان توست. در حال و هواي توگفته شده است  . از آن توست. اين موهبتي كه خداوند بر من ارزاني كرده است و فدك را تقديم تو مي كنم.

ششم. آيه اي كه از آن تعبیر مي كنيد آيه 23 سوري مباركه شوري به آیه قربی ،آيه مودت . همان که در ذهن عزیزان وجود دارد . اين را بيش از 20 مفسر بازگو مي كنند با يك ويژگي كه فوق العاده زيباست الآن متذكر مي شوم خدمت عزيزان .آيه نازل شد « قل لااسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي » بگو پيامبر من هيچ مزدي نمي خواهم از شما مگر مودت در قربي.

هر نبی  مي گفت با قوم از صفا                      دست مزدي ما نخواهيم از شما

دست مزد ما رسد از حق بسی                       دست مزدي ما نخواهيم از کسی

تمام انبياء الهي گفتند «لااسئلكم عليه اجرا»  اما اين پیامبر یک چيزي اضافه كرد به آن و گفت «إلا اموده في القربي»  چرا ؟  تمام پيامبران گفتند ما مزردي نمي خواهيم اما اين پيامبر گفت مگر مودت در قربی .  

چرا؟

همه پيامبران وقتي پيش روي خود را نگاه مي كردند « واتر فیهم رسلا . ارسل عليهم انبياء »  مي ديدند اين علم بر روي زمين نمي ماند. پيامبر دیگری می آید  علم را به دوش مي گيرد و سير هدايت جامعه بشري استمرار و ادامه دارد.  اما اين رسول مي داند خاتم النبيين و المرسلين است .بايد مسير را بعد خودش تعيين كند «الا الموده في القربي » يعني مسير بعد از پيامبر، هدايت و نجات امت بعد از پيامبر. آیه شریف نازل شد . پس من از شما مزدی طلب نمی کنم مگر مودت در قربی. سؤال شد یا رسول الله : جلد سوم جار الله زمخشري در ذيل اين آيه مي نويسد : ( وقیل یارسول الله من هم ؟ ) اي رسول خدا براي ما بازگو كن اين كساني كه مي گوئي (قربي) اینها چه كساني هستند؟ مي شود اشارتي بفرمائيد؟ ( و قال رسول الله) رسول خدا به صراحت فرمودند: (هم علي و فاطمه وابنيهما) ايشان که عرض می کنم این قربی ای که خداوند فرموده است  علي و فاطمه و دو فرزند او هستند كه اشارتی به او می کند  خداند سبحان  با عنوان قربی . حال این خاطر مبارک عزیزان روشن . جمله زيبائي در اینجا وجود دارد اين را حداقل مي توانيد مراجعه‌اي بكنيد

به همين تفسير كشاف زمخشري كه اشاره كردم و به تفسير فخر رازي همان مفسر بزرگي كه الآن هم استشهادی از آن آوردم.  هر دو اينها بعد از اينكه اين روايت را از پيامبر بازگو مي كنند و اين قربي را نشان مي دهند بعد يكي 12 و ديگري 14 روايت نقل مي كند با يك روايات عجيبي كه نمي توانم خدمتتان حداقل دو يا سه تا از اينها رو نگویم عين عبارت متن اين دو عالم بزرگوار اهل سنت اينست كه به دنبال اين جمله مي گويند : (و قال رسول الله) و همچنین رسول خدا فرمود : ( من مات علي حب آل محمد فقد مات شهيدا) و باز مجددا (من مات ) هر کسی که بر محبت این قربی  و آل رسول جان دهد به شهادت جان داده است (و من مات علی حب ) هر کسی که بر محبت این خاندان جان دهد ( فقد مات مغفورا له) با غفران الهی جان داده است (و من مات علی) و هر کسی که با محبت این خاندان جان دهد خداوند اجر تائب را برای او ثبت می کند ( و من مات علی ) و باز هر آنکسی که بر محبت این خاندان جان دهد ( فقد مات فقدمات مومنا مستکمل الایمان) با ایمان کامل خداوند جان دادن او را می پذیرد و چنین آسوده خاطر به لقاء حضرت دوست نائل و واصل می گردد.  

اين دو بزرگوار ، این دو عالم دقیقا یکی 12 روایت یکی 14 روایت با همین متن می نویسند پيرامون بیان این  قريي که نشان دهنده ی مقام شامخ حضرت زهراي مرضيه و کفو کریم او اميرالمومنين و آنگاه  دودمان مبارك اوست .

 به عنوان آخرين آیه ی از موارد  شان نزول عرض مي كنم محضر بزرگواران . مورد هفتم آيه هفتم،   آیه 61 سوره مباركه آل عمران  برای عزیزان آشناست. هنگامي كه جماعت نصاری  آمدند و گفتمان خودشان را با حضرت رسول انجام دادند  ره به جایی نبردند   تسليم سخن پيامبر و حقيقت نشدند آنگاه ابتكاري را رسول خدا به خرج داد كه بي نظير باقي ماند. و آن اينكه اگر شما بر حقيد يا ما بر حقيم بيائيد و بنشينيد آنگاه عزيزان خودمان را بخواهيم شما فرزندانتان ،زنانتان عزيزان عزيزتر از جانتان را بياوريد من هم مي آورم.

در پيشگاه خداوند دست بر مي داريم هر كدام از ما بر باطل است جان دهد و از ميان برود يعني سنت مباهله.سنت سنگین .  پيشنهاد بسيار تكان دهنده بود مسلمانان وقتي اين جمله را از پیامبر شنیدند تکان خوردند چطور رسول خداوند چنين سخني را مي گويد. آيه مباركه نازل شده بود 61 سوره آل عمران« قل تعالو  فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعاالو ندعوا أبناءنا و أبنائکم و نساءنا و ... »

شما پسرانتان را بیاورید من هم پسرانم را می آورم. شما هم زنانتان را بیاورید من هم همسرانم را می آورم شماهم عزیز تر از جانتان را بیاورید من هم أنفسنا را می آورم آنگاه در پیشگاه خداوند دست بلند می کنیم آفتاب صبح24 ذي الحجه بر درب خانه رحمه للعالمين آنجا كه دلهاي شما الآن روانه آنجاست تابيدن گرفت تمام مردم مكه منتظرند  چه اتفاقي امروز مي افتد ؟ چه كسي از درب اين خانه بيرون مي آيد ؟ وجود مبارك نبي مكرم اسلام برون آمد اما به دنبال آن دیدند پیامبر به تعبیر همین جارالله زمخشري در تفسير كشاف این عالم اهل سنت (محتذنا الحسین آخذا بید الحسن ) ديدند در آغوش راستشان سيد الشهدا هستند و در دست چپشان امام مجتبي (ص) هستند آيه مباركه تفسير شد (ابناءنا)  نگاه کردند  چشم ها خيره كه كدام زن از پيامبر مي آيد اما هنگامی که نگاه کردند ديدند چهره ی دیگری آمده است در پشت سر پیامبر.  نيست مگر دقیقا شانه به شانه  پشت سرشان وجود نازنين زهراي مرضيه (سيده نساء العالمين من الأولین إلی الأخرین) و پشت سر اين 4 فرد مي آيد وجود نازنين علي ابن ابي طالب أسد الله عين الله أذن الله  وجه الله در پس اين چهار نفر در حال آمدن با تمام ستبری و با تمام توانمندی و قدرت مي آيد.موارد سوره مبارکه  آيه 61 آل عمران تفسير شد و مشخص شد آن كه لياقت اين را دارد كه دراين منظومه عشق حركت كند وبه صحنه بيايد نيست مگر زهراي مرضيه (س)  فقط يك جمله عرض می کنم در این آیه مبارکه . همین  عالم بزرگوار بزرگوار زمرخشري مي گويد (لادليل اقوي... ) دليل قوي تر از اين وجود ندارد  ج يك ص 193 ( من هذا علي فضل اصحاب الکسا )دليلي بالاتر و محكم تر از اين بر افضيلت این اصحاب كساء در امت اسلام وجود ندارد و (هم علي و فاطمه و الحسنان ) و این ها نیستند مگر علی و فاطمه و حسن و حسین . اين 7 آيه كه شان نزول و اسباب نزوليش وجود نازنين زهراي مرضيه است. اما آيات كه به عنوان مصداق بارزش اين مفسرين بازگو مي كنند.

آيه 285 بقره «آمن الرسول بما أنزل إلیه من ربه و المومنون»  ايمان آورده است رسول به آنچه خدا بر او نازل كرده است و مومنون ايمان آورده اند . بسياري از اين بزرگان مثل حاكم عسکانی  ، شواهد التنزیل جلد 1 صفحه 342  می نویسد مراد ازاين مومنين مصداق بارز آن نيست مگر علي و فاطمه

دوم . سوره مباركه عبس 38 و 39. «وجوه یومئذ مسفره ضاحکه مستبشره » چهره هایی را در قیامت می بینید   شادان ، خندان . اینها  به تمام وجود شادمانند. شواهد التنزیل دیگر بزرگان اهل سنت می گویند مصداق بارز این چهره ها ی خندان نیست مگر علی و فاطمه .

سوم. همین آیه شریفه ای که در ذهن عزیزان وجود دارد.  « واعتمصوا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا» سيوطی می نویسد، ديگران مي نويسند، مصداق بارز «حبل الله» فاطمه و علي هستند.

 سوره مباركه ابراهيم آيه 24 و 25 . «الم تركيف ضرب الله مثلا كلمه طيبه کشجره طیبه  اصلها ثابت و فرعها في السماء» :(خدا مثال مي زند يك كلمه طيبه اي را كه ريشه در خاك دارد شاخه ها به آسمان و ميوه آنچناني مي دهد) بسياري از اينها تصريح مي كنند و مي گويند كلمه طيبه  نيست مگر فاطمه سلام الله عليها

 پنجم.آيه نور به پايان مي رسد آیه بعدی .اين مشكوه و نورالهی كجاست ؟ مي فرمايد «في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيه اسمه» در خانه هائيست كه خداوند اجازه مي دهد در آن خانه ها نام او با جلالت و عظمت ياد شود. راوي حديث، خلفا سه گانه هستند كه بازگو مي كنند يا رسول الله؛  آیا مراد از اين بیوت كجاست؟ آيا بيت فاطمه و علي از اين بیوت هست؟ رسول خدا فرمودند: (نه أم من أفاضلها ) نه تنها از اين بیوت است بلكه افضل ترين اينهاست.

این را سیوطی نقل می کند. حاکم عسکانی در شواهد نقل می کند كه اشاره كردم خدمت دوستان.

2 مورد ديگر عرض مي كنيم از مواردي كه بطن را مي گويند. يعني ظاهر آيه این را نشان نمي دهد اما گفته می شود تاويل آیه این است. بطن آیه این است. این هم آشنا است برای دوستان  «مرج البحرين یلتقيان* بينهما برزخ لایبقیان* یخرج منهما الؤلؤ و المرجان » سوره مبارکه الرحمن . سيوطي به صراحت نقل مي كند اين دو بحر نمي تواند باشد مگر اينكه بطن این دو  بحر علي و فاطمه هستند.

 چهاردهم. همين آيه مباركه نوری که خیلی از دوستان حفظ هستید. «الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها فیها مصباحنا المصباح فی زجاجه »

. سیوطی، مقاضلی، سمهودی، همه این بزرگان و بسیاری از اینها نقل می­کنند: اون زجاجه نیست مگر وجود نازنین زهرای مرضیه. این یک شمه چهارده مورد از صد و چهل موردی که اهل سنت پیرامون حضور فاطمه در قرآن بازگو می کنند اما اجازه بفرمایید اون طرف سکه هم رو در بخش دوم سخن عرض کنم. یعنی حضور قرآن درسیمای نازنین و وجود فاطمه (ص) .

خواهران و برادران مسلمان خوب دقت بفرمایید: قرآن دو وجود دارد در شخصیت انسان .یک حضور علمی می تواند داشته باشد و یک حضور عینی و عملی. یعنی آشنایی با قرآن، علم قرآن را دانستن و عمل قرآن را نشان دادن. این می شود حضور قرآن در وجود یک انسان . اما نسبت به علم قرآن وقتی نگاه می­کنیم فاطمه دانش آموخته و فارغ التحصیل مکتب نورانی وجود نازنین ختم رسولان محمد مصطفی است. فاطمه تنزیل قرآن را از پیغمبر فرا می گیرد. 9 سال با کسی زندگی می کند که: (علی اعلمکم بالقرآن). عالم ترین فرد به تفسیر قرآن است و فاطمه فارغ التحصیل و دانش آموخته مکتب تفسیری امیرالمومنین علی ابن ابی طالب است به این خاطر می گوئیم: السلام علیک ایتها المحدثه العلیمه. مقام او را به عنوان علیمه می ستایید و یاد می کنید. اما اجازه بدهید به اصطلاح دوستان یک پرده سخن را بالاتر  ببریم. اصول کافی، روایات معتبر (وکان جبریل یعطیها) یعنی چه؟

امیرالمومنین وارد خانه شد دید بانو در حال سخن گفتن است. گفت فاطمه جان با که سخن می گویی با این دل افکار و فسرده­ای که پس از پیامبر داری؟ فاطمه فرمود علی جان بعد از آنکه غم جانکاه فقدان پدر ،جان من را سخت فشرد خداوند سبحان بر من عنایت و مرحمتی فرمود که گاه می آید امین وحی. گه گاه فرشتگان الهی می آیند با من اسرار و مطالبی را در میان می گذارند و به من می گویند. امیرالمومنین فرمود فاطمه جان از این به بعد آنچه که به تو می گویند بگو تو انشاء کن و من املاء می کنم و می نویسم. فاطمه می گفت و علی می نوشت بعد هنگامی که ائمه می خواستند از موارد علم و دانش خودشان بازگو کنند چه می گفتند؟ می گفتند : (و عندنا مصحف امّنا فاطمه). مصحف فاطمه که شنیده اید یعنی این. این مصحف فاطمه هست. در نزد ماست مصحف مادرمان فاطمه. جای جای آیات الهی در مشت زهرای مرضیه است به تعبیر عامیانه. همین خطبه نورانی که بخشهایی از این را می بینیم اطرف این خانه نوشته­اند و زینت افزای محفل ماست همین خطبه نورانی فدکیه از ابتدا تا انتهای خطبه را که نگاه می کنید بانو 27 مورد استشهاد قرآنی می کنند در سخنرانی شان. 27 مورد زهرا آیه قرآن را می خواند که من گمان می کنم تمام این خطبه شرح همین 27 آیه هست. این نکته مهمی هست که عرض می کنم .تمام خطبه فدکیه با عظمت و جلالت آن شرح همین 27 آیه ای است که فاطمه (ص) بازگو می کند.

در مقام علمی هیچ جای سخن و بحثی را در تسلط  به آیات بینات الهی فرو نمی گذارد زهرای مرضیه. اما بیایید یک مقداری ملموسترش کنیم به خودمان این قسمت را بیشتر توجه بفرمایید. اما در مقام عمل ،حضور عملی قرآن در زندگی فاطمه چگونه است. عزیزان، خواهران و برادران خوب دقت بفرمایید. مجموعه ی تعالیم قرآن کریم در رابطه با من و شما دو کلمه است. همان که همیشه اشاره کرده ایم،

دستی بجام باده و دستی به زلف یار                 رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

صلاه است و زکات است .بخشی از پیام و آموزه های قرآن کریم ارتباط با حضرت باری تعالی است و بخش دیگر آن ارتباط با مردمان و خلق است. صلاه است و زکات است .حالا نگاه کنید تجلی قرآن در وجود فاطمه در مقام عمل در ارتباط با خدا و خلق چگونه است .خوش است که ابتدا از حق بگوییم: فاطمه با خداوند چگونه قرآنی زندگی می کند چگونه دیده می شود در سیمای او. دعوت قرآن به دو چیز است: عبادت و عبودیت. عبودیت فرااست الان عرض می کنم ولی عبادت مختصر: عبادت همان پرستش است، نیایش است آن است که انسان خودش را در پیشگاه خداوند بر خاک می افکند. عبادت به معنای خاص می کند. هنگامی که به این معنا به سیمای نازنین فاطمه صدیقه نگاه می کنیم: «یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم» : چه عبادتی را در فاطمه میبینید؟

عبادت به معنای پرستش. حسن بصری از کسانی هست که چندان دلسپرده خاندان پیامبر نیست اما نام درشت و بزرگیست و همگان می شناسند او را در تاریخ اسلام. (ما رأیت فی هذه الامه اعبد من فاطمه بنت رسول الله) . ایشان می گوید: در میان این امت ندیدیم و ندیدند عابدتر از فاطمه کسی در میان امت پیامبر.

(قامت فی محرابها حتّی تورّمت قدماه). فاطمه هجده بهار بیشتر میهمان بشریت نبود اما می فرماید( قامت فی محرابها.) آنچنان در محراب عبادت می ایستاد که پای این بانوی جوان متورم می شد. آنجا که پیامبر آن حدیث زیبا را بازگو  کرد بخشی از آن حدیث قدسی هم در آن وجود دارد که خداوند می فرماید: (انظروا الی امتی فاطمه). به ملائکه خویش میگوید نگاه کنید به این فاطمه . چگونه بند بند او در عبادت و پرستش من می لرزد و چه حالی دارد با من ،چه حال و هوایی دارد. یکبار می شنود زهرا که پدر بزرگوارش می فرماید وقت استجابت دعا لحظات غروب جمعه است. یک بار پیامبر اینرا بازگو می کند لحظات غروب جمعه. سیّد الایام ،جمعه است و بهترین و خوش ترین حالت آن دم دم غروب. فاطمه خواهش می کند از آن روز به بعد هر جمعه از فرزندان خویش یا از دیگرانی که می یابد حسنین رو بر بام می فرستد عزیزان من آن لحظاتی که خورشید فرونشسته است و دم دم غروب است را به من آواز کنید و به من آگاه کنید و از ساعتی قبل از آن سر را بر خاک می گذارد تا آن لحظات دلنشین برسد و آنگاه نجوا و ناله خویش را با حضرت حق آغاز کند.

و مقام قرب خودش را از خداوند طلب كند. هنگامي كه اشاره مي‌شود با آن وضعيت خاص و بحث خدمتكار پيش مي آید شنيديد يا رسول الله اگر شما مي‌پسنديد من همان 34 تكبير و 33 سبحان الله و 33 الحمد الله را از هزاران خادم بيشتر مي‌پسندم كه ارزاني من كرديد .دست مريزاد پدرجان متشكرم از اين هديه كه به من داديد. اما قصه بالاتر از اين است. اين عبادت است. من مي خواهم بگویم عبوديت، عبوديت چيست؟ بندگي همانكه: «ما خلقت الجن و  الانس الا ليعبدون». هنگامي كه عبوديت فاطمه را نگاه مي كنيم، عبوديت چيست؟ تسليم محض . یعنی

از وجودت گر بود موئي بجا                          بي وفايت خوانم از سر تا به پا

اينكه تمام اين وجود تسليم حق شود .اينجا جائي است كه بايد فاطمه را ديد و شناخت. عرصه هنرنمايي زهراي مرضيه در ميدان عبوديت است. يعني چه؟ يعني آنجايي كه شما مي بينيد از نامهاي اين بزرگوار چيست؟ يكي كلمه بتول، بتول به چه معناست؟ همان است كه خدا در قرآن به وجود نازنين ختم رسولان محمد مصطفي (ص) مي فرمايد يا رسول الله «و تبتل إليه تبتيلا». خوب دقت كنيد. بتول ازاين ماده مي آید از ماده تبتل ، تبتل يعني چه؟ يعني (الهي هب لي كمال الانقطاع إليك)، يعني خدايا عاشقم ،عاشقترم كن . يعني خدايا اين دل يك ثانيه و يك ذره آن به غير تو توجه ندارد .تمام وجود من متوجه تو است.

جهان فاني و باقي فداي شاهد ساقي                 كه سلطاني عالم را طفيل عشق مي‌بينم

تسليم تمام وجود بر حضرت رب، نام اين عبوديت است و كسي كه به اين مقام مي‌رسد (عبد) است .فاطمه مقام عبوديت قرآن را يعني عبوديت قرآن را مصداق اتم آن را و جلوه عالي آن را در سيماي نازنين اين بانو مي‌بينيد. مي‌خواهيد ثابت شود. «يا ايها الذين آمنوا اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم». تسليم شدن خدا، تسليم شدن خدا، رسول او و ولايت شما ، ولي امر شماست. حالا دقت بفرماييد. وجود نازنين زهراي مرضيه از آن آغاز طفوليت و كودكي اثبات كرد اين تسليم براي خدا و رسول را در جاي خودش آنگاه وصي او را و ولي او را . ابو عبدالله بخاري بزرگترين عالم محدث اهل سنت، صحيح بخاري جلد 5 ص57 دقت بفرماييد. ابن مسعود، راوي حديث هست .گفت پيامبر آمد سر به سجده گذارد ابوجهل با چند كس ديگر آمدند همانطور كه شنيديد گاه مثل اين صحنه‌ها رو اين ایذاء ها را بر پیامبر .زه دان شتر را آوردند و بر دوش نبي مكرم افكندند. من عبدالله مسعود ايستادم هيمنه وسطوت اينها را كه ديدم جرأت نكردم بروم جلو اما يكباره ديدم يك دخترك نازك انگشتي آمد و زه دان را از دوش پيامبر برداشت كه رسول خدا در حال نماز بود به سوي جماعت پرت  كرد و فرياد و خروشي آنچنان بر  اين جماعت كرد كه دقايقي بعد ديدم اينها حاضر نيستند در اين انجمن .هنگامي كه از نزديك نگاه كردم و ديدم نيست مگر فاطمه صديقه . ديدم هنوز سالهاي كمي وجود سن او نيست و اوان كودكي فاطمه هست از همان سال و روز اوّل حمايت و حميت همراهي و همگامي و دفاع خودش را از حريم رسول خدا نه پدرش، از حريم رسول خدا نشان مي‌دهد و مطيع بودن «اطيعوا الرسول» را.  تمام خاطراتي كه فاطمه در بدر دارد عزيزان، تمام خاطرتي كه در  احد دارد، در جاي جاي تاريخ اسلام دارد شكوهمند و درخشان در حمايت از پيامبر و تسليم رسول خدا بودن خودنمايي مي‌كند. پيامبر با تمام تلخي جان داد سر بر آستان دوست نهاد و قالب تهي كرد و به رضوان او پيوست. اما از اينجا كار فاطمه سنگين تر مي‌شود در اطاعت از پيامبر. يعني اينجااست كه در گوش او زنگ مي‌زند.( من كنت مولاه فهذا علي مولاه) را نمي‌تواند رها كند. آقاي ابن ابي‌الحديد معتزلی اين شارح سني نهج البلاغه مي‌نويسد كه چهل شب بعد از فوت پيامبر فاطمه برمي‌خواست گاه همراه همسر خودش گاه همراه فرزندانش درب خانه مهاجر و انصار را مي‌كوبيد: (ايها الناس فلاني، فلاني اما شهدتم) مگر شما در غدير نبوديد ؟ مگر اين جمله را از پيامبر نشنيديد؟  مگر چنين و چنان نمي‌دانيد؟  مگر وصايت پيامبر اين نبود ؟ سر را پايين مي‌انداختند مي‌گفتند دختر رسول الله يه قدري دير آمدي، ما بيعت كرديم. فاطمه مأيوس نمي‌شد شب ديگر باز چنين مي‌كرد ابن ابی الحديد مي‌نويسد حداقل چهل شب فاطمه به دفاع، چنين حمايتي را اعلام مي‌كرد و مي‌آمد. حالا نوبت اين است كه «اطیعوا الرسول و اولی الامر منكم» باشد. فاطمه به عنوان ولي خودش نسبت به علي به صحنه بيايد. هنگامي كه اين آشوب و اضطراب را در امت اسلام ديد. من نمي‌خواهم در اين ايام ولادت وارد بحث ديگري شوم. اما هنگامي كه ديد كه

افسوس كه اين دهكده را خواب گرفته                        خون دل ما، رنگ مي ناب گرفته

 حال و هواي ديگري را در احكام اسلام ديد اينجا بود كه( لافت خمارها و الشتملت بجلبابها ) اينجا بود كه آن بانويي كه آنروز وقتي آن نابينا وارد خانه شد، پيامبر يك نگاهي كردند ديدند كه فاطمه برون رفت به سرعت ، گفتند دخترم اين فرد که نابينا است چرا اين كار را انجام دادي؟فرمود پدر. (فا انّي اراه و هو يشم ريح). گفت پدر او مرا نمي‌بيند ولي من او را مي‌بينم و او بوي مرا استشمام مي‌كند. يكباره اشك پيامبر جاري شد و گفت. (اشهد  انك بضعه مني). من شهادت مي‌دهم به خدا قسم كه تو پاره تن مني. اين همان فاطمه هست .دقت فرموديد. جامه بر تن كرد خِمار خودش رو بر سر افكند پوشش رو افكند و آنگاه آنچنان گام زد و وارد مسجد پيامبر شد كه تا ابديت بماند. عزيز من برادر و خواهر بزرگوار جفا از ماست. عظمت اين خطبه فدكيه فاطميه در حدی است كه شيعه را جواب ميدهد اسلام را جواب ميدهد يعني وقتي كه توحیدیه آن را نگاه مي‌كنيد بي‌بديل، بي‌نظير، بي‌مانند. صدرالمتالهين شيرازي‌ها ،علامه حلي‌ها، خواجه طوسي‌ها گاه اشاره كردم من در دو سه قسمت اين خطبه هنوز كه هنوزست مانده‌اند و خواهند ماند. (انار فی الفكر معقولها ضمن فی القلوب موصولوها جعل الاخلاص موصلها ضمل فی القلوب به تأويلها).  يعني چه؟ نمي‌فهميم .فاطمه چه می گوید در مقام توحيد وقتي لب باز كرد و آن توحيديه غرا را  گفت همين كلماتي كه مي‌بينيد اطرف نوشته‌اند اينها اولين بار در اسلام گفته شد يعني فلسفه احكام. آني كه نسل جوان ما الان ميگوید چرا نماز بخوانم؟ من چه نيازي به نماز دارم ؟ فاطمه مي‌گويد: (و الصلاه تنزيها عن الكبر). هيچ چيزي مثل نماز شاخ تكبر انسان را نمي‌شكند اين پيشاني كه روزي چندين نوبت برخاك نهاده مي‌شود در پيشگاه حق. اين نمي‌تواند غرور و كبر در وجودش بياید. نه نسبت به خدا نه نسبت به خلق ، اين بت نفس را نماز مي‌شكند و فرود مي‌آورد و هيچ پديده و عبادت ديگري نمي‌تواند اين من من را بگيرد از من.

مي‌تواني مي‌تواني آن من                             بازگرداني من انسان من

تا من انسان ما را به ما بازگرداند. اين فلسفه احكام  تمام اينها و هر كدام از آنها يك دنيايي از شرح و بحث تا رسيد به آنجا كه فاطمه تازيانه رو كشيد.

آن‌ها كه با نهج البلاغه آشنا هستند مي‌دانند كه خطبه شقشقيه چيست كه 25 سال بعد علي مي‌گويد. فاطمه 25 سال قبل گفت و در اين جهت مسير را براي اميرالمومنين روشن كرد. شما نقد تمام عيار سياسي را و بر گرده‌ي حاكميت نواختن را، آنچنان در اين خطابه مي‌بينيد كه پشت انسان را به لرزه درمي‌آورد. يك بانوي جوان 18 ساله ، با غم داغ پدر، با مصائب ديگري كه ديده است، (یابن ابي قحافه؛ افي كتاب الله انت ترث اباك و لا ارث ابي) فرياد آنچنان برمي‌آورد كه مي‌لرزاند پايه‌ها را. فاطمه، يعني «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» به اين بسنده نمي‌كند. اگر لازم باشد جان را هم تقديم كند. آزارها را هم بپذيرد. آمدند بزرگان به علي  (ع) گفتند به فاطمه بگو يا روز گريه كند يا شب گريه كند. يعني چه اين گريه؟ (و سلاحه البكا) این سلاح فاطمه بود اين آخرين حربه‌هايي بود كه فاطمه به خرج مي‌داد در عبوديت و بندگي خودش. از اين راه اثبات مي‌كرد اين نابساماني و ظلم اجتماعي و موارد ديگر را. و حتي نمي‌خواهم شما را غمگين كنم. اما داخل پرانتز وقتي كه مي‌گويد مي‌داند چقدر تلخ است براي علي كه بگويد علي جان وقتي من رفتم شبانه من را غسل بده خودت من را غسل بده و كفن كن بعد «ولا تعلم احداً قبري» و قبر من را به هيچ كس نگو. يعني چه؟ يعني «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم» يعني دارد اين اخفاء قبر را هم به عنوان يك حربه كامل تا قيام قيامت استفاده مي‌كند. زهرا مرضيه و باقي مي‌دارد و دقيقاً تبيين مي‌كند شرايط را براي آيندگان كه مي‌آيند . در حقوق الهي محكم و جدي، عبوديت خودش را زهرای مرضيه كامل مي‌كند و نشان مي‌دهد. اين در ارتباط  با چه کسی؟ باذات حق. بُعد دوم آيات شريفه و آموزه قرآن چيست؟ ارتباط من و توست عزيز من يعني (دستی به جام باده و دستي به زلف يار) زكات ، مردم، مردم .ارتباط فاطمه با خلق چگونه قرآني است؟ چرا جاي دور برويم ؟ اولين خلقي كه ما انسان‌ها بايد با آن ارتباط درست برقرار كنيم چه كسي است؟ «يسألونك ماذا ينفقون» سؤال مي‌كنند پيامبر چه انفاق كنيم ؟ بگو مهم نيست چه انفاق كنيد «قل ما انفقتم من خير فللوالدين و الاقربين» مهم اينست كه درست و بجا مصرف كنيد . چه بديد مهم نيست موارد مصرف مهم است به كه بدهید  مهم است اولين مورد مصرف پدر و مادر «و قضا ربك الا تعبدوا الّا ايّاه و بالوالدین احسانا» اولين وجه ارتباطي من ، اگر موفق هستم در رابطه با پدر و مادر مي‌توانم با ديگران هم موفق باشم اگر من اينجا دارم لنگ مي‌زنم در موارد ديگر هم لنگ خواهم زد امروز يا فردا، در ارتباط با خلق ببينيم فاطمه را، از همين جا شروع كنيم ارتباط فاطمه با پدر و مادر و والدين چگونه است. وقتي كه نگاه مي‌كنيم همين بس است آن روزي كه پيامبر آمدند وارد خانه زهرا مرضيه بشوند مانند هميشه از نبردها و سفرها كه مي‌آمدند  مي‌ آمدند وارد خانه فاطمه مي‌شدند اولين فرد ، كه دلتنگي خودشان را براي فاطمه نشان بدهند اما وقتي كه پيامبر وارد شدند يك دقيقه نشد كه آمدند بيرون و رفتند مسجد، هيچ فردی  نفهميد چرا؟ اما يك چند دقيقه بعد ديدند از خانه فاطمه دو تا دسته گلش بيرون آمدند يك چيزي دستشان است و بردند گذاشتند پيش روي پيامبر پيامبر باز كرد يك نگاه كرد اشك‌هايش جاري شد سه مرتبه (جلد 43 بحار) سه مرتبه پيامبر گفت (ابوها فداها) پدرش فدايش باد. پيامبر نمي‌تواند به سادگي جانش را تقديم كند .سه بار فرمود: پدرش فدايش باد. چه بود هيچ كس نفهميد. پيامبر وارد شد پرده ای را در خانه فاطمه ديد و گردنبندي را در گردن او. بيرون آمد فاطمه فهميد پرده را باز كرد گردنبند را باز كرد دست حسنین . بابا يا رسول الله مادرمان سلام رساندند و گفتند: آنچه مي‌خواهيد عمل بفرماييد پيامبر برگشتند آمدند وارد شدند بر فاطمه، دخترم هيچ كدام از اينها ايراي ندارد نه اين پرده نه اين گردنبند. اما شيوه رفتار تو هميشه اين است كه با حداقل معيشت اجتماعي، بندگان دلشده الهي و ضعفاي جامعه را با رفتار خودت تقويت و حمايت مي‌كني، اين منش توست دخترم. پدري كه مي‌گويد (ابوها فداها) شوخي نيست .(دخلت عليها) وقتي وارد مي‌شد پيامبر به تمام قد مي‌ايستاد (قامت عليها، رحب بها) جاي خودش را به فاطمه مي‌داد (قبّل يديها) دست فاطمه را مي‌بوسيد. همه نوشته اند من جمله  عايشه مي‌گويد( قبّل يديها) يعني چه و بعد همان گونه كه شنيديد .متدينين ما، اهل تشرع ما دوست ندارند اسم دخترشان را ببرند مي‌گویند صبيه خانم، دختر خانم، خانواده، خانه، منزل، از اين حرفها به كار مي‌برند همين طور نيست؟ اما پيامبر مي‌ايستد بر فراز منبر مدينه و مي‌گويد (امّا ابنتي فاطمه). مدام اين كلمه را بر زبانش جاري مي‌كند. دارد اين كلمه را در اذهان عمومي جامعه فرو مي‌برد. اين نام را وجود ناز بانو را با افتخار كامل پيامبر اين را مي‌گويد و نام دخترش را زينت‌بخش محفل و سخنراني و كلام خودش قرار مي‌دهد. بعد در اين «اما ابنتي فاطمه ها» خيلي چيزها را شما شنيده ايد اما دخترم فاطمه (هي ثمره فؤادي) ميوه دل من است.( قره عيني) نور چشم من است .(روحي ألتي بين جنبیه) جاني است كه در بدن من است.

همين آقاي آلوسي كه عرض كردم صاحب تفسير روح‌المعاني عالم اهل سنت ميگوید من با اين جمله پيامبر برايم ثابت شد تسليم دست‌ها بالا كه فاطمه سيده نساء العالمين است. چون اگر زني به آنجا رسيد كه شد (روحي التي بين جنبیه) روحي كه در جان پيامبر است پس اين انسان بايد چه باشد؟ سيده النساء العالمين من الاولين و الاخرين باید باشد. اين براي من ثابت كرد آلوسي بازگو مي‌كند جلد سوم صفحه 138 در تفسير روح‌المعاني خودش. خوب نگاه مي‌كنيم با پدر چنين رفتاري داردروح و روان پيامبر است از اين بالاتر كه شما مي‌گوييد (هي امّ ابيها). يعني چه( امّ ابيها) ؟ چنين ريشه ای را در وجود پيامبر دارد و اين ارتباطي را با وجود مبارك نبي مكرم- حالا با همسرشان چه؟ يك جمله بگويم براي شما كفايت مي‌كند نامه 28 نهج البلاغه را باز مي‌كنيد. معاويه نوشته است به علي، علي جواب معاويه را نوشته است علي تو همان كسي هستي كه تو را كشان كشان به مسجد بردند براي بيعت ديگر با من سخن نگو. علي مي‌گويد معاويه تو مي‌خواهي مرا متهم كني در حالیکه داري تعريف من را مي‌كني. تو نمي‌داني به خدا وقتي كه من را مي‌كشيدند و مي‌بردند من چه صبري كردم در راه خدا. تو نمي‌داني به من چه گذشت و آنجا چگونه بر نفس خودم غلبه پيدا كردم براي بقاء دين خداوند. بعدش اشاره مي‌كند معاويه تو حدي نداري عددي نيستي كه اين سخنان را بگويي. تو مي‌داني كه هستي تو فرزند ابوسفياني، تو فرزند هندي، يك‌يك اشاره مي‌كند دودمانشون را و بازگو مي‌كند و مي‌گويد معاويه تو كه مي‌داني منّا رسول الله از ماست رسول خدا منّا اسدالله از ماست اسدالله حمزه سيدالشهدا منّا از ماست بردارم جعفر طيار كه چنين جان مي‌دهد يك به يك مفاخر را بازگو مي‌كند مي‌دانيد آخرين و برترين حرف اميرالمومنين در نامه 28 نسبت به معاويه چيست ؟ كه آخرين تير تركش را علي رها مي‌كند علي مي‌گويد: منّا خيرالنساء العالمين افتخار من علي به خير النساء العالمين و فاطمه است. يعني همان كه گاهي دوستان اهل مدح و اينها مي‌خونند كه

دو عالم بر علي نازد                         علي بر همسرش نازد

 اميرالمومنين مي‌فرمايد منّا سيده النساء العالمين، خير النساء العالمين آن لحظات آخري كه

بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران                   كز سنگ مويه خيزد وقت وداع ياران

وقتي اين دو تا در خانه نشستند لحظات آخر جدايي است او مي‌گريد، او مي‌گريد بعد فاطمه امضا گرفت از علي به اين بيان (يابن عمّ؛ ما احدتّني كاذبه ولا خائنه منذ ...) 9 سال با تو زندگي كردم هيچ كوتاهي با تو داشتم؟  اشك‌ها را علي ريخت، فاطمه جان دل من را كباب نكن دارد از امام خودش امضاء مي‌گيرد از ولي خدا مگر شوخي است؟ چنين شوهرداري مي‌كند. با چنين وضعيتي اين را عيب ندارد كه عرض كنم امير وارد خانه شد فاطمه جان يك چيزي بياوريد ميل كنيم. سر را پايين انداخت زهرا مرضيه چرا چي شده است؟ فرمود علي جان سه روز است كه حتي براي حسنين هم غذا و خوردني نداشتيم در خانه فرمود: چرا به من نگفتيد. گوش كنيد خواهران عزيز گوش كنيد برادران عزيزم فاطمه لب باز كرد گفت: (علي انّي لاستحی من الهي ان أكلف نفسک ما لاتقدر عليه)  (علي جان من حيا مي‌كنم از خدا كه از تو چيزي بخواهم كه تو توان انجام آن را نداري شوهر من. من چطور از تو چيزي بخواهم كه نمي‌توانی براي من انجام بدهي، من حيا مي‌كنم از خدا). اين شيوه شوهرداري است. داره اين طور با علي رفتار مي‌كند وجود مباركش رو (حيفم مياد بقيه این مطلب را نگویم) اميرالمومنين تا اين را شنيد از خانه زد بيرون از خجالت همسرش از خانه رفت بيرون زد رفت يك درهمي ديناري قرض كرد برود بازار چيزي بخرد تو راه كه مي‌آمد مواجه شد با مقداد ديد دارد تلوتلو مي‌خورد چه شده است مقداد؟ علي سخن نگو. از خجالت زن و فرزندم آمدم بيرون اشكهایش جاري شد فرمود مقداد مثل اينكه تو بيشتر از من نياز داري بگير برو داد اما علي ديگر روي برگشتن به خانه را نداشت. رفت مسجد با پيامبر نماز خواند ظهر و عصر را خواند، مغرب را خواند عشاء را خواند يك مرتبه پيامبر آمدند بلندشوند بيایند از مسجد بيرون با پاشون زدند به زانو اميرالمومنين علي آمد بيرون گفتند من امشب مي‌خواهم بيايم شام خانه تو .اميرالمومنين يك نگاهي كرد كه چه بگویم به رسول خدا از يك طرف،

رواق منظر چشم من آشيانه توست                    كرم نمايو فرود آي كه خانه خانه توست

از يك طرف مي‌دونه كه چه وضعي بوده .يا رسول الله  وارد خانه شدند تادر را باز كرد اميرالمومنين ديدند چه بويي است در اين فضا فاطمه سفره را افكند يك نگاهي كرد اميرالمومنين به زهرا رسول خدا فرمودند: علي جان به دخترم اين طور نگاه نكن. تو چه كردي فاطمه چه كرد. من سپاس مي‌گويم خدا را كه از دخترم فاطمه آن را ديدم كه زكريّا از مريم ديد و «كلّما دخل عليه زكريا المحراب وجد عندها رزقا». هر وقت زكريا وارد مي‌شد در مسجد الاقصي، مي ديد مقابل مريم غذاست از كجا ؟از نزد پروردگار مي‌آيد صراحتاً قرآن بازگو مي‌كند علي جان اين پاس زحمات تو و فاطمه است كه خداوند چنين سفر شما را آسماني مي‌كند. «انزل علينا مائده من سماء» اين شيوه اي است كه رفت. با فرزندان خودش كه نگاه مي‌كنيد همين مقدار بس كه خاطرات تربيتي او تا تمام سلاله و دودمانش را گرفت و باقي ماند هر گاه نامش برده مي‌‌شد همه شان به تعظيم تمام مي‌گفتند: (كانت امّنا فاطمه) مادرمان فاطمه اين چنين  مادرمان فاطمه آنچنان فكر مي‌كنيد اين جمله مال كيست ؟ (ليَ فی بنت رسول الله اسوه) براي من در دختر پيامبر اسوه كامل و الگو كامل است.

فكر مي‌كنيد اين جمله از كيست؟  مال وجود نازنين امام به حق ناطق جعفربن محمد الصادق (ع) وجود مبارك امام صادق (ع) مي‌گويند: كه فاطمه اسوه و الگوي من است اين همان تربيت است كه يك شب جمعه مثل امشب بود تا عمود صبح عين عبارت این است در (جلد 43 بحار) تا عمود صبح فاطمه مي‌گويد، مي‌خواند، مي‌گويد مي‌خواند دم‌دم صبح شد حضرت مجتبي فرمودند مادر (اما تدعين لنفسك و لنا؟) آيا مادر يك چيزي براي ما و براي خودت از خدا نمي‌خواهي با اين حالي كه ما داريم از تو مي‌بينيم كه (حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد) ؟ فرمود : پسرم حسن جان (الجار ثم الدّار) عادت ما اين است ابتدا بندگان خدا آن گاه نوبت ما برسد اين تربيت فاطمي است به فرزند خودش. با پدر اين چنين است با شوهر آن چنان با فرزندان اين چنين حالا بعد بياييد نوبت خلائق كه ديگر با مردم كه مشخص است مي‌دانيم. وجود فاطمي را مي‌دانيم. شب زفاف فاطمه را مي‌دانيد. همان شبي كه پيامبر آمدند زانو گرفتند مركب خودشان را آوردند آماده كردند بعد زانو گرفتند كه فاطمه پاشو روي زانو پيامبر گذاشت سوار شد. در اين زفاف خوب شنيديد ماجرا آن كه بالاخره (شام زفاف هم عطاء كند )آنچه براي زنان موجب دلبستگي است و خرسندي است.

ديگر بقيه رفتارهاي جواد منشانه و سخاوت و کرامت  او را با مردمان مي‌دانيم، عدالت آن را با مردم مي‌دانيم. وقتي اشاره كردند وقتي سلمان آمد سفارشي را به زهرا مرضيه بدهد نگاه كرد ديد بانو دارند مي‌چرخانند دستاس را و حضرت سيدالشهدا آن طرف نوزادند دارند گريه مي‌كنند در اين وضعتو شير مادر مي‌خواهند يك نگاهي كرد و فرمود چرا شما خودتان كار مي‌كنيد؟  فضه كه هست فرمودند سلمان اين توصيه پدر من و اين روش من است يك روز فضه استراحت مي‌كند و من كار مي‌كنم يك روز من استراحت مي‌كنم او كار مي‌كند من با خدمتكارم هم منصفانه عمل مي‌كنم. سلمان يك نگاهي كرد گفت دختر پيامبر پس اجازه بدهيد يكي از اين كارها را من انجام بدهم يا من حسين را نگه دارم يا من دستاس را بچرخانم ؟ فرمودند: (أنا بتسكين الحسين الارفع) من بهتر مي‌توانم حسين را آرام كنم فاطمه فرزندش را نگه مي‌داشت و سلمان شروع به كار كرد مؤذن گفت: الله اكبر .... سلمان بلند شد با اجازه رفت مسجد ، نماز تمام شد شرح ماجرا به اميرالمومنين داد علي دوان دوان به خانه آمد. اما نيامده دوان دوان برگشت هنگامي كه مي‌آمد غمين هنگامي كه برگشت شادان رسول خدا فرمودند چه شد علي جان؟ فرمودند: سلمان چنين گفت من رفتم اما ديدم بانو (مستلقيا علي زهره) بر پشت خوابيده و حسين هم بر سينه او آرام خوابيده است امّا دستاس او در حال چرخيدن است يا رسول الله. فرمودند: علي جان خداوند ملائكه مقرب خويش را بر خانه فاطمه موكل كرده است. آن كه دستاس او مي‌چرخاند ميكائيل است آن كه اگر لازم باشد گهواره حسين را تكان مي‌دهد جبرائيل است.

به اينجا مي‌رسد عبوديت و بندگي او در پيشگاه حضرت حق و رفتار او با خلق و بندگان و خلائق.

اين جمله از عايشه نقل مي‌شود كه «مشيتها مشيت رسول الله»

سوال كردند اخلاق پيامبر چگونه بوده است؟ همان كه مي‌گوييد «انك لعلي خلقاً عظيم» سوال كردند اخلاق پيامبر چگونه بوده است؟ اميرالمومنين فرمود : خلقه القرآن  قرآن اخلاق پيامبر است. اخلاق پيامبر قرآن است. اين همان وجود عيني است. سوال كردند شيوه و اخلاق فاطمه (س) چگونه بوده است؟ عايشه گفت: (مشيتها مشيت رسول الله) اگر اخلاق پيامبر قرآن است، اخلاق فاطمه نيز قرآني است قرآن در وجود فاطمه فرو رفته است و فاطمه شده است وجود عيني قرآن در مقام عمل در رفتار با خلق، در رفتار با خالق و پروردگار خويش و وجود علمي قرآن باز كنيد جاي جاي قرآن را و در سينه زهرا مرضيه علم نهفته قرآن از مكتب پدر و شوهر بزرگوارش مشهون و مملو ديده مي‌شود.سينه سيناي او اقيانوس معارف و حقايق الهي و ناب ربّاني است. جاي او را در قرآن بجوييم من حداقل از 140 آيه‌اي كه ديگران گفته‌اند و اهل سنت گفته‌اند 14 آيه اش را مرور كردم مظهر مبارك دوستان.

 

 

 

 

ارسال شده در : 1390/3/1 - 07:50:23

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1390/3/1 - 07:50:23

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد