• /
موضوع : فتنه چیست و بصیرت در فتنه ها چگونه حاصل می شود ؟

متن سخنرانی استاد حجه الاسلام حاج آقای زرین

شام شهادت امام هادی علیه السلام

مجتمع بنی فاطمه مشهد

موضوع : فتنه چیست و بصیرت در فتنه ها چگونه حاصل می شود ؟

16/3/1390

شام شهادت امام هادی علیه السلام است تقدیم به محضر مبارک آنحضرت صلواتی ختم کنید. یکی از مسائلی که در ذهن ما و عامه مردم وجود دارد و از آن ترس داریم و از خداوند متعال می خواهیم با ما چنین نکند این است که به فتنه گرفتار نشویم. برخی از بزرگان و قدیمیها معمولا در دعای خود می گویند الهی به فتنه گرفتار نشوی.

امشب مقدمه و مقصد اصلی بحث بر این است که آیا می شود از فتنه فرار کرد؟ آیا فتنه خوب است یا بد ؟ در برخورد با فتنه چه باید کرد ؟

  • آیا می شود از فتنه فرار کرد؟ خداوند متعال در قرآن می فرماید خیر و در روایتی از حضرت علی علیه السلام هم درایم که هرگز از فتنه نمی شود گریخت. أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ  مردم گمان می کنند هینکه بگویند ایمان آورده ایم کافی است ؟آیا دیگر به فتنه گرفتار نمی شوند .

امام علی علیه السلام هم می فرمایند تنها راه فرار از فتنه مرگ است .

در دنیا بودن و اینکه در معرض فتنه قرار نگیریم امری نشدنی است و راز آن را شاید در ارزش فتنه شاید دانست . فتنه با نگاهی دارای ارزش است .

اصلا فتنه یعنی چه؟برای اینکه ریشه لغوی آن را جستجو کنیم به این مثال توجه کنید: فرض کنید طلایی را جهت شناسایی نزد طلا فروش می برند و او این طلا را در کوره قرار می دهد و پس از ذوب طلا را از سایر ناخالصی ها چون مس جدا می گند . عرب در اینجا می گوید فتنه الذهب یعنی این طلا را به فتنه گرفتار کردند.

حال فتنه خوب است یا بد ؟ برای طلا (چیزهای درای ارزش) خوب است . مثلا تا دیروز این طلا را هر جا می بردید و سنگ محک می زدند می گفتند ناخالصی زیاد دارد . اما پس از آن عملیات شده طلای ناب و کم یاب . کم شده ولی باارش . ولی برای مس خیلی بد شده است چرا ؟

چه خوش است گر محک تجربه آید به میان     تا سیه روی شود هر که در او غِش باشد

فلز مس در اینجا سیاه روی شد و از همنشینی با طلا دور شده است . دیگر کسی برای او پول طلا نمی دهد ،دیگر برای کسی ارزشی ندارد تا او را زیور خود سازد .

فتنه در زنگی هم دارای همین معنی است . مثلا شما کلی در س خوانده اید و زحمت کشیداید .آخر سالی یک امتحان و سختی و بلایی و محکی باید باشد تا ارزشها نشان داده شود .

پس آیا امتحان خوب است یا بد ؟ برای آنکه تلاش نکرده و وقت را به هرزگی گزرانده ، نه . چون امتحان سیاه رویی و مردودی وی است . وامتحان است که درون او را نشان می دهد . ولی بار ی آنکه زحمت کشیده و تلاش کرده ، حذف امتحان ظلمی است در حقش . چون در ثورت نبود امتحان هردو فرد شاید یکسان جلوه کنند و این ظلم است به آنکه زحمت کشیده و تلاش کرده است  . لذا عقل حکم می کند باید فتنه یا بلا و امتحانی باشد که نشان دهد در چه رتبه و مرحله ای هستیم . خداوند متعال د قرآن می فرماید ما شما را به بلا و فتنه و شبه گرفتار می کنیم تا مشخص شود دارای چه رتبه ای هستید . در روایات داریم که فتنه چیزی است که بر سر راه همه وجود دارد و گریزی از آن نیست .

 انسانهای متعالی یا قهرمانان و یا شخصیتهای برجسته یک شبه و لحظه ای به وجود نمی آیند  . مثلا نمی شود شما شب المپیک تصمیمی بگیرید که می خواهید ورزشکار ماهر و قوی شوید و فردا وزنه ای بسیار سنگین را بلند کنید و قهرمان شوید!! هر عقلی حکم می کند که این شدنی نیست و یک شبه کسی قهرمان نمی شود. اگر می بینید در المپیک کسی جلوه می کند و قهرمان می شود نتیجه سالها تمرین و زحمت و تلاشی سخت بوده که در المپیک نشان داده و تبدیل به نتیجه می شود.این نیست که المپیک قهرمان به جهان تحویل می دهد بلکه زحمتهای گذشته افراد است که در المپیک جلوه می کند و ظاهر می شود .

امتحانات الهی نیز این چنین است . امتحان که پیش می آید ، این نیست که کربلا یکباره زینب کبری علیها السلام به عالم تحویل دهد ، بلکه وجود مقدس ایشان سالها در مکتب امیرالمومنین و فرزندان معصوم ایشان درس خوانده بود برروی نفس و فکر و جان و روح و عمل و اخلاق  خود کار کرده بود و به تعبیری تهذیب نفس را همراه خود کرده بود ودر صحنه ای مانند کربلا این شخصیت عالی بروز پیدا کرد و شناسایی شد . پس صحنه های بلا و فتنه و گرفتاری صحنه هایی است که انسانهای خود ساخته ، انسانهای متعالی ، انسانهای از قبل آماده در آن صحنه بروز و ظهور دارند و شناسایی می شوند. اگر این امتحانات نباشد آن انسانی که زحمت کشیده ناشناس می ماند و ظلم است به او . آنفردی که همیشه لباس تظاهر به دین برتن کرده و در صف جماعت بود و از این نماز و ذکر هیچ چیز را در دل و جان و زندگیش  جای نداده و به ظاهر اکتفا کرده ، اگر امتحان نباشد رسوا نمی شود .

لذا فتنه در جای خود ارزشمند است و برای شناسایی افراد قوی از ضعیف لازم است .

اگر به تاریخ نگاهی بیندازیم می بینیم که خیلی از انسانهایی که به خوبی از آنان یاد می شود و تاریخ نام آنها را به نیکی در دل خود ثبت کرده است در فتنه ها شناسایی و ظهور کرده اند .

به عنوان مثال فتنه ای زمان عثمان اتفاق افتاد . عده ای از اهل کوفه آمدند مدینه تا بگویند والی خود را از کوفه بردار و عوض کن .خوب به هر دلیلی نشد و عثمان مقاومت کرد و مروان هم در این میان آتش معرکه را می افزود تا بالاخره به اصطلاح خلیفه کشی شد و عثمان به درک واصل شد . در این مشکل به وجود آمده و این فتنه افرادی که از قبل برروی خود کار کرده بودند باز شناسایی شدند . یکی از این افراد که به مدینه جهت اعتراض آمده بود و به عنوان اعتراض در مدینه بود مالک اشتر نخعی بود و بعد شد یار امیرالمومنان علی علیه السلام در کنار امام  ماند . بعد زمان خلافت حضرت رسید و شد از صحابه نزدیک و خلص آن امام ، وآنقدر اوج گرفت و بالا رفت که در فتنه های بعدی مانند جمل و نهروان و ... چنان وجود او کنکاش و شناسایی شد که شد آن مالک اشتری در کنار امام عصر خویش که تاریخ مانند او کم سراغ دارد . به جایی رسید که امام علی علیه السلام در باره ام می فرمایند: مالک کسی بود که وقتی قرار بود تندی کند در یک شب هزار نفر را در جنگ صفین به هلاکت رساند ، و زمانی که قرار بود به اصطلاح کندی کند 10 ضربه دیگر تا خیمه نفاق ، خیمه مشکلات پیش روی اسلام و اهل البیت ، 10 ضربه دیگر تا به خلافت رساندن کامل امیرالمومنین علیه السلام و... در اینجاست که حضرت می فرمایند برگرد (اگر می رفت راه اسلام شاید بزعم ما تغییر می کرد و مسیر بسیار هموار می شد ) اما حضرت می فرمایند مالک برگرد گوش می کند و در هنگام کندی  تندی نمی کرد و منیت نداشت .

فتنه زمان عثمان و آن بلوا خیلی ها را روسیاه کرد مانند زبیر و طلحه واطرافیان عثمان را .اما چنان مالک اشتری به امام علی علیه السلام و بلکه به جهان تشیع تحویل داد که حضرت پس ازاو می فرمایند کسی را از من گرفتند که با رفتنش کوفه ذلیل شدو شام با رفتن او عزیز شد  . کسی را این فتنه تحویل داد که حضرت امیر علیه السلام در جایی دیگر می فرمایند مالک برای من همانند من برای خاتم الانبیا حضرت محمد صلی الله علیه و اله و السلم بود و می فرماید آی زنان کدامیک می توانید به من یک مالک تحویل دهید .

این فتنه ها بود که عیار مالک اشتر را نشان داد . عیار واقعی زبیر هم در این فتنه ها مشخص شد.

می دانید زبیر که بود ؟ بسیار مجاهد و در شیعه بودن کم نظیر. وقتی شمشیرش را با سر بریده اش به امیرالمومنان علی علیه السلام دادند دارد که حضرتفرمودند چقدر این شمشیر غم و اندوه را از روی خاتم الانبیاء زدود . وقتی که حضرت علی  علیه اسلام خانه نشین شدند یکی از بزرگترین حامیان امام زبیر بود .وقتی که آنان ریختند بر در خانه حضرت و می خواستند به زور بیعت بگیرند همه تا حدودی آرام بودند ولی زبیر با شمشیر در دست می گفت تا این شمشیر در دست من است نمی گذارم از علی علیه السلام به زور بیعت بگیرید و چنان شد که در راه دفاع از حریم امام بسیار کتک خورد و شکنجه شد . اما کار در نهایت به کجا کشید ؟ در فتنه ها و شبه ها و تکان خوردن اوضاع و... آیا از قبل برروی خود کار کرده ایم ؟ تهذیب نفس کرده ایم ؟به ته دل حود نگاه کرده ایم ؟ زبیری با چنان سوابق و اینکه پسر عمه حضرت علی علیه السلام بود معلوم شد در ته دل چنان رسوا است که شاید خود خبر نداشت و چنان برروی خود کار نکرده بود که روزی همه دیدند در مقابل حضرت علی علیه السلام صف آرایی کرده است .

مالک در جایگاه خود قرار گرفت . مالک ناشناخته شد مالک علی علیه السلام و زبیر شناخته شده پسر عمه امام علی و خاتم الانبیاء او که جزء اولین شیعیان امام بود و مجاهد در راه پیامبر ، تبدیل به آدمی شد که در دل جهنم جای دارد .

پس فتنه خوب است و فرار از آن امکان ندارد ، فتنه پیش می آید . وقتی حضرت علی علیه السلام به حسب ظاهر به خمومت رسیدند فرمودند باید قربال شوید.

مثلا من آخوند که ملبس به لباس دین هستم  و شاید ظاهر متدین تری نسبت به بعضی از رفقا داشته باشم ، هرکس که می بیند با خود می گوید خوشابحال حاج آقا اما که می داند در ته دلها چیست و  اعمال ما چگونه است ؟ اگر در ته این دل نفاق و دورویی و پلیدی باشد نباید رو شود و تویی که متواضع هستی وعمل می کنی به دین نباید روشن شود. لذا حضرت فرمودند قربال می شوید در فتنه ها  و دانه درشتها باقی می مانند . آنهایی که برروی خود کار نکرده اند و تجهیز نشده اند از ته قربال در می روند .

حضرت می فرمایند بلا می بینید .فتنه ها و بلا ها می آیند و برای همه هم هست .

در جایی حضرت می فرمایند زندگی در جوش خود مشخص می کند افراد را . مانند آشی که بعضی از مواد آن در هنگام پخت برروی دیگ می ماند و برخی در زیر قرار می گیرند . اگر این دیگ زندگی حرارت گیرد و جوش و بلوای آن شروع شود ، آنقدر ته نشینان این دیگ با این جوشش ها به صدر می آیند و آنقدر صدر نشینان به زیر می آیند .

آنقدر ها از صدر اسلام تا بحال بوده اند که صدر نشین بودند و جوشش دیگ بلاها در زندگی چنان آنان را به زیر کشانده . پیشانیهای پینه بسته ای که در پیش خدا و خلق او رسوا شدند . مگر خوارج چگونه مردمانی بودند؟ اهل نمازو روزه و... اصلا می دانید چه کسی خبر فتح الفتوح امام علی علیه السلام را از جنگ نهروان  آورد و در کوفه ندا می داد؟ آری ابن ملجم مرادی !!!  ببینید فتنه ها چه می کند با آدمی . زندگی در برابر فتنه یک زن جوشش داد. صدر نشینی که یار امام بود و صدر نشینی که نمازش به اصطلاح گوش آسمان را سوراخ می کرد و... مشخص شد همه اش دروغ بوده و در یک فتنه آن زن نشان داده شد که چقدر ته دلش کثیف است . به کجا رسید ؟ به تعبیری اشقی الاخرین . یعنی شقی ترین . گاهی شاید برحسب ظاهر انسان در اثر نافرمانی خدا به لذتهایی در دنیا دست یابد مانند معاویه (با آن کاخی که وصفش ...)و یا ... ابن ملجم نه بهره ای از دنیا برحسب ظاهر برد و با عمل ننگین خود در قعر جهنم نیز جای گرفت .

به اصطلاح آش نخورده و دهان سوخته . شمر می دانید که بود ؟ می گویند صاحب میمنه (سپاه سمت راست )امیرالمومنین علیه السلام بوده است . از لشگریان حضرت علی علیه السلام در صفین بوده است . روزی هم زندگی چنان برای او جوشید و پلیدیهای درونش را بیرون ریخت که دیدند برسینه مقدس سید الشهدا علیه السلام نشسته است .

اگر دیگ زندگی بجوشد معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد . این مقتضی عدل الهی است .

لذا فتنه پیش می آید یکی مانند شمر و ابن ملجم به پایین می روند و یکی هم ناشناخته است  و روزی در سر راه امام علی قرار می گیرد مانند اویس قرنی و در رکاب حضرت به افتخار شهادت نائل می آید . یکی هم مانند زهیرابن قیر 25 سال است از مکتب اهل البیت دور بوده و به اصطلاح عثمانی بوده ویک اشکال دارد که نشناخته و نمی داند ، اما اینقدر روی خود کار کرده که ندای حق را بشنود به سوی آن میدود. یک لحظه به او گفتند حسین ابن علی علیه السلام حق است و این مطلب را درک کرد تمام زندگی و جان و دارایی و هستیش را فدا کرد.این معنای کارکردن و تهذیب نفس است . گمان نکنید حر به یکباره اصلاح شد و حسینی گشت . حر بسیار از قبل برروی خود کار کرده بوده . انسانی که بتواند حق و باطل را در آن بحران و شبه و فتنه  تشخیص دهد و خود را بشکند ، در پشت سر حضرت نماز بخواند در حالی که سردار سپاه دشمن است و در حالی که لشکریانش امام را خارج شده از دین خدا می دانند ، بایستاد در پشت سر امام نماز بخواند . این بلا و فتنه چنین آدمی را می رساند به جایی که لحظه ای چشم باز می کند و می بیند سرش بردامن اباعبدالله است و حضرتمی فرمایند تو حری (آزاد) آنچنان که مادرت تو را نامید .  

این فتنه برای همه ماست . اینها مقدمه بود برای این مطلب که دوستان از این فتنه که فراری نداریم . این که می بینی به لطف خدا وضع مالی خوبی داری وسلامت هستی و وضع نسبتا خوشی داری ، خیال نکن که راه را برای توهموار کرده اند که تا بهشت اعلی بتازی . در اصل به تو لطف کرده اند تا که فرصت داری برروی خود کار کنی و تهذیب نفس کنی تا آن زمان که فتنه ای پیش آید . کی؟ معلوم نیست وانشاء الله تاظهور حضرت حجت نباشد فتنه ای که البته در آن زمان هم فتنه برپا خواهد شد . درآن زمان هم میگویند صبح ندا می دهند حق با مهدی آل پیامبر صلی الله علیه و آله والسلم است و شب شیزان ندا می دهد حق با عثمان است . آنهایی که آماده نیستند و برروی خود کار نکرده اند و فکرشان آماده نیست به شبهه می افتند . زمانی که امام عصر می آیند باید از زن و زندگی رفاههای فعلی گذشت و جهاد در پیش است . چقدر روی فکر خویش کار کرده ایم ؟ چقدر روی نفس خود کار کرده ایم که آنجا تشخیص دهیم و از خود گذشته باشیم ؟ حضرت می آیند و شاید به نگاه به مال من نوعی بگویند همه حرام است و همه را در راه خدا بده و از صفر شروع کن !! چقدر آمادگی داریم که هرچه از پلیدی و حرام داریم رها کنیم و خدای ناکرده مقاومت در برابر امام نکنیم ؟ رونکنیم به حضرت و بگوییم برگرد به همانجا .....

فتنه قطعی است و بلا حتمی ، امتحان وجود دارد .

بعضی ها راحتی خود را به حساب دیانت و گرفتاری عده ای را به حساب گناه وی می گذارند با اینکه هر بلایی ناشی از گناه نیست . شاید خداوند متعال دارد صبوری فردی را امتحان می کند و به وی نمره می دهد .پس راحتی فعلی یعنی مهلت دادن برای کارکردن برروی نفس و فکر و جان .

درد کار در اینجاست که بعضی ها اگر غفلت کردند وکنار امیرالمومنین نبودند در کنار امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بودند ، اگر عده ای در کنار خانه حضرت زهرا سلام الله علیها غائب بودند در صفین جبران کردند ولی من و تو فقط یک امتحان مهم و پیش امتحانهای زمینه ای داریم . آنهم رسیدن به خیمه امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. اگر خود را آماده کردیم و به این خیمه رسیدیم فبه المراد و گرنه نامی در تاریخ از ما نخواهد ماند. همه خیمه ها که بسته شده است .آیا من و شما می توانیم دیگر میثم تمار شویم ؟                                   میثم تمار را نازم که گفتا این سخن

سرفرازی بهر عاشق جز به روی دار نیست

قابلیت باید انسان را که گردد سرفراز

ورنه هر سر لایق ایثار بهر یار نیست

خیمه امام مجتبی که بسته شده است آیا ما می توانیم مانند قیس ابن سعد عباده یار و حواری امام باشیم ؟ خیمه سیدالشهدا که بسته شده آیا ما می توانیم حبیب شویم ؟فقط یک خیمه مانده که آیا زمان ظهور باشیم یا دوباره زنده شویم و در رکاب حضرتش باید قابلیت ایجاد کنیم . این زمان برای ایجاد و پیدا کردن قابلیت است .  

حال که می دانیم وجود فتنه قطعی است ، چه کنیم که از فتنه ها سربلند بیرون آییم؟

بایک مثال شروع می کنیم . در حالت عادی در روز برای رانندگی چراغ لازم نیست . در شب چراغ معمولی اتومبیل برای روشن شدن راه نیاز است ، اما کسی که قصد دارد در جاده راندگی کند می داند که این جاده دارای خطراتی مانند مه گرفتگی و...است ، حال برای اینچنین سفری دو چراغ معمولی کافی نیست و چراغ اضافه ای مانند چراغ مه شکن لازم است . ممکن است کسی بگوید حالا بگذار برویم اگر لازم شد... در جاده ودور از دسترس فروشنده ها در هوایی مه آلود و بارانی از کجا می توان چراغ گیر آورد و نصب کرد؟؟ دوستان وقتی گرفتار شدیم دیگر نمی شود بگوییم از علما در آن زمان می پرسیم ! هر کاری زمان خود باید انجام شود. آیا کسی شب قبلش فکر می کرد که صبح بر در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها هجوم می برند و می خواهند درب را بشکنند ومی خواهند حضرتش را آسیب بزنند و فرزند در رحمش را شهید کنند و دست امیرالمومنان علی علیه السلام را ببندند، براستی چه کسی تصور می کرد که برود از قبل تحقیق کند و مساله بپرسد که چه کار باید بکند. آیا ریش بلند ابوبکر ملاک است یا خلافت یا علی علیه السلام ، ملاک چیست و باید به دنبال چه رفت ؟باید از قبل آماده می شد برای آنچنان روزی .23 سال کنار پیامبر بوده اند و نفهمیده اند حال به یک شب می شود فهمید !!؟ همینکه در کنار پیامبر نماز جماعت خواندن کافی بوده ؟ باید چراغ مه شکن را از قبل آماده کرد . بسیار افرادی بودند در زمان امام حسین علیه السلام که در راه برخورد کردند با حضرتش و نه تنها حضرت پیام نفرستادند بلکه خود شخصا با فردی مانند زهیر صحبت کردند و گفت آقا منمسیرم را کج می کنم تا دربرابر شما نباشم و حال اینکه در گیر اینجور قضایا شوم را ندارم . دلیلی که این فرد در رودرویی با امام کم می آورد این است که نمی داند چه کند و آماده نیست . اهل کوفه یکباره با مسلم ابن عقیل برخورد کردند .حال چه کنند از زن و بچه ها محافظت کنند ، دنیا را داشته باشند ، به سوی سعادت آخرت بشتابند !!؟؟ وسط بوران و مه نمی شود دنبال چراغ مه شکن گشت .باید از قبل روی فکر و مهارت کار کرد . لذا هم اکنون باید روی خود کار کنیم . براستی چراغ مه شکن در دین چیست ؟؟

دو چیز است یکی بصیرت و دیگری بینش . در فتنه ها ما نیاز به بصر (چشم ) نداریم .خلیفه اول و دوم هم در کنار پیامبر بودند و به ظاهر می دیدند . چیزی که نیاز است بینش دل و بصیرت است مه بتوان حق را ار باطل تشخیص داد . رفقا باید وقتی را بگذاریم دین رابیاموزیم و باید وقتی گذاشت تا آموخته ها را تمرین کرد تا تبدیل به مهارت شود .باید از دل گذشتن را تمرین کرد . روزی امام عضر می آیند و می گویند از دلت بگذر ، ختی اگر حق را تشخیص دهی و لی تمرین نکرده باشی نمی توانی بگذری. لذا الان باید تمرین کرد .

حال چگونه باید بصیرت را تهیه کرد یا آموخت تا در فتنه ها سلمان و ابوذر و یا مقدادها... شویم ؟ 

اگر درختی حرام  باشد تمام محصولش حرام است ابن ابو یعقوب به امام می فرمود  حضرت اگر شما بگویید نصف این سیب حرام  است و نیمه دیگر حلال قبول دارم. اینگونه بصیرت می شود عمار که در جنگ صفینی که همه شبه دار شدند می گوید به امام اگر بگویی به فرات برو تا بمیری می روم . هنگامی که امام علی علیه السلام در اوج قدرت بود یا با دست بسته در عقیده آنها رخنه ای ایجاد نشد .

یکی از راههای ایجاد بصیرت می فرمایند:تفقه فی الدین ... است یعنی بروید دین را یاد بگیرید . خدا و پیامبرت را بشناس . بلایی سرش می اید دیگر همه چیز به خدا می گوید . ای خدا این چه بلایی بود گویی تو ما را فراموش کردی .......  نمی داند که این خدا همان خدای رحمان است خودش بوجود آورده جهت امتحان و جبران می کند به بهترین نحو . یا جابرالعظم الکسیر ای خدایی که استخوانهای شکسته را پیوند می دهی ، ای خدایی که یوسف را گرفتار کردی در چاه و بعد عزیزش کردی ،ای خدایی که ایوب را گرفتار کردی و بچه ها ی  او را  ازاو گرفتی و بعد همه را برایش برگرداندی  ، ای خدایی که چشکهای یعقوب را سفید کردی و بعد بینایش گرداندی و... اگر خدایت را بشناسی در فتنه ها و بلا ها محکم و آرام می شوی .

باید برویم وقیامت را بشناسیم و بدانیم که برای همین چند صبا نیا مده ایم .

باید احکام را یاد بگیریم . بخشی از گرفتاریهای ما از ندانستن احکام و نتایجی است که بر آن مترتب است  . گرفتار نزول و ربا و...شده ایم به امید اینکه بازار مسلمانهاست . نتیجه این پولها و لقمه ها و ازدواجها ست که پلیدیها و ناپاکیهایی چون قاتل امام حسین علیه السلام را  بوجود می آورد . احکام و این باید ها و نبایدهایی که دارد خط قرمزهایی است که می شود با نگاه به آن تا حدودی افراد مقابل را شناخت . مثلا شخصی که مال حرام در زندگی اوست و حرام می خورد دیگر نیاز به تحقیق ندارد که با آن خانواده وصلت داشته باشیم یا نه ، چراکه حرام در زندگی اوست و در این انتخاب مردود است . باید بدانیم که نزول و ... حرامها چیست تا بشناسیم افراد مقابل را . در صورت ندانستن این حدودها در زندگی خود به مشکل برخورد می کنیم و با افراد مشکل دار نیز بشست و برخاست داریم و در صورت وصلت نیز گرفتار خواهیم شد . مثلا فردی که کار روزانه او گوش دادن به موسیقی است از نتایج آن بی غیرتی است ، چنین فردی چگونه می تواند فردا روزی همسر مناسبی باشد . در نتیجه برای انتخاب همنشین مناسب باید احکام و حدود الهی را دانست تا با آن معیار افراد را انتخاب نمود. شخصی که به خداوند متعال متعهد است و به احکام الهی تن می دهد می تواند در زندگی متعهد باشد .

باید بازاریها باید مانند گذشتگانمان به این حدیث عمل کنند که امیرمؤمنان(ع) فرمود:

یا معشر التجّار الفقه ثم المتجر، الفقه ثم المتجر، الفقه ثم المتجر...؛ای جامعه تجار و معامله‌گر! اوّل یادگیری مسائل شرعی تجارت، بعد تجارت

پس اول باید  احکام تجارت را بیاموزیم تا بدانیم چگونه معامله انجام دهیم. گذشتگان ما ابتدای صبح نیم ساعتی را در حوزه ها حضور می یافتند و به فراگیری احکام کسب و کارمانند احکام ربا و انواع معامله و...  می پرداختندو سپس روانه بازار و کار روز مره می شدند . وای کاش این رسم زیبا در بازار ما احیاء شود.

پس یکی از مسائل مهم برای شناسائی مسیر صحیح شناختن حدود الهی و احکام اوست . در صورت عدم شناخت احکام الهی به بیراهه خواهیم رفت .

راه دیگر ایجاد بصیرت و اینکه بتوانیم دید روشنی داشته باشیم  این است که در آیه شریفه اشاره شده است و من يومن بالله يهد قلبه "التغابن-11 " اگر می خواهی دلت روشن باشد و در مشکلات و مصائب بصیرت داشته باشی و قدرت شناسائی حق و باطل باید مومن به خدا باشی.

یک سوال مطرح است که اگر کسی به فراگیری علم پرداخت دیگر مشکلی ندارد ؟ نه اینگونه نیست بلکه او اولین قدم را برای شناخت حق و باطل برداشته است . همانگونه که در پزشکی پس از دروس تئوری نیاز به تمرین عملی و گذراندن دروره های مهارت عملی می باشد ، نیاز است در علوم دینی هم در ابتدا یاد بگیریم ودر قدم بعدی پس از تمرین باید ملکوت عالم به داد آدمی برسد .

مثلا در تربیت فرزند اگر در برابر خواسته ها نابحای او مقاومت کنیم ، با نسل فعلی و پیش رو معلوم نیست چه شود و اگر همراهی کنیم ، کار به کجا ختم شود پس را وسط چیست ؟ خداوند متعال در قرآن می فرماید این ما هستیم که فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا اگر دستت را به دست ما بدهی جوری جق را به قلب و ذهن و دلت می رسانم که هرجا بدانی چگونه عمل کنی که اسیر کنی دل فرزندت را و نه افراط کنی و نه تفریط.

گاها ما فکر می کنیم که تعلیمات فقط به همین شکل مستقیم معلم و شاگردی است . مثلا برای تربیت فرزند فقط به او بگوییم چه بکند و نکند یا برای مطلوبیت بهتر زندگی مشترک فقط باید مشاوره رفت و فقط گوش داد . قدیمیهای ما با اینکه با این ادبیات جدید بیگانه بودند ، پس چرا در زندگیها با حرمت تر ودلداده تر و  موفق تر عمل می کردند؟ آنها به غیر از تجربیات بشری به سرمایه دیگری نیز متوسل بودند و آن اشاره به آیه قبلی دارد که خداوند متعال می فرماید ما قلبها را هدایت می کنیم (و من يومن بالله يهد قلبه "التغابن-11 " ) .  خداوند متعال می فرماید اگر تو شرایطش را داشته باشی به قلبت الهام می کنیم که چه باید بکنی و کمکت می کنیم . حال به هر وسیله ای ، یا از طریق فردی که سر راهت قرار گیرد یا کتابی یا ... به نوعی به تو کمک می کنیم و قلبت را امداد می کنیم و بصیرت به تو می دهیم تا بدانی چه کنی .

حال باید چه کنیم که به قلب ما امداد برسد و کمک شویم؟ خداوند متعال در آیه  می فرماید: ابتدا باید مومن باشی تا قلبت هدایت شود . پس لازمه این هدایت الهی ایمان به خداست . حال چه کسی مومن است ؟ همینکه ظاهرا بازبان گفتیم ایمان داریم کافی است ؟ می فرمایند خیر (فلا و ربك لا يؤ منون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فى اءنفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما(355) ) قلب چه کسی را هدایت می کنند ؟ قلب کسی را که عمل کند به احکام پیامبر ؟ نه آنکه عمل نکند مسلمان نیست بلکه اینکه در ستورات الهی که از سوی پیامبر اعلام می شود نه تنها عمل کند بلکه در دل هم مطیع و راضی و تسلیم خداوند متعال باشد. اگر کسی که حکم الهی به او ابلاغ می شود و در دل شک داشته باشد ایمان ندارد . چرا که اگر باور داشته باشیم خداوند متعال تنها قدرت لایزال و خالق ماست و عالم برهمه چیز دیگر چون و چرایی نمی کنیم . اگر باور داشته باشیم پیامبر صلی الله علیه و اله و السلم در ابلاغ و حی الهی اشتباه نکرده است دیگر چانه زنی نمی کنیم . مثلا می گوییم انگشتر طلا حرام است و می گوید حاج آقا برای چی ؟ چون خدا گفته . می گوید خدا برای چه گفته ؟ این سوالهای مکرر برای این است که فرد یا در خدا شناسی مشکل شدید دارد یا در ابلاغ صحیح پیامبر شک دارد. مثلا پیش دکتری که می رویم و دارویی را تجویز می کند اگر مرتبا دلیل تجویز ها را بپرسیم و بگوییم چرا ، به این معناست که او را قبول نداریم . لذا خداوند متعال می فرماید تا به این تسلیم خدا باوری و پیغمبر باوری نرسی مومن نیستی ، و امداد به قلبت نمی آید و هدایت نمی شوی و اگر تسلیم باشی هدایت می آید و چه می شود ؟ می شود آن زینب کبری سلام الله علیها  که باید برود به اسارت ، سفری پراز بلا و فتنه ، اما زینب کبری سلام الله علیها دست بسته می رود و چون می داند چگونه عمل کند دست باز و پیروز برمی گردد وشاهکاری را در جهان ثبت می کند . اگر هدایت برسد می شود ابالفضل العباس علیه السلام . به نزد برادر آمد و در نهایت تسلیم گفت سیدی و مولای اجازه دهید به میدان روم... راز اینکه ابالفضل العباس علیه السلام به این مقام رسیده است که در عالم ماندگار شده است

(یا ابالفضل گرچه بی دستی    نیست بالای دست تو دستی )اضافه شده توسط نویسنده

و باب الحوائج عالم است در مقام تسلیم است که نتیجه امام شناسی و دین شناسی وی است . نزد برادر آمد و اجازه میدان خواست و فرمود اگر اجازه دهید میدان روم انتقام از این جمعیت منافق خواهم گرفت. حضرت ابالفضل به دلیل برخورداری از علم لدنی و عدالت  از گفتن حرف لغو به دور است . این مقام عصمت نیست زیرا عصمت اعطایی است . اما وجود مقدس این امامزاده هیچ گناهی در زندگی ندارد . وقتی حضرت ابالفضل علیه السلام به امام می فرماید اجازه دهید به میدان روم و انتقام بگیرم فی الواقع اگر به میدان می رفت روز دشمن سیاه بود چرا که ایشان با توجه به مطالب گفته شده در بالا حرف لغو و بیهوده و بی علم به آن نمی زند . اما در پاسخ امام می فرمایند فقط آب بیاور و آن زمان که امام فرمودند آب دیگر چون و چرایی نبود ...

یارب مدد کن این فرس برانم         وین آب را به خیمه گه رسانم

دیگر همه همت آب بود و نتیجه آن می شود مقامی که تنها امام زاده ایست که بارگاه منورش در کنار امام دارای شکوه و جلال و پاسخ گرفتن حاجتمندان است . و این مقام تسلیم حضرت ابالفضل علیه السلام در برابر امام عصرش بود که به این جایگاه رسید .

براستی چه شد که حضرت ابراهیم  به آن مقام والا در پیشگاه خداوند متعال رسید ؟ دلیل آن عبادت زیاد او نبود (بلکه تیز بینی و قدرت تشخیص در دینداری دارای اهمیت فراوان است ) به حضرت ابراهیم فرمودند که فرزندت را قریانی کن !!  اگر ما بودیم هزاران چانه زنی می کردیم . خدایا چرا خون ریخته شود مگر تو .... خدایا اسماعیل مگر پیامبر نیست و .... راز اینکه حضرت ابراهیم به آن مقام رسید که همه ادیان آسمانی و پیامبران از نسل او باشند این بود که مانند امثال ما فکر نکرد و تا خطاب رسید فرزندت را قربانی کن ، فرزندش را به قربانگاه برد و در چشمان او نگاه نکرد تا شاید در اجرای امر الهی خللی وارد شود ووقتی آن چاقو نبرید ناراحت می شود که چرا امر الهی به تاخیر افتاد ، تا خطاب رسید الخلیل یامرونی و الجلیل ینهانی  یعنی ابراهیم می گوید ببر و خدای ابراهیم می گوید نبر.ندا رسید قد صدقت رویا . اگر قرار بود فرزند را قربانب کند که نکرد ؟ آری در اصل عقل را قربانی کرد.

باعقا باید دین را انتخاب کرد اما همینکه دیگر متوجه شدیم سخن و کلام از امام صادق و پیامبر و .... است دیگر نباید چون و چرا کرد .

چه باعث شد که مردم نفهمند وجود نازنین امام علی علیه السلام حق است یا معاویه ؟ حضرت به فردی فرمودند به شام برو و به معاویه  بگو علی آماده شده است برای جنگ ووقتی برگشتی جواب آن را هر چه بود در حضور جمع به من اعلام کن . پیک امام به شام رفت و به معاویه گفت که امام تحمل رفتار تو بر سر مسلمانان را ندارد . معاویه اعضاء مجلس شوری خود را جمع کرد و از آنها نظر خواست ، اما هیچ کس نظری نداد و جوابی ندادند. پس از اصرار معاویه یکی از آنها گفت تو فرمانروای مایی تصمیم بگیر تا ما عمل کنیم ، و معاویه نیز اعلام جنگ کرد . پیک امام به کوفه برگشت و در زمان ظهر جمعه و در هنگام نماز جمعه رسید . حضرت به پیک گفتند خبرت را بگو و آنهم گفت که معاویه آماده شده است برای جنگ . حضرت گفتند چه کنیم ؟ همهمه ها بلند شد و یکی می گفت ... و همه اظهار نظر می کردند. اینجا بود که حضرت فرمودند خلافت نصیب پسر هند خواهد شد . واین که تسلیم در برابر امام خود نبوند باعث شد امام خود را نشناسند.

چه باعث شد توابین وجود امام حسین را نشناسند و پس از شهادت ایشان بر سر قبر امام روند و زاری کنند و باز بگویند برویم خود را به کشتن دهیم ؟ تسلیم نبودن .

لذا باید تسلیم بودن در برابر دین را یاد بگیریم تا شامل آیه قرآن شویم و قلبمان هدایت شود .

یکی دیگر از راههای پیدا کردن بصیرت و تیز شدن دید را بااین واقعه تاریخی بیان می کنیم . روز غدیر خم پیامبر اکرو پس از خواندن خطبه غدیر دست خود را بلند کردند . ست پیامبر می دانی چه دستی است ؟ باید شناخت . دستی است که در روز قیامت تا این دست بلند نشود انبیاء و اولیاء کُمیتشان لنگ خواهند بود ، و حسابرسی آغاز نخواهد شد ، یعنی انبیاء و اولیاء به این دست امید دارند . این دست با عظمت در روز غدیر به دعا بلند شد و فرمود : اللهم وال من والاه و عاد من عاداه   پیامبر صلی الله علیه واله و السلم  علی علیه السلام را که معرفی کرد و  پس از دعا کرد خدایا هرکه ولایت علی را بپذیرد توولی آن باش .ولایت یعنی چه ؟ شما ولی فرزند خود هستید یعنی صاحب اختیار . خدایا هرکه صاحب اختیاری علی را قبول کرد تو صاحب اختیارش باش . یعنی چه خداوند صاحب اختیار آدم باشد ؟ فردی می گفت در حال رانندگی در جاده خوابم برد . در خواب دیدیم دستگیره بلند تری روی فرمان ماشینم هست .می دیدیم که  من در حال  رانندگی معمول خود هستم ، اما خانمی چادری که در خواب می گفتم ایشان مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها ست دستگیره را گرفته و فرمان را هدایت می کند که ناگهان فرمان در دستم چرخید و بیدار شدم و دیدم ماشین که از جاده منحرف شده بود ، از سمت دره به جاده برگشت .

معنای ولایت و اینکه خداوند ولی کسی شود یعنی اینکه فرمان زندگی خود را به خدواند بسپاریم .

یعنی آن فرد 25 سال با امام حسین علیه السلام قهر است و لی خداوند فرمان زندگی او را می چرخاند به سمت خیمه گاه حضرت و می شود زهیر این قیر . یعنی فردی دیگر می رود تا حسین علیه السلم را بکشد ولی خداوند فرمان زندگی او را می چرخاند و می بیند سرش بر زانوی حضرت است در حال جان دادن و می شود  انت  حر. حر دنبال احترام به امام و ولایتمداری بود .

پیامبر فرمودند خدایا هرکس علی را ولی خود قرار داد تو مدبر برنامه های او باش و مدیریت کن بر او . حال اگر بخواهی خراب کنی خداوند درست می کند چون تو نمی فهمیدی.

در آیه الکرسی داریم که اگر خداوند متعال ولی فردی شود که چه ها می کند !! الله ولی الذین امنو یخرجهم من الظلمات الی النور   خداوند متعال ولی هر فردی شود از هر ظلمت و گرفتاری او را به نور می رساند .

یعنی اگر امشب بتوانیم از امیرالمومنین علیه السلام دلبری کنیم و رابطه خود را با این خاندان صاف کنیم  ، خداوند می شود ولی ما و به نور ما را می رساند و آن نور چیزی جز رسیدن به خیمه سبز امام عصر نیست . یعنی در سایه امام عصر بودن و در عصر غیبت از او دور نبودن . یعنی اگر کنار امیرالمومنین علیه السلام باشی به چه کنم  چه کنم گرفتار نخواهی شد زندگیت غرق نور خواهد شد .  لذا بصیرت از این راه حاصل می شود .  قران و نماز خوب است و باید در مداومت برآن دقت کرد و لی هیچکدام به تنهایی راه چاره نیستند و دلیل آن صدای وزوز خوارج بود که قرآن می خواندند و نماز  و چون با1-  علی علیه السلام آشنا نبودند و چون2-  فقه در دین نداشتند و چون 3- احکام دین را نمی دانستند بدترین ظلمها را به دین و بهترین خدمتها را به دشمن دین یعنی معاویه کردند . امام علی و امام مجتبی و امام حسین را خوارج کشتند .

یکی از بدترین آنها از لسله عباسیان متوکل بود که بر عقیده خوارج بود و دشمن امام علی علیه السلام .دستها در راه زیارت امام حسین علیه السلام قطع کرد و جنایتها کرد .متوکل دلقکی داشت که خود را به ظاهر امام علی علیه السلام در می آورد و در برابر امام هادی علیه السلام ادا بازی در می آورد و آن پست لعین هم می خندید به گونه ای که پسرش با او در این بی احترامی مشاجره کرد .

و هرچه کرامتها از امام هادی علیه السلام می دید بیشتر بر آنحضرت سخت می گرفت تا آنجا جسارت کرد و آنحضرت را به مجلس شراب آورد ....

 

 

 

 

 

ارسال شده در : 1390/4/4 - 07:29:38

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1390/4/4 - 07:29:38

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد