• /
نظارت دقیق امام علی ع بر امور

كنترل عمال و كارگزاران

يك نظام حكومتى موفق در گذشته و حال، نظامى است كه علاوه بر صلاحيت رهبرى، كادرهاى اصلى و وزراء و كارگزاران و نمايندگان او نيز شايسته و صالح باشند، و رضايت‏خالق و خلق الله را تامين نموده، و به وظائف امانتدارى و خدمتگزارى متعهد باشند.

شاخه‏هاى هر نظام، فرمانداران و استانداران آن در مراكز استان‏ها و شهرها مى‏باشند، كه مستقيما با مردم آنها سر و كار دارند، و ماهيت‏خوب يا بد متصديان مركز را عملا حكايت مى‏كنند.

ايادى اصلى هر نظام دستورات مركز را دريافت نموده، و به صورت «تمركزى‏» در چهارچوب و محدوده فرمان متخذه حركت مى‏كنند، و شرعا و قانونا فرمانده و فرمانبر در مسئوليت كارها و اوامر محوله شريكند.

چون عمال و كارگزاران‏« خليفه سوم‏» دست‏به اجحاف زدند، و ساكنين شهرها را مضروب و مجروح ساختند، و« بيت المال‏» را به طور« فعال ما يشاء» در هواهاى نفسانى به مصرف رساندند، مسلمانان ستمديده دست‏به شورش زده، و تظاهراتى به راه انداخته، و« مدينه‏» را محاصره نموده، و از خليفه سوم توضيح خواستند، امير المؤمنين خطاب به‏« عثمان‏» فرمود:

«الا تنهى سفهاء بنى امية عن اعراض المسلمين و ابشارهم و اموالهم؟ و الله لو ظلم عامل من عمالك حيث تغرب الشمس لكان ائمة مشتركا بينه و بينك‏»

:آيا اين سفيهان‏« بنى‏اميه‏» را كه بر آبروى مسلمانان و پول و اموالشان مسلط ساخته‏اى جلوگيرى نمى‏كنى؟ سوگند به خدا هرگاه يكى از اين كارگزاران تو بر روى اين زمين ستمى روا دارد، تو با وى در اين عمل ستمگرانه سهيم خواهى بود!!(1)

على عليه السلام با اين هشدار به تمام رهبران و مسئولين امور ابلاغ مى‏كند كه: عمال خويش را مواظبت نمايند، شرائط گزينش و صلاحيت اخلاقى و كاردانى آنان را در نظر بگيرند... و سپس با كنترل و بازرسى دقيق كادرهاى ادارات را به حال خود رها نكنند، خوبان را تشويق، و بدان را تنبيه فرمايند، و چنانچه در تخلفات خود اصرار داشته باشند، از كار بركنار كنند، و افراد توانمند و امين را جايگزين ناتوانها و ناشايست‏ها نمايند..

دقت در گزينش كارگزاران

در انتخاب افراد به كارهاى مختلف، بايد تناسب كار و فرد را در نظر گرفت، و هر چه ارزش كار و نقش آن بيشتر باشد، به همان نسبت كارمند هم بايد ارزشمند و متناسب باشد.

در ميان شرائط گزينش، ما چند عامل را متذكر مى‏گرديم:

1- ديانت و تعهد كارمند به تناسب كار و ارزش آن.

2- كاردانى و تخصص لازم در امور محوله.

3- عشق كار و عدم خستگى.

ساير شرائط جنبه فرعى داشته، و ما متعرض آنها نمى‏شويم.

اينك توجه شما را به ادله اين گفتار معطوف مى‏دارم:

قال على عليه السلام: «و اجعل لراس كل امر من امورك راسا منهم لا يقهره كبيرها و لا يتشتت عليه كثيرها، و مهما كان فى كتابك من عيب فتغابيت عنه الزمته‏»

:براى هر كارى از كارهايت‏سرپرستى را بگمار، كه بزرگى كارها و يا زيادى آنها، آنان را ناتوان و پريشان نسازد، و چنانچه در ميان نويسندگانت عيب و بدى رخ دهد، و تو از آن غافل باشى، بازخواست آن متوجه تو خواهد بود!!(2)

در اين فراز ضرورت سرپرستى براى هر اداره و ارگان و نهادى اعلان گرديده، و مسئوليت رهبر و گزينش‏گر، در انجام كارهاى گزينش شده تثبيت گرديده، و در عين حال از جمله شرائط گزينش، توان كار و خستگى‏ناپذير بيان شده است.

و در يك جمله ديگر به طور مطلق در شرائط انتخاب شونده مى‏فرمايند:

«ان احق الناس بهذا الامر افواهم عليه و اعلمهم بامر الله فيه (3) »

:سزاوارترين اشخاص به امر مسئوليت پذيرى، كسى است كه در تمام زمينه‏ها از همه قويتر بوده، و در امور دينى هم از همه اعلم و داناتر باشد.

اين فراز اگر چه در مرحله نخست‏براى رهبرى و امامت مطرح شده است، ولى‏« اطلاق‏» آن به تمام بحثهاى ما و گزينش اشخاص شامل است.

بنابراين در اين جمله هم تخصص و دانايى و هم ديانت و تقوى و توان كار همگى مورد نظر است.

و بالاخره على عليه السلام هنگامى كه فرماندار منصوب «مصر» را به ميان مردم آن شهر مى‏فرستد، مى‏نويسند:

«فقد بعثت اليكم عبدا من عباد الله لا ينام ايام الخوف و لا ينكل عن الاعداء ساعات الروع، اشد على الفجار من حريق النار، و هو مالك ابن الحارث اخو مذحج، فاسمعوا الله و اطيعوا امره فيما طابق الحق...»(4)

:من به سوى شما بنده‏اى از بندگان الهى را اعزام مى‏دارم كه در ايام ترسناك به خواب نمى‏رود، و در اوقات بيم و هراس از دشمن عقب نشينى نكرده و نمى‏ترسد، او بر بدكاران از آتش سوزنده سختتر است، وى‏« مالك اشتر» از قبيله «مذحج‏» مى‏باشد، از فرمان او در كارهاى مشروع پيروى نمائيد... و بدانيد او در تمام امور مطابق نظر من حركت مى‏كند...

خوانندگان عزيز عنايت دارند كه‏« مصر» يك كشور پهناور و دور از« كوفه‏» بود و مالك با اختيارات تمام و كامل به آن كشور گسيل گرديد (5) ، و امير المؤمنين در نامه‏اش به مردم آن سرزمين، در شرائط يك فرماندار، ويژگيهاى خاصى را بازگو فرموده است، و در آنها تعهد بندگى و خدايى بودن قيد گرديده، و از قدرت و توانايى و هوشيارى‏« مالك‏» سخن به ميان آمده، و نفوذناپذيرى او در برابر بدان و بدى‏ها يكى ديگر از امتيازات فرماندار منصوب‏« مصر» است، و سرانجام ولايت و پيوند ناگسستنى مالك نسبت‏به مولايش( فانه لا يقدم و لا يحجم و لا يؤخر و لا يقدم الا عن امرى) بر زيبايى‏هاى او مى‏افزايد، و با همه اين اوصاف اطاعت از وى مشروط به تطابق حقيقت است(و اطيعوا امره فيما طابق الحق) همه اينها درسى است‏به مسئولين گزينش در انتخاب افراد، و توجه به اوصاف و ويژگيهاى انتخاب شونده، از همه بالاتر اطاعت كوركورانه حتى از« مالك اشتر» امضاء نشده است، بلكه مردم بايد هوشيارى و تطابق فرمان‏ها را با دين اسلام در نظر داشته باشند.

و در پايان حديثى را از سخنان پيامبر بزرگ اسلام زينت‏بخش اين مبحث قرار مى‏دهيم:

ايما رجل استعمل رجلا على عشرة انفس علم ان فى العشرة افضل ممن استعمل فقد غش الله و رسوله و جماعة المسلمين‏»(6)

:هر كس مردى را به سرپرستى ده نفر برگزيند، و بداند كه در ميان آن ده نفر كسى داناتر از او هست، در واقع به خدا و پيامبر و تمام جامعه مسلمين خيانت كرده است.

هنگامى كه انتخاب غير افضل بر ده نفر خيانت‏به خدا و پيامبر و مسلمانان باشد، حساب گزينش‏هاى بزرگتر براى ادارات، وزارتخانه‏ها، استاندارى، فرماندارى... كاملا روشن است.

كنترل مالى كارگزاران

در «قانون اساسى‏» جمهورى اسلامى‏« ايران‏» آمده است: «دارايى رهبر يا شوراى رهبرى، رئيس جمهور، نخست وزير، وزيران و همسر و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت، توسط‏« ديوانعالى كشور» رسيدگى مى‏شود، كه بر خلاف حق افزايش نيافته باشد.»(7)

اميرالمؤمنين على عليه السلام به طور مرتب كارگزاران را به صداقت و امانت‏سفارش مى‏كرد، و هرگاه احساس تخلف و سوء استفاده از آنان مى‏نمود، هشدار مى‏داد، و در صورت لزوم آنان را به محاسبه دقيق مالى ملزم مى‏ساخت، كه اينك نمونه‏هايى را براى شما خوانندگان محترم متذكر مى‏شويم:

1- «اشعث‏بن قيس‏» از طرف‏« عثمان‏» فرماندار« آذربايجان‏» بود، و امير المؤمنين عليه السلام نيز مدتى وى را در سمت‏خود باقى گذاشت، ولى پس از جنگ‏« صفين‏» احساس كرد وقت آن فرا رسيده است كه به وى هشدار دهد، لذا در نامه‏اى خطاب به وى نوشت:

« و ان عملك ليس لك بطعمة، و لكنه فى عنقك امانة، و انت مسترعى لمن فوقك‏»(8)

:اى‏« اشعث‏» بدان كه حكمرانى و مسئوليت تو خوراك و روزى تو نيست، بلكه آن امانتى است در گردن تو، و خواسته‏اند كه تو نگهبان و امانتدار آن باشى براى مافوقت.

اين جملات نشان مى‏دهد كه «فرماندار» نبايد اموال فرماندارى را از آن خود پندارد، و به هر كيفيتى دلش مى‏خواهد از آن استفاده كند، و از طرفى ديگر، كنترل دقيق آن حضرت را نشان مى‏دهد كه با هشدار لازم هر گونه سوء استفاده را در نطفه خفه مى‏كند.

2- «بلغنى انك جردت الارض فاخذت ما تحت قدميك و اكلت ما تحت‏يديك فارفع الى حسابك و اعلم ان حساب الله اعظم من حساب الناس‏»(9)

:به من رسيده است كه تو زمين را برهنه كرده، و همه چيز را براى خود اختصاص داده، و هر چه را به دست آورده‏اى تصاحب گشته‏اى، اينك حساب درآمد و هزينه‏ات را براى من بفرست، و اين را بدان كه حسابرسى خدا از حساب من دقيقتر و مهمتر است.

در اين نامه، امير المؤمنين دقيقا يكى از فرماندارانش را مورد استيضاح مالى قرار داده، و دخل و خرج وى را به محاسبه كشانده است.

3- در زمان امير المؤمنين قاضى شهر«كوفه‏» «شريح قاضى‏» خانه‏اى را به مبلغ هشتاد دينار خريدارى كرد، كه در آن تاريخ كم‏نظير بود، حضرت وى را احضار فرموده، و از اين كار او توبيخ نمود، سپس خطاب به او فرمودند:

« فانظر يا شريح لا تكون ابتعت هذه الدار من غير مالك، او نقدت الثمن من غير حلالك...»(10)

:بنگر اى شريح، كه اين خانه را مبادا از مال خود خريدارى نكرده باشى! و يا بهاى آن را از راه غير حلال پرداخت‏بنمايى!!

على عليه السلام پس از رسيدن به خلافت، خواستند «شريح‏» را از كار قضاوت معزول كنند، ولى مردم‏« كوفه‏» درخواست كردند، او را به حال خود در كارش باقى دار، و حضرت با شرائطى اين درخواست را پذيرفت، ولى كوچكترين غفلتى از كار او نداشت، و حتى خريد خانه هشتاد دينارى را مورد سؤال قرار داد، تا اين درسى باشد به كليه حكومت‏هاى اسلامى كه قضات و استانداران و ساير دست اندركاران را به حال خود رها نكنند، و طبق‏« قانون اساسى‏» گاهگاهى به سراغ زراندوزان شاغل بشتابند، و حساب خانه‏هاى پرهزينه و بى‏نظير را از بعضى‏ها بررسى فرمايند.

4- «و انى اقسم بالله قسما صادقا لئن بلغنى ا نك خنت من فى‏ء المسلمين شيئا صغيرا او كبيرا لاشدن عليك شدة...»(11)

:«زياد بن ابيه ل زياد بن عبيد» قائم مقام‏« عبد الله بن عباس‏» در شهر« بصره‏» بود، حضرت امير المؤمنين در نامه‏اى به وى هشدار داده و مى‏نويسند:

«من به خدا از روى راستى و درستى سوگند ياد مى‏كنم كه اگر براى من برسد كه تو به‏« بيت المال‏» خيانت كرده‏اى، خواه كم باشد يا زياد، به تو سخت‏خواهم گرفت، تا تو را بى‏مايه و ذليل گردانم.

حضرت در اين نامه تهديد آميز« زياد» را به عزل و تنبيه و شدت عمل... هشدار مى‏دهد.

نظاير اين نامه‏هاى تهديدآميز و حسابرسى فرمانداران بسيار زياد است، و ما به اين نمونه‏ها بسنده مى‏نمائيم.

پى‏نوشتها:

1- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 9 ص 15.

2- نهج البلاغه نامه 53 ص 1016.

3- نهج البلاغه خ 172 ص 558.

4- نهج البلاغه نامه 38 ص 951 و 952.

5- شما مى‏توانيد با خواندن نامه 53 نهج البلاغه به حدود اختيارات مالك پى ببريد.

6- نهج الفصاحه ص 207 ش 1029، جامع الصغير سيوطى ج 1 ص 455 ش 2945.

7- قانون اساسى ص 105 اصل 142.

8- نهج البلاغه نامه 5 ص 839.

9- نهج البلاغه فيض نامه 40 ص 955.

10- نهج البلاغه نامه 3 ص 834.

11- نهج البلاغه نامه 20 ص 87.

سيماى حكومتى امام على عليه السلام صفحه 73

تاليف: على اكبر بابازاده

ارسال شده در : 1389/9/1 - 09:44:47

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/9/1 - 09:44:47

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد