• /
سخنان امام ع با مردم بصره

سخنان امام با مردم بصره1

امام -عليه السلام، پس از خروج از خانه عبد الله، به نقطه‏مركزى شهر رفت ومردم بصره با پرچمهاى گوناگون خود با وى تجديد بيعت كردند. حتى مجروحان وكسانى كه به نوعى به آنان امان داده شده بود بار ديگر با آن حضرت بيعت كردند. (1) بر امام -عليه السلام لازم بود كه مردم بصره را از عمق جنايت وزشتى كارشان آگاه سازد. از اين رو، در حالى كه هاله‏اى از عظمت ونورانيت او را احاطه كرده بود ومردم بصره سراپا گوش بودند، سخنان خود را چنين آغاز كرد:

شما سپاهيان آن زن وپيروان آن شتر بوديد.چون صدا كرد او را پاسخ گفتيد ووقتى پى شد فرار كرديد. اخلاق شما پست وپيمان شما غدر ودين شما نفاق وآب شما شور است. وآن كس كه در شهر شما اقامت گزيند در دام گناهانتان گرفتار شود وآن كس كه از شما دورى گزيند رحمت‏حق را دريابد. گويا مى‏بينم كه عذاب خدا از آسمان وزمين بر شما فرود مى‏آيد وبه گمانم همگى غرق شده‏ايد وتنها قله مسجدتان، همچون سينه كشتى، بر روى آب نمايان است. (2)

آنگاه افزود:

سرزمين شما به آب نزديك واز آسمان دور است. خردهاى شما سبك وافكار شما سفيهانه است. شما (به سبب سستى اراده) هدف تير اندازان ولقمه چربى براى مفت‏خواران وشكارى براى درندگان هستيد. (3)

سپس فرمود: اكنون، اى اهل بصره، در باره من چه گمان داريد؟

در اين موقع مردى برخاست وگفت: جز خير ونيكى در باره تو نسبت‏به خود، گمان نمى‏بريم. اگر ما را مجازات كنى جا دارد زيرا ما گناهكاريم، واگر ما را ببخشى، عفو براى خدا محبوبتر است.

امام -عليه السلام فرمود: همه را عفو كردم. از فتنه جويى دورى گزينيد. شما نخستين كسانى هستيد كه بيعت را شكستيد وعصاى امت را دو نيم كرديد، از گناه باز گرديد وخالصانه توبه كنيد. (4)

پى‏نوشتها:

1- تاريخ طبرى، ج‏3، ص 545.

2- نهج البلاغه، خطبه 130.

3- همان، خطبه 514.

4- الجمل، ص 218.

فروغ ولايت ص‏459

آيت الله شيخ جعفر سبحانى

سخنان امام با مردم بصره2

پس از پايان جنگ مردى كه به ابو برده مشهور بود و در جنگ جمل شركت نكرد برخاست و گفت:

-«امير مؤمنان!كشتگان پيرامون عايشه و طلحه و زبير را ديدى،چرا آنان را كشتند؟»على فرمود:

«چون شيعيان و كاركنان مرا و جمعى از مسلمانان را كشتند.گناه آنان اين بود كه گفتند ما از بيعت على باز نمى‏گرديم و مانند شما خيانت نمى‏ورزيم.از آنان خواستم كشندگان برادران ما را به من بدهند تا قصاص كنم و خواستم قرآن ميان من و آنان داور باشد نپذيرفتند و حالى كه بيعت من در گردنشان بود با من به جنگ برخاستند و خون هزار كس از مسلمانان و شيعه مرا ريختند.بدين رو با آنان جنگ كردم.آيا در آنچه گفتم شك دارى؟»-«شك داشتم.اما اكنون دانستم آنان به خطا كار كردند و تو بر راه راست‏بودى.» (1)

و اين نامه را امام هنگام بازگشت از بصره به مردم آن شهر نوشت:

«چنين نيست كه ندانيد چگونه رشته طاعت را باز و دشمنى را آغاز كرديد.من گناهان شما را بخشودم و از آنكه رو برگردانده شمشير برداشتم و آن را كه رو به من آورده قبول نمودم.ليكن اگر انديشه‏هاى نابخردانه شما را وا دارد كه راه جدائى پيش گيريد و طاعت مرا نپذيريد،به سر قت‏شما مى‏آيم و چنان جنگى كنم كه جنگ جمل برابر آن بازيچه بود.من فرمانبرداران شما را ارج مى‏گذارم و پاس حرمت‏خير خواهانتان را دارم.» (2)

پى‏نوشتها:

1.المعيار و الموازنة،ص 102.

2.از نامه 29 به مردم بصره.

على از زبان على يا زندگانى اميرالمومنين(ع) صفحه 109

دكتر سيد جعفر شهيدى

ارسال شده در : 1389/9/1 - 10:56:36

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/9/1 - 10:56:36

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد