نگاهى به شرح هاى نهج البلاغه
مصطفى بروجردى
اشاره
از زمانى که شريفرضى در سال 400 ه ق کار جمع و تدوين نهجالبلاغه را به پايان رسانيد، تا امروز که بيش از هزار سال از عمر اين کتاب شگفتانگيز در حوزه فرهنگ اسلامى مى گذرد، توجه انديشمندان و معرفتپژوهان رشتههاى مختلف اسلامى از ادب گرفته تا تاريخ، اخلاق، عرفان، حکمت و کلام، سياست و حکمرانى و مديريت، به اين کتاب بهعنوان يکى از مهمترين منابع قابل استناد و قابل تأمل جلب شده است.
سنت شرحنويسى بر متون دينى قدمتى طولانى دارد. کتابهاى مقدس اديان مختلف از سوى عالمان دينى با دقت و تأمل مورد بررسى هاى دقيق و موشکافانه قرار گرفتهاند. در تاريخ اسلام، پس از قرآن کريم که اصلى ترين و اصيلترين منبع تمامى مسلمانان بشمار مى رود، تقريبا هيچ کتاب مقدس ديگرى، بسان نهجالبلاغه مورد شرح و تفسير قرار نگرفته است. شارحان با انگيزههاى گوناگون اقدام به شرحنويسى مى کردهاند: توضيح واژگان دشوارياب، شرح مبانى کلامى، فلسفى موردنظر، تحليل و تبيين حوادث تاريخى که به اجمال ذکر شدهاند، ذکر نکات ادبى و بلاغى، استفاده وعظگونه و اخلاقى از متون دينى و به تعبيرى کمک به گسترش فرهنگ معنوى، نقل و نقد آراء شارحان پيشين، نقد و بررسى اسنادى و اثبات صحت روايات، و حتى اثبات قدرت علمى نويسندگان شرح، در زمره اين انگيزهها بشمار مى روند.
در هر حال، انگيزه شارحان هرچه که بوده يا خواهد بود، ما اکنون وارث انبوهى از شرحهاى گوناگون بر نهجالبلاغه هستيم که کموبيش داراى مزايا و کاستيها، کژى ها و راستى ها و درستى ها و نادرستى هاست. اما اين همه، جزئى از فرهنگ مکتوب اسلامى بشمار رفته و بر ما است که در شناسايى همه ـ يا اهم آنها ـ هرچند به اجمال، بکوشيم.
نخستين شرح؟
در اينکه نخستين شرح نهجالبلاغه از سوى چه کسى نگاشته شده، ظاهرا توافقى ميان کتابشناسان و نهجالبلاغهپژوهان وجود ندارد. برخى از احمدبن محمد الوبرى بهعنوان نخستين شارح نام بردهاند، گروهى سيدفضلالله راوندى را اولين شارح دانستهاند.(1)
شرح سيدفضلالله راوندى
تأليف: تاجالاسلام سيدضياءالدين ابوالرضا فضلاللهبن على راوندى از بزرگان علم و ادب شيعى در سده ششم هجرى است.
راوندى در سفر خود به نجف، نسخه اصل نهجالبلاغه را ملاحظه نموده و از روى آن نسخهاى براى خود نويسانيده و در ربيعالاول 511 به پايان رسانيده و پس از اتمام نسخه آنرا قرائت، مقابله و تعليقاتى بر آن نوشته و کلمات و جملات دشوار آنرا شرح کرده، که بهعنوان اولين شرح بر نهجالبلاغه قلمداد شده است.(2)
نسخهاى از نهجالبلاغه در دست است که محمدصادقبن محمد شفيعيزدى در 1132 از روى ابوالفتوح احمدبنابى عبدالله بلکوبن ابى طالبآبى از روى نسخه سيدفضلالله راوندى تحرير نموده و حواشى راوندى در آن نقل شده است.(3)
شرح نهجالبلاغه وبرى
احمدبن محمد وبرى خوارزمى از فضلاى قرن ششم هجرى، شرحى بر نهجالبلاغه نوشته که نظرش فقط شرح مشکلات آن بوده است. از اين شرح، بيهقى در معارج نهجالبلاغه و قطبالدين کيدرى در حدائقالحقائق و ابنعتايقى در شرح خود بر نهجالبلاغه، نقل نمودهاند. ولى اصل اين شرح در حوادث ايام از بين رفته و به دست ما نرسيده است.(4)
معارج نهجالبلاغه يا شرح ابنفندق بيهقى
تأليف: ظهيرالدين ابى الحسن على بن زيد انصارى اوسى بيهقى ملقب به فريد خراسان و ابنفندق (متولد 493 ـ متوفاى 565 ه.ق)(5)
شرح معروفى است که بيهقى در دو جزء بر نهجالبلاغه نوشته، جزء اول آنرا در 9 ربيعالاول 552 و جزء دوم آنرا در 13 جمادى الاولى 552 به پايان رسانيده است.
از اين کتاب نسخه منحصرى در آستان قدس رضوى به شماره 2052 موجود است،(6) و از روى همان نسخه از سوى کتابخانه حضرت آيتالله مرعشى در قم سال 1409 ه.ق به تحقيق استاد کتابشناس محمدتقى دانشپژوه به چاپ رسيده است.
منهاجالبراعة فى شرح نهجالبلاغه
تأليف: قطبالدين سعيدبن عبداللهبن حسين راوندى مشهور به قطب راوندى (م 573 ه.ق) شرح علمى و ادبى مهمى است بر نهجالبلاغه و به گمان برخى اولين شرح نهجالبلاغه نيز بهشمار مى رود. اين شرح را قطب راوندى در اواخر شعبان 556 به پايان رسانيده و سرآغازش چنين است:
«الحمدلله الذى جعل آل محمد أصول البراعة و فروعها واتخذهم ـ و هم رحمة للعالمين ـ معدن البلاغة وينبوعها.»
نسخ متعددى از اين شرح بهدست ما رسيده که استاد فقيد سيدعبدالعزيز طباطبائى هفت نسخه آنرا معرفى نموده است.(7) و تاکنون سهبار به چاپ رسيده، بار اول در حيدرآباد هند در سه جلد به تصحيح شيخعزيزالله عطاردى در سال 1403 ه.ق، بار دوم چاپ دوم همان تصحيح در تهران، بار سوم از سوى کتابخانه حضرت آيتا... مرعشى در قم سال 1406 به تصحيح سيدعبداللطيف قرشى کوهکمرى.
شرح قطب راوندى مأخذ و مصدر شروح بعدى نهجالبلاغه قرار گرفته و قطبالدين کيدرى در حدائقالحقائق و على بن ناصر در اعلام نهجالبلاغه و ابنابى الحديد در شرحش در موارد متعدد از آن نقل و متعرض آراء وى شدهاند.
حدائقالحقائق فى فَسْردقائق أفصحالخلائق
تأليف: قطبالدين ابوالحسن محمدبن حسين بيهقى کيدرى نيشابورى، مشهور به قطبالدين کيدرى (زنده در سال 610 ه.ق)(8)
کيدرى شرحش را در اواخر شعبان سال 576 ه.ق به پايان رسانيده و در آن از شرح قطبالدين راوندى و فريد خراسان بهره جسته است. سرآغاز شرح وى چنين است:
«الحمدلله الذى جلّ جناب عظمته من ان يتصوّر بالأوهام»
از شرح کيدرى نسخ متعددى در دست است و تاکنون سهبار به چاپ رسيده است، بار اول در هند سال 1404 ه.ق به تصحيح شيخ عزيزالله عطاردى در سه جلد، بار دوم تجديد همان چاپ در تهران در سال 1415 ه.ق، بار سوم در ايران با تحقيق مجدد به چاپ رسيده است.
شرح ابنابى الحديد
نگارش شرح نهجالبلاغه از سوى عزالدين ابى حامد عبدالحميدبن هبةاللّه المدائنى مشهور به ابنابى الحديد(9) (656 ـ 586 ه.ق) تحولى اساسى در نگارش شروح نهجالبلاغه تلقى مى گردد. زيرا وى علاوه بر اينکه بر ادب عرب تسلط وافر داشته و اشعارى نيکو نيز سروده، بر تاريخ فقه، و کلام نيز احاطه داشته است. از اينرو شرح وى در طى قرون و اعصار گذشته همواره موردتوجه علاقمندان کلام مولى عليهالسلام بوده است.(10) ضمن اينکه وى ظاهرا نخستين شارح غيرشيعى نهجالبلاغه نيز هست. شرح ابنابى الحديد از حيث بيان زيبائيهاى ادبى نهجالبلاغه و ذکر مسائل تاريخى از اهميت ويژهاى برخوردار است. هرچند اين شرح به زبان عربى نگاشته شده، اما چند ترجمه از آن به زبان فارسى ديده مى شود. از جمله شمسالدين محمدبن مراد ـ که ظاهرا از دانشمندان عصر صفوى است ـ آنرا به پارسى برگردانده است. هرچند اين ترجمه تاکنون بهصورت خطى باقى مانده است.(11) ترجمهاى ديگر نيز با نام مظهر البينات اثر نصرالله تراببن فتحالله دزفولى از اين شرح وجود دارد که آن نيز مخطوط است.(12) گزيدهاى از اين شرح، در ساليان اخير توسط استاد دکتر محمود مهدوى دامغانى به زبان فارسى شيوا و زيبا ترجمه و در چند مجلد از سوى انتشارات اميرکبير منتشر شده است. علاوه بر ترجمههاى يادشده، برخى نيز گزيدههايى از آنرا به زبان اصلى کتاب ـ يعنى عربى ـ فراهم کردهاند. از جمله مى توان به اين گزيدهها اشاره کرد: التقاط الدر رالنخب اثر محمدبن قنبر کورعلى مدنى کاظمى،(13) الدّرالنضيد اثر فخرالدين عبداللهبن المويدبالله(14) و مختصر شرح ابن ابى الحديد اثر سلطان محمودبن غلامعلى طبسى مشهدى (م 1097 ه.ق).(15)
با اينهمه، شرح ابن ابى الحديد، على رغم استقبال فراوان، مورد نقدهاى متعدد و جدى، عمدتا از سوى منتقدان شيعى، نيز قرار گرفته است. از جمله مى توان به نقد احمدبن طاوس (م 673 ه.ق) با نام الروح فى نقض ماابرمه ابن ابى الحديد، اشاره کرد.(16) شيخيوسف بحرانى (م 1186 ه.ق) هم انتقادات خود را بر اين اثر سلاسل الحديد لتقييد ابن ابى الحديد، ناميده است.(17) کتاب ديگرى با نام سلاسل الحديد فى رد ابن ابى الحديد اثر مصطفى بن محمدامين (م 1331) ديده مى شود.(18) از ديگر نقدها مى توان به الرد على ابن ابى الحديد اثر شيخ على بن حسن بلادى بحرانى (م 1340)،(19) الشهابالعتيد على شرح ابن ابى الحديد، نگاشته شيخعبدالنبى عراقى،(20) والرد على ابن ابى الحديد اثر شيخطالب حيدر اشاره کرد.(21)
ابن ابى الحديد در مبانى کلامى، معتزلى و بهعلت موافقت با جاحظ، معتزلى جاحظى است. هرچند برخى کوشيدهاند از ابن ابى الحديد چهرهاى بهعنوان يک شيعى غالى نشان دهند، اما بررسى شرح نهجالبلاغه نشانگر گرايشات معتزلى او است. وى در آغاز کتاب، اتفاق همه شيوخ معتزلى خود را بر صحت شرعى بيعت با خليفه اول نقل نموده و بر فقدان نصى از جانب رسولالله صلى اللهعليهوآلهوسلم در بيعت با وى تأکيد مى کند و مى افزايد انتخاب مردم که هم به اجماع و هم به غيراجماع، راه تعيين پيشوا شمرده شده، موجب صحت آن است. همو به پيروى از مکتب معتزله بغداد، امام على عليهالسلام را برتر از خلفاى پيشين دانسته و اين برترى را هم در کثرت ثواب و هم در فضايل و خصال حميده مى داند. با اينهمه بهعقيده او، افضليت امام، امرى ضرورى نيست! همچنين او معتقد است که هيچ نصى بر خلافت اميرالمؤمنين على عليهالسلام از سوى پيامبر صلى اللهعليهوآلهوسلم وارد نشده است.
ابن ابى الحديد اين اثر را در بيست جزء و بهنام ابنعلقمى وزيرى تأليف کرد. وى نگارش اين شرح را در اول رجب 644 هجرى آغاز و در پايان صفر 649 تمام کرد. او در پايان کتاب خود مى نويسد. تدوين اين اثر چهار سال و هشت ماه طول کشيد که برابر است با مدت خلافت حضرت على عليهالسلام . به گزارش هندوشاه به پاس نگارش اين اثر هدايايى گرانقيمت از سوى ابنعلقمى به او اهدا شد.
اهميت شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، با چشمپوشى از نقاط ضعف عقيدتى، عمدتا در گزارشهاى مفصل تاريخى است. او در تدوين اين گزارشها علاوه بر استفاده از منابع مشهورى چون اغانى ابى الفرج اصفهانى، سيره ابنهشام و تاريخ طبرى، از برخى منابع نادر استفاده کرده که امروزه از ميان رفته يا در دسترس قرار ندارند.
از اين جمله مى توان به کتابهايى نظير المقالات تأليف زرقان شاگرد ابراهيمبن سيار نظام، المقالات ابوالقاسم کعبى بلخى، کتاب فضايل اميرالمؤمنين على عليهالسلام اثر احمدبن حنبل، کتاب الجمل هشامبن محمد کاتبى و کتاب الکنت از ابراهيمبن سيار نظام، اشاره کرد.
گذشته از شرح حوادثى که بهگونهاى در متن نهجالبلاغه بدان اشاره شده، شرح ابن ابى الحديد به لحاظ حضور و حيات وى در زمان حمله مغول و انعکاس حوادث مربوط به خروج مغول، فتح ماوراءالنهر و خراسان و عراق و ديگر نواحى و هجوم آنان به بغداد، از منابع مهم تاريخى در اين موضوع بهشمار مى رود.
با اينهمه ابن ابى الحديد گاه چنان در نقل حوادث تاريخى راه افراط را در پيش مى گيرد که مى توان تاريخ ابن ابى الحديد را از شرح نهجالبلاغه وى بسان کتابى مستقل استخراج کرد. و گاه در پارهاى موارد اصلاً اشارهاى به حادثه تاريخى نمى کند.
درمورد مباحث ادبى نيز اين افراط و تفريط گاه به چشم مى خورد. در برخى موارد نيز اشتباهات چشمگيرى ديده مى شود. براى نمونه وى خطبه 39 را به حادثه غارت نعمانى نسبت مى دهد، درحالى که اين خطبه به مناسبت کشته شدن محمدبن ابى بکر ايراد شده است. نيز خطبه 29 را به حادثه غارت ضحاک نسبت مى دهد، درحالى که مربوط به داستان معاويه است.(22) از ديگر مواردى که درباره شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد گفته شده، عدم رعايت مناسبت نقل مطالب در بسيارى از موارد است، هرچند که بسيارى از اين مطالب داراى اهميت هستند.(23)
مصباحالسالکين
معروفترين شرح نهجالبلاغه در سده هفتم قمرى، مصباحالسالکين اثر محدث، فقيه و متکلم برجسته شيعى، کمالالدين ميثمبن على بن ميثم بحرانى است. اين عالم فرزانه، معاصر خواجه نصيرالدين طوسى بوده و ظاهرا ميان آن دو رابطه استادى و شاگردى دوجانبه برقرار بوده است. بدينگونه که خواجه نزد وى به آموزش فقه و او نزد خواجه به آموزش کلام پرداخته است. هرچند گفتهاند مقام فقهى او بسان مقام کلامى خواجه بوده است، با اينهمه مهمترين اثر وى که همين شرح نهجالبلاغه است، بيش از همه شرحى به روش کلامى و فلسفى است.(24)
قبل از پرداختن به روش ابنميثم در اين شرح و ذکر ويژگى هاى آن، لازم به تذکر است که وى پس از نگارش اين شرح، آنرا تلخيص نموده و آنرا اختيار مصباحالسالکين ناميده است.
ويژگى ها:
1ـ ابنميثم در آغاز جلد نخست، مقدمهاى در حدود هفتاد صفحه پيرامون مباحث ادبى نگاشته، موضوعاتى نظير دلالت الفاظ، اقسام لفظ، مباحث اشتقاق الفاظ، ترادف و توکيد، مشترک لفظى، بلاغت و فصاحت، محاسن کلام، حقيقت و مجاز، تشبيه، استعاره، حقيقت نظم، اقسام نظم، حقيقت خطابه، مبادى و اقسام خطابه، امور مختلف در زيبايى خطابه را توضيح داده است.
2ـ در ادامه همين مقدمه بحثى جالب پيرامون شخصيت و فضائل انسانى امام اميرالمؤمنين عليهالسلام وجود دارد. او در اين بحث که طى چند فصل ذکر شده، از ابعاد مختلف به بررسى شخصيت امام عليهالسلام مى پردازد: فضيلتهاى بيرونى امام عليهالسلام (ص 75) فضيلتهاى نفسانى امام عليهالسلام در ابعاد نظرى و عملى (ص 79)، کرامات اميرالمؤمنين (ص 82).
3ـ وى در اين شرح به ساير شرحهاى قبل از خود نظر داشته و گاه با نقل کلمات شارحان پيشين به تأييد يا تضعيف اقوال آنان مى پردازد. (براى نمونه ج 1 ص 105)
4ـ استفادههاى بجا و شايسته از قرآن کريم در توضيح و تفسير کلام مولى عليهالسلام . (براى نمونه ص 116، 117)
5 ـ اشاره به اقوال اديبان گذشته در فهم کلمات نهجالبلاغه (ص 116).
اما مهمترين ويژگى شرح ابنميثم، صبغه کلامى و فلسفى آن است. ابنميثم بهعلت مطالعات گسترده حکمى و کلامى، با نگاه يک متکلم شيعى کوشيده است تا به بررسى و شرح نهجالبلاغه بپردازد. اين ويژگى ضمن آنکه يک امتياز براى اين شرح تلقى گرديده اما بهعلت تحتالشعاع قرار گرفتن ساير مسائل، مورد نقد برخى از شارحان ديگر قرار گرفته است. نقد ديگرى که بر اين شرح مطرح گرديده کثرت استناد به روايات غيرشيعى و ضعف استفاده از منابع روايى و نقلى شيعى است. همچنين در مباحث ادبى و لغوى نيز نقدهايى به اين شرح وارد شده است.(25)
شرح علامه حلى
تأليف: علامه جمالالدين ابومنصور حسنبن يوسفبن مطهر حلى (م 726 ه.ق) درباره شرح علامه حلى بر نهجالبلاغه، نظرات کتابشناسان متفاوت است. علامه حلى در کتابش «خلاصةالاقول فى معرفةالرجال» در ضمن آثارش کتاب «مختصر نهجالبلاغه» را ياد کرده است.(26) ولى در الذريعه عنوان شده که در برخى نسخالخلاصه نام کتاب "کتاب مختصر شرح نهجالبلاغه" ذکر شده است.(27) و در کشفالحجب توضيح داده شده که علامه حلى شرح ابنميثم را تلخيص نموده است(28) و ظاهر سخن وى چنان است که نسخهاى از کتاب را ملاحظه نموده است. و در روضاتالجنات نيز شرح نهجالبلاغه، ضمن آثار موجود علامه حلى ياد شده است.(29)
نسخهاى از شرح نهجالبلاغهاى در کتابخانه دکتر على اصغر مهدوى در تهران موجود است که طبق قرائن قطعيه مؤلف آن از دانشمندان سده هشتم هجرى است. و گفته شده که اين شرح همان شرح علامه حلى است. خوشبختانه اين نسخه با تحقيق شيخعزيزالله عطاردى باعنوان "شرح نهجالبلاغه شارح محقق من اعلام القرن الثامن" در سال 1375 ه.ش در 530 صفحه منتشر شده است که محقق، انتساب آنرا به علامه حلى يقينى نمى داند.
اما قرائن قوى احتمال انتساب آن به علامه حلى، مردود نيست. از جمله آنکه در اين شرح سوال و جوابى بين شارح و خواجه رشيدالدين فضلالله همدانى طرح شده، که اينگونه سوال و جوابها بين علامه حلى و خواجه رشيدالدين در موارد متعدد ديگر، در دست است. از جمله رساله فوائد زيارت خواجه رشيدالدين فضلالله است که آنرا در سال 709 ه.ق در پاسخ علامه حلى نگاشته است.(30)
همچنين مناظرهاى بين علامه حلى و خواجه رشيدالدين درباره جمع بين آيه «قل ربّ زدنى علما» و حديث حضرت على عليهالسلام «لو کشف الغطاء ما ازددت يقينا» صورت گرفته که امروزه نسخه آن در دست است.(31)
همچنين در کتاب «کاوشى در نهجالبلاغه» درباره انتساب اين شرح به علامه حلى بحث شده است.(32)
شرح ابنعتايقى
تأليف: کمالالدين عبدالرحمنبن محمدبن ابراهيم عتايقى حلى مشهور به ابنعتايقى از دانشمندان شيعى سده هشتم هجرى.(33)
ابنعتايقى شرح خودش را در چهار جلد تأليف نموده و جلد سوم آنرا در 786 ه.ق به پايان رسانيده است. او شرحش را از سه شرح ابنمثيم و ابن ابى الحديد و قطبالدين کيدرى گزينش نموده و در مواردى نظرات ابن ابى الحديد را نقد نموده است.
از شرح ابنعتايقى فقط جلد اول و جلد سوم آن باقى مانده که از سوى بنياد نهجالبلاغه در دست تحقيق و انتشار است. اما از جلد دوم و چهارم تاکنون نسخهاى شناسايى نشده است.(34)
شرح الهى اردبيلى «منهجالفصاحة»
تأليف: کمالالدين حسينبن شرفالدين عبدالحق اردبيلى متخلص به الهى (م 950 ه.ق)(35)
الهى چهار اثر درباره نهجالبلاغه تأليف نموده که عبارتند از:
1ـ شرح کبير نهجالبلاغه که آنرا "منهجالفصاحه فى شرح نهجالبلاغه" ناميده و به شاهاسماعيل صفوى تقديم نموده است. تاکنون نسخهاى از اين شرح شناسايى نشده است. و آنچه در فهارس بهنام منهجالفصاحه الهى اردبيلى، معرفى شده تلخيص اين کتاب بوده نه اصل آن.
2ـ نهجالفصاحه يا منتخب منهجالفصاحة، الهى اردبيلى بعد از نگارش شرح کبير خود بر نهجالبلاغه، چون همت مردمان را از مطالعه آن به سبب تفصيلش قاصر ديد، آنرا بهنام شاه طهماسب صفوى تلخيص و "نهجالفصاحه" ناميد. از اين شرح نسخههاى متعددى در دست است و در فهارس با نام "منهجالفصاحه" معرفى شده است. اين شرح به پارسى است و تاکنون به چاپ نرسيده است.
3ـ ترجمه نهجالبلاغه، ترجمه روانى است از نهجالبلاغه و گويا اولين ترجمه فارسى نهجالبلاغه است. اين ترجمه بهصورت چاپ سنگى به چاپ رسيده است.
4ـ شرح و ترجمه کنايات و استعارات منهجالفصاحه، الهى اردبيلى اين رساله را به درخواست سيدجلالالدين احمد مشهور به صفار مشهدى طوسى، نگاشته و در آن استعارات و تمثيلات بهکار رفته در شرح کبيرش "منهجالفصاحه" را تفسير نموده است. نسخهاى از بخش آغازين اين کتاب در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى نگهدارى مى شود.(36)
( 130 )
شرح ملافتحالله کاشانى «تنبيهالغافلين»
تأليف: ملافتحاللهبن شکرالله شريف کاشانى (م 988 ه.ق) ترجمه و شرح پارسى است از نهجالبلاغه، اين شرح بهصورت مزجى صورت گرفته و اغلب جنبه ادبى و لغوى دارد.
از اين شرح نسخ متعددى در دست است و اخيرا دوبار بهصورت زيبا (بار اول در سه جلد و بار دوم در دو جلد) منتشر شده است. اين شرح شباهت زيادى با ترجمه الهى اردبيلى دارد و در موارد متعددى کلمات و الفاظ عين هم هستند.
منهاجالولاية فى شرح نهجالبلاغة
اين شرح اثر جمالالسالکين عبدالباقى صوفى تبريزى (م 1039 ه.ق) و ملقب به دانشمند است. منهاجالولاية شرحى موضوعى بر نهجالبلاغه است. دانشمند، خطبههاى نهجالبلاغه را در دوازده باب تقسيمبندى کرده است:
باب اول: ستايش خداوند، توحيد ذاتى، اسمائى و افعالى او، بيان شگفتيهاى آفرينش؛
باب دوم: ستايش پيامبر صلى اللهعليهوآلهوسلم و آل او، و مناقب آنچه که او آورده است: قرآن کريم و اسلام؛
باب سوم: بيان شرافت دانش، هدايت، و اوصاف عالمان؛
باب چهارم: تقوى، صفات متقين و شعار اولياء و صالحان؛
باب پنجم: حکمتهاى ظريف، مثالهاى لطيف و آداب؛
باب ششم: وصايا، نصيحتها و مواعظ؛
باب هفتم: دورى از دنياى گذرا و روى آوردن به آخرت جاودان؛
باب هشتم: مذمت کبر و فخر و حسد و توبيخ متکبران؛
باب نهم: مذمت ظلم و ظالمان و هرکس که با هدايت و دين به مخالفت برمى خيزد؛
باب دهم: قوانين عدالت و حکم و سياست مُدن؛
باب يازدهم: معاد، احوال مرگ و قبر و احوال حشر و قيامت و ورود به بهشت و دوزخ؛
باب دوازدهم: دعا.
در هريک از اين بابها، تعدادى خطبه مورد شرح قرار گرفتهاند. با اينهمه تعدادى از خطبههاى باب نهم و تمامى خطبههاى بابهاى دهم و دوازدهم بدون شرح باقى مانده که ظاهرا مؤلف موفق به شرح آنها نشده است. نکته ديگر اينکه در اين شرح تکيه اصلى بر شرح خطبهها بوده و به نامهها و حکمتهاى قصار کمتر توجه شده است.
روش مؤلف بدين قرار است که در هريک از ابواب فوقالذکر چند خطبه که مناسب باعنوان بوده برگزيده و پس از بيان عبارتى کوتاه از هريک از خطبهها ـ و گاه چند عبارت ـ به شرح آن خطبه پرداخته است.
اين شرح، در همه موارد، يکسان نيست. در برخى خطبهها با تفصيل بيشتر و برخى ديگر بسيار فشرده و مختصر و حتى در پارهاى موارد تنها ترجمه عبارات نهجالبلاغه است.
همچنين در ابواب گوناگون تعداد خطبهها از يکسانى برخوردار نيست. براى نمونه در باب نخست هفت خطبه مورد شرح قرار گرفتهاند که مفصلترين ابواب کتاب را تشکيل مى دهند. در باب دوم بيست خطبه، در باب سوم چهار خطبه و در باب چهارم تنها يک خطبه شرح شده است.
شرح عبدالباقى شرحى ترکيبى است: عرفان، ادب، اخبار و روايات، حکت و کلام و اخلاق به وفور در اين شرح ديده مى شوند. او برحسب مورد از اقوال بزرگان اهل معرفت ـ نظير ابنعربى، صدرالدين قونوى، روزبهان بقلى شيرازى، قشيرى، خواجه نصيرالدين طوسى، مولوى، عطار، شبسترى و ابنفارض ـ براى فهم و درک کلام بلند امام عليهالسلام بهره مى جويد.
در يک کلام، از شرح عبدالباقى بشدت بوى عرفان شيعى استشمام مى شود. انتخاب دوازده باب و شروع از توحيد و ختم آن به معاد و دعا، نشان از گرايشات شديد سلوکى شيعى دارد.
اين شرح که تا روزگار ما در کتابخانههاى مختلف بصورت خطى باقى مانده بود، با همت جناب آقاى حبيبا... عظيمى و به کوشش دفتر نشر ميراث مکتوب در دو جلد عرضه شده و در اختيار طالبان فهم کلام مولى عليهالسلام قرار گرفته است.
شرح روغنى قزوينى
تأليف: مولى محمد صالحبن محمدباقر روغنى قزوينى از دانشمندان سده يازدهم هجرى؛ شرح مزجى است بر نهجالبلاغه که به جهت مزجى بودن آن گاهى از آن با نام ترجمه نهجالبلاغه نيز ياد مى شود. اين شرح بهصورت سربى در سال 1321 ه.ق به اهتمام ميرزاعلى اديب خلوت فرزند ميرزااسماعيل عماد لشکر آشتيانى به چاپ رسيد و در آن چاپ اين کتاب اشتباها به مولى صالحبن محمد برغانى قزوينى (م 1283 ه.ق) نسبت داده شده است.(37)
نسخ متعددى از اين کتاب در دست است و چهل سال پيش با تصحيح و حواشى سيدابراهيم ميانجى در چهار جلد منتشر شده است.(38) و تصحيح مجددى از آن در حال انجام است.(39)
بهجةالحدائق و حدائقالحقائق
اين دو شرح از آثار سيدعلاءالدين محمد گلستانه اصفهانى (م 1110 ه.ق) است.
بهجةالحدائق، شرحى مختصر ـ اما کامل ـ بر نهجالبلاغه بوده و دربردارنده توضيحاتى پيرامون عبارات دشوار نهجالبلاغه است.(40)
حدائقالحقائق فى شرح کلمات کلامالله الناطق: شرحى مفصل ـ اما ناتمام ـ بوده که تنها تا خطبه 13 نهجالبلاغه را شرح داده،(41) از اين شرح سه مجلد باقى مانده و سرنوشت باقى مجلدات نامعلوم است. اساس اين شرح تفصيلى بر اخبار و روايات بوده، هرچند شارح از ذکر نکات ادبى و سخنان بزرگان ادب هم غفلت نورزيده است. مهمترين ويژگى اين شرح، تحقيقى مفصل پيرامون موضوع امامت است که در طى آن به تمامى شبهات مخالفان پاسخ داده شده است.
گلستانه شرح سوّمى نيز بر نهجالبلاغه نگاشته که آن شرح مفصل خطبه همام است. او تمامى اين شرح را در فصل بيستونهم کتابش «روضةالعرفاء فى شرحالاسماءالحسنى» درج نموده است.(42)
هيچکدام از شروح گلستانه به چاپ نرسيده و نسخ متعددى از آنها در دست است.
شرح نوّاب لاهيجى
تأليف: ملامحمدباقربن محمد نواب لاهيجى اصفهانى از دانشمندان سده سيزدهم هجرى؛ شرح و ترجمه مفصلى است از نهجالبلاغه که مؤلف جلد اول آنرا در سال 1225 و جلد دوم را در سال 1226 به پايان رسانيده است. اين شرح را مؤلف بهنام فتحعلى شاه قاجار تأليف نموده است.
نسخ متعددى از اين شرح در دست است و بار اول در سال 1317 ه.ق در تهران به چاپ رسيده و در سال 1379 ه.ش از سوى دفتر نشر ميراث مکتوب در تهران در سه جلد به شکل زيبا و تحقيقى، مجددا به چاپ رسيده است.
شرح دنبلى خويى «الدرة النجفية فى شرح نهجالبلاغه الحيدرية»
تأليف: آيتالله شهيدميرزا ابراهيمبن حسين دنبلى خويى (شهادت 1324 ه.ق).(43)
مؤلف شرحش را در دو جلد تأليف نموده و جلد اول آنرا در سال 1273 در دهه دوم صفر و جلد دوم آنرا در جمادى الاول 1291 به پايان رسانيده است. شرح وى گزيدهاى از شرح ابنميثم بحرانى است. و نسخ متعددى از آن در دست است که جلد اول نسخه اصل مؤلف در مدرسه نمازى خويى(44) و جلد دوم در کتابخانه آيتالله مرعشى(45) نگهدارى مى شود. اين شرح در زمان حيات مؤلف در تبريز به صورت سنگى به چاپ رسيده است. و اخيرا از طرف اداره اوقاف چاپ مجدد و تحقيقى آن در دست انجام است.
منهاجالبراعة فى شرح نهجالبلاغة
در ميان شرحهايى که در قرن سيزدهم هجرى بر نهجالبلاغه نگاشته شده منهاجالبراعة اثر ارزنده علامه محقق مرحوم حاجميرزا حبيبالله هاشمى خويى، از جايگاه ويژهاى برخوردار است. اين کتاب که يکى از گستردهترين شرحهاى نهجالبلاغه بشمار مى رود، شرحى از آغاز نهجالبلاغه تا پايان خطبه دويست و بيست و هشتم بوده و در چهارده مجلد انتشار يافته است. علامه محقق معاصر استاد حسن حسنزاده آملى با نگارش تکلمهاى در پنج مجلد و مرحوم استاد محقق محمدباقر کمرهاى نيز با نگارش دو مجلد ديگر به همان سبک و سياق اين شرح ناتمام را به اتمام رساندهاند. در نتيجه دوره کامل شرح داراى بيستويک جلد بوده که محصول تلاش اين سه عالم فرزانه است. لازم بهيادآورى است که ناتمام ماندن شرح نهجالبلاغه مرحوم خويى بهعلت وفات ايشان در سال 1324 ه.ق بوده است.
مؤلف در آغاز ديباچه ضمن ستايش از نهجالبلاغه به سه شرح از شرحهاى معروف (راوندى، ابن ابى الحديد و ابنميثم) اشاره و بطور اجمال به برخى از کاستى هاى آنها اشاره مى کند. وى آنگاه انگيزه خود را از نگارش اين شرح، فقدان شرحى درخور و شايسته بر نهجالبلاغه دانسته و مى گويد کوشيده است تا شرحى عرضه کند که دشوارى هاى متن را آسان نموده و حجابهاى فهم را بدرد، بين واژگان، ترجمان و اعراب جدايى انداخته و دقايق معانى و حقايق بيانى را آشکار سازد، مشکلات معانى را با بهترين بيان تبيين کند و معضلات مبانى نهجالبلاغه را با بيانى متقن تفسير نمايد و در اين راستا از قرآن کريم و روايات ائمه طاهرين بهرهمند شده است. همچنين اين شرح داراى ويژگى هايى است که در ساير شرحها ناياب يا کمياب است:
1ـ ضبط اعداد متن نهجالبلاغه جهت تسهيل امر پژوهندگان،
2ـ تقسيم خطبهها و کلمات طولانى به چند قسمت،
3ـ جداسازى ميان لغت، معنى و اعراب و ذکر نکات لطف ادبى،
4ـ شرح آميخته با متن (شرح مزجى)،
5 ـ اشاره به مواردى که ابن ابى الحديد از جاده صواب خارج شده و نقد آراء و ديدگاههاى وى،
6 ـ اشاره به حوادث تاريخى مذکور در نهجالبلاغه،
7ـ ذکر سلسله سند هريک از بخشهاى نهجالبلاغه.
مؤلف سپس در مقدمهاى گسترده، به مهمترين مباحث بلاغى پرداخته و بيش از دويست صفحه را به اين مباحث اختصاص داده است. سپس مختصرى به شرح نام، القاب، کنيهها و شمايل و صفات اميرالمؤمنين على عليهالسلام پرداخته و آنگاه به سيدرضى و نهجالبلاغه مى پردازد.
اين شرح به زبان عربى فصيح نگاشته شده و از گستره معلومات ادبى، روايى، قرآنى، تاريخى نويسنده حکايت مى کند.
بهجالصباغة فى شرح نهجالبلاغة
در ميان شرحهاى نهجالبلاغه، بهجالصباغة فى شرح نهجالبلاغة اثر علامه معاصر مرحوم شيخمحمدتقى تسترى (= شوشترى) (م 1374 ه. ش) يک اثر ممتاز و به لحاظ روش قطعا بى نظير است. اين عالم فرزانه که در فقه، رجال و تراجم و حديث صاحبنظر و داراى دهها جلد اثر تحقيقى در اين سه حوزه معرفتى شيعى بوده و تا سنين کهولت، پرکار و پرتلاش به تتبع و پژوهش اشتغال داشت، با نگارش اين شرح که در چهارده مجلد نسبتا قطور انتشار يافته، به حق نقطه عطفى در شرحنويسى بر نهجالبلاغه ايجاد کرد.
او در آغاز کتاب خود ضمن ستايش نهجالبلاغه و کلام اميرالمؤمنين عليهالسلام . به نقد و ارزيابى عالمانه نهجالبلاغه پرداخته و برخى از تحريفهايى را که توسط سيدرضى در سخنان آن حضرت صورت گرفته، خاطرنشان مى سازد. همچنين اشتباهات سيدرضى را در انتساب سخنانى به آن حضرت که براساس شواهد، مربوط به اميرالمؤمنين نيست، يادآور مى شود. نيز برخى از موقعيتهاى خطابهها و کلمات آن حضرت را که سيد اشتباها ذکر کرده برمى شمرد. بى ترديد، چنين رويکردى به نهجالبلاغه و سيدرضى پيش از علامه تسترى در ميان شارحان نهجالبلاغه ديده نمى شود.
وى در همين مقدمه و پس از ذکر مطالب فوق به اهم شرحهاى نهجالبلاغه پرداخته و از آن ميان سه شرح ابن ابى الحديد، ابنميثم و خويى را به ترتيب بهترين شرحها مى داند. با اينهمه، از ديدگاه علامه تسترى، اين شرحها ضمن داشتن نقاط قوت، خالى از ضعف نبوده و بر اين اساس يکيک اين شرحها مورد نقد اجمالى قرار مى گيرند.
بدينترتيب، وى تصميم مى گيرد تا شرحى جامع بر نهجالبلاغه بنويسد که فاقد کاستى ها و کژى هاى شرحهاى ديگر باشد. اما برخلاف سنت رايج در شرحنويسى، که براساس ترتيب خطبهها، نامهها و کلمات قصار شرح صورت مى گيرد، وى بر آن مى شود تا طرحى نو در انداخته و با چشمپوشى از سنت ترتيب لفظى، براساس "ترتيب معنوي" شرح خود را سامان دهد. بدينسان اين شرح نخستين شرح موضوعى مفصل بر نهجالبلاغه است که در شصت فصل طراحى و تدوين شده است. اين موضوعات عبارتند از:
توحيد، آفرينش جهان، آفرينش فرشتگان، خلقت انسان (حضرت آدم عليهالسلام)، نبوت عامه و خاصه، امامت عامه و خاصه، ملاحم و مغيبات، دانش اميرالمؤمنين عليهالسلام و ديگر سجاياى اخلاقى آن حضرت، تفسير آن حضرت از آيات قرآن کريم، قضاوتها، پاسخهاى مثلگونه اميرالمؤمنين عليهالسلام ، زهد و بى اعتنايى امام بهدنيا، التزام على عليهالسلام به حق و عدالت، دعاها، شگفتيهاى جهان آفرينش، دانشهاى ستوده و ناپسند، رهنمودهاى آن حضرت به خليفه دوم، دوستى و دشمنى او، شجاعت و شهامت وى، دوستان و دشمنان امام، سرزنشهاى او نسبت به کارگزاران خود، پيمان و تقيه آن حضرت، گلهها و شکايتهاى ايشان، کاستى هاى مردمان و اختلاف آنان، قضا و قدر، سخنان جامع آن حضرت در مسائل دين و دنيا، آنچه به عمر و عثمان مربوط مى شود، موضوع بيعت آن حضرت، داستان جمل، داستان صفين، حادثه نهروان، غارتها، مقتل آن حضرت و وصيتهاى ايشان، مرگ، نکوهش دنيا، قيامت و بهشت و دوزخ، آنچه يک بنده نسبت به پروردگار خود بايد انجام دهد. اسلام و ايمان و تقوى و کفر و نفاق، قرآن کريم، عبادات و معاملات و خير و شر، فضايل و مکارم اخلاقى، صفات نکوهيده و پسنديده، آداب معاشرت، دوستان، شادباش و تسليت، آداب جنگ، نکوهش شاميان و ستايش کوفه، انصار و گروههاى قريش، استسقاء و قربانى، اقبال و ادبار، فتنهها و بدعتها، عقل، قلب و دل، حقايق، فقر، زنان، شيطان و بالاخره موضوعات پراکنده.
هريک از اين موضوعات شصتگانه داراى زير موضوعات متعدد بوده که شمارش بيان آنها در اين گفتار کوتاه نمى گنجد.
از ويژگى هاى برجسته اين کتاب، معرفى نسخههاى گوناگون نهجالبلاغه و اشاره به اشتباهات، تصحيفها و تنظيمهاى مختلف اين نسخهها و بالاخره داورى درباره ميزان اعتبار اين نسخهها است.
مؤلف همچنين اشاره مى کند در برخى از شرحها، قسمتى از شرح بهعنوان متن يا بالعکس قلمداد شده است.
مؤلف در مقدمه يادآور شده که امانت در نقل را رعايت خواهد کرد و هر مطلبى که مربوط به ديگران باشد، به خود نسبت نخواهد داد چراکه اين کار را نوعى "سرقت" مى داند. و نتيجه مى گيرد که اگر مطلبى به کسى نسبت داده نشده باشد، از خودِ او است.
روش علامه تسترى در شرح بدينگونه است که در هر فصل و در پى هر عنوان که بخشى از خطبه يا کلام آن حضرت را نقل مى کند، نخست به اختلاف روايت لغات و جملات در شرحها پرداخته، سپس صورت صحيح آن لغت يا جمله را با استناد به آيات و روايت صحيح، بطور مستند شرح مى دهد.
بطور کلى امتيازات بهجالصباغه را مى توان در موارد ذيل برشمرد:
1ـ موضوعى بودن شرح که بدان اشاره شد.
2ـ نگرش انتقادى به برخى از شرحهاى پيشين از جمله شرح ابن ابى الحديد و شرح ابنميثم.
3ـ تصحيح متن نهجالبلاغه، براساس متن منتشره از سوى شيخمحمد عبده مصرى و اقدام به تطبيق اين متن با چند متن ديگر از جمله متن نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، ابنميثم و يک متن خطى.
4ـ مستندسازى روايات نهجالبلاغه براساس متون قبل از تأليف نهجالبلاغه. علامه با کوششى درخور توجه تلاش کرده است تا منابع روايات نهج را يافته و متن خود را با متون قبل از نهجالبلاغه تطبيق دهد.
5 ـ گستردگى موضوعات مورد بحث. علامه با انتخاب 60 عنوان اصلى که هرکدام دربردارنده چندين عنوان فرعى است اهم موضوعات اين کتاب شريف را به بحث گذاشته است. اين موضوعات هريک جلوهاى از نهجالبلاغه را نشان داده و بيانگر دامنه وسيع اين دائرةالمعارف عرفان، حکمت، سياست و فلسفه و کلام است.
6 ـ توجه به ظرائف حوادث تاريخى. احاطه علامه بر مباحث تاريخى موجب گرديده تا درمورد حوادث تاريخى با دقت سخن گفته و خطاهاى شارحان پيشين را نشان دهد.
7ـ بى طرفى علمى در نقد و بررسى. علامه بدون تعصب و جانبدارى از مذهبى خاص، نقدهاى علمى خود را بر سخنان شارحان گذشته مطرح نموده و ضمن برشمردن محاسن آنان، معايب آشکار را نيز مطرح مى نمايد.
با اينهمه، نبايد از ذکر چند کاستى در اين شرح ارجمند غفلت ورزيد:
1ـ اين شرح، براساس گرايشات و توانائيهاى علمى مؤلف، بيشتر شرحى "نقلي" است و عليرغم معارف گسترده و عميق عقلى و فلسفى در نهجالبلاغه، شرح مذکور کمتر صبغه عقلى دارد.
2ـ هرچند فصلهاى شصتگانه بيشترين تنوع موضوعى را دارند. اما ترتيب منطقى خاصى در اين چينش مشهود نيست.
3ـ چاپ نخست کتاب با اسلوب ويرايشى کنونى سازگار نبوده و هرچند در چاپ دوم بسيارى از کاستى هاى چاپ نخست برطرف گرديده، اما برخى از خدمات ويرايشى ديگر هنوز در کتاب وجود ندارند. از جمله فهرستهاى لازم، اعرابگذارى آيات و روايات، توضيح لغات دشوار و ديرياب، که اميد است با همت بنياد نهجالبلاغه اين کاستى ها در چاپهاى آينده برطرف گردد.
شرح شيخمحمد عبده مصرى
در ميان علماى معاصر اهل سنت، شيخمحمد عبده مصرى مفتى اسبق مصر و از شاگردان سيدجمالالدين اسدآبادى، در پى آشنايى با نهجالبلاغه توسط سيد، و به ترغيب او، با تأمل در مضامين و معارف آن، کوشيد تا اين کتاب را به جامعه مصر معرفى کند. او در مقدمه خود بر نهجالبلاغه مى نويسد اصلاً اين کتاب را نمى شناخته و نسبت به آن آگاهى نداشته است، اما هنگامى که از وطن دور بوده بر اثر برخوردى، با اين کتاب آشنا شده، آنرا مطالعه کرده و سخت در شگفتى فرورفته است و احساس مى کند که به گوهرى گرانبها دست يافته است. بر اين اساس تصميم مى گيرد تا با انتشار نهجالبلاغه آنرا به توده مردم عرب معرفى کند.
شرح شيخمحمد عبده، بيشتر حاوى الفاظ مشکل و واژگان غريب نهجالبلاغه است. با اينهمه، اين شرح در جهان عرب از شهرت بسزايى برخوردار بوده و بارها در مصر، لبنان و ايران تجديدچاپ شده است.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه
در ميان شرحهاى متعددى که در عصر حاضر بر نهجالبلاغه نگاشته شده، يکى از مهمترين شروح، ترجمه و تفسير نهجالبلاغه اثر استاد علامه مرحوم شيخمحمدتقى جعفرى (م 1377 ه.ش) است.
اين دانشمند فرزانه که عمرى را به بررسى آراء و انديشههاى متفکران و فيلسوفان و عارفان شرق و غرب گذرانده و دهها اثر ارزشمند را پديد آورده بود، در دو دهه اخير عمر پربار خويش، تمامى وجهه همت خود را مصروف ترجمه و شرح نهجالبلاغه کرده بود و حاصل اين کار بسيار ارزنده ـ اما متأسفانه ناتمام ـ تاکنون در 27 جلد عرضه شده است.
استاد جعفرى بهعلت نوع بينش عميق و همهجانبهاى که داشت کوشيد در اين تفسير، ابعاد مختلف فلسفى، کلامى، عرفانى، فقهى، حقوقى، جامعهشناختى، فلسفه سياسى، فلسفه حقوقى، و روانشناختى کلام مولى اميرالمؤمنين را دريابد. توجه به همين ابعاد است که شرح استاد را از ساير شروح گذشته و معاصر، متمايز مى گرداند. اهم ويژگى هاى شرح و ترجمه استاد به قرار ذيلند:
1ـ بى شک در ميان شرحهاى متعددى که بر نهجالبلاغه به زبانهاى گوناگون نگاشته شده، شرح استاد، از لحاظ کميت، گستردهترين است. و اگر اين کار ارزشمند با همين روش به پايان مى رسيد به حدود 40 جلد بالغ مى شد.
2ـ ويژگى ديگر اينکه اين شرح به زبان پارسى رسا و روان عرضه شده و براى خوانندگان فارسى زبان داراى جذابيت قلمى خاصى است.
3ـ ترجمه متن نهجالبلاغه ـ باتوجه به احاطه گسترده استاد جعفرى بر دو زبان عربى و فارسى ـ بسيار خوب، دقيق و روان است. اين ترجمه هرچند تحتاللفظى نيست، اما با تقيّد به متن، به سهولت مراد و مقصود صاحب کلام را بيان کرده و با استفاده از کلمات توضيحى، تعقيدات متن را برطرف کرده است.
4ـ استاد در مواجهه با متن نهجالبلاغه مى کوشد تا با درنظر گرفتن شرايط زمانى، مکانى، قرينههاى لفظى و غيرلفظى، درک مخاطبان مستقيم کلام مولى عليهالسلام و موقعيت تاريخى آنان، و معنايى که از کلام آن حضرت در ذهن آنان نقش مى بندد، نزديکترين تفسير و شرح را در اختيار خواننده قرار دهد.
5 ـ توجه به سند سخنان امام عليهالسلام و اثبات موثق بودن آنچه در نهجالبلاغه گردآورى شده، از ديگر امتيازات اين شرح است. استاد با پيگيرى اسناد مى کوشد تا خواننده را مطمئن سازد که بدون ترديد آنچه را که در نهجالبلاغه گرد آمده، از آنِ امام عليهالسلام بداند.
6 ـ عبور از ظواهر الفاظ و بسنده نکردن به شرح زيباييهاى لفظى و ادبى نهجالبلاغه و تلاش براى دريافت عمق اقيانوس کلام مولى عليهالسلام نيز از ديگر ويژگى هاى اين اثر تاريخى است. شرح استاد دربردارنده موشکافى ها و غواصى هاى ويژهاى است که در ساير شروح نمى تواند آنها را يافت.
7ـ استاد بر آن است که در فهم کلام اميرالمؤمنين عليهالسلام نمى توان از قرآن کريم و کلمات و روايات نبوى صلى اللهعليهوآلهوسلم چشم پوشيد. لذا در جاى جاى اين شرح، استناد به قرآن کريم و روايات به چشم مى خورد که منبعى ارزشمند براى شناخت نهجالبلاغه است.
8 ـ از ويژگى هاى برجسته اين شرح، اختصاص يک جلد کامل (جلد اول) با بيش از سيصد صفحه، به شناخت اميرالمؤمنين عليهالسلام از ابعاد مختلف است. اين جلد که بهعنوان مقدمه شرح نهجالبلاغه مى باشد، به موضوع "رسالت انسانى و شخصيت على عليهالسلام " مى پردازد و مى کوشد تا زواياى ناشناخته يا کمشناخته شخصيتى آن حضرت را در قالب جملات و کلماتى دلنشين و با استفاده از آراء انديشمندان مسلمان و غيرمسلمان و نيز در پرتو قرآن کريم و روايات نبوى و همچنين سخنان خودِ آن حضرت را بررسى نمايد.
در حقيقت اگر ساير مجلدات، کوششى است گسترده در جهت فهم "کلام" مولى عليهالسلام ، اين جلد تلاشى است شايسته در جهت شناسايى خود آن حضرت. والحق بايد گفت استاد با نگاهى روانشناسانه توفيقات زيادى در اين عرصه داشته است. استاد جعفرى از ميان نامههاى امام على عليهالسلام نيز به شرح و تفسير عهدنامه مالک اشتر پرداخته که بهصورت مستقل و با عنوان «حکمت اصول سياسى اسلام» چاپ شده است.
اين بود توضيحات مختصرى درباره حدود بيست شرح مشهور و معروف نهجالبلاغه، اما درباره ديگر شروح نهجالبلاغه به مصادر زير مراجعه شود:
1ـ خاتمه مستدرکالوسايل، محدث شهير ميراز حسين نورى ص 513 که تعداد 26 شرح را نام برده است.
2ـ اعيانالشيعه، سيدمحسن امينى عاملى ج 8 ص 245 که 31 شرح را ياد کرده است.
3ـ کتاب «ماهو نهجالبلاغه» سيدهبةالدين شهرستانى (متوفاى 1386 ه.ق) که 45 شرح را ياد کرده است.
4ـ فهرست کتابخانه عمومى معارف، تأليف عبدالعزيز جواهرالکلام که 51 شرح را ذکر نموده است.
5 ـ فهرست کتابخانه مدرسه عالى سپهسالار، شيخضياءالدين ابنيوسف حدائقى شيرازى، ج 2، ص 124 ـ 139 که 66 شرح را ياد کرده است.
6 ـ الغدير، علامه امينى در جلد چهارم در شرححال سيدرضى، 89 شرح را ياد کرده است.
7ـ مقدمه کتاب "شرح نهجالبلاغه لشارح منالقرنالثامن" از شيخ عزيزالله عطاردى که 83 شرح را ذکر نموده است.
8 ـ مصادر نهجالبلاغه، سيدعبدالزهراء خطيب که 101 شرح را ياد کرده است.
9ـ الذريعه الى تصانيفالشيعه، شيخآغابزرگ تهرانى ج 14 ص 111 ـ 161 که 148 شرح را ياد کرده است.
10ـ شروح نهجالبلاغه، شيخحسين جمعه که 210 شرح را ياد نموده است.
اما درباره کتابهاى مربوط به نهجالبلاغه اعم از شرح تمام کتاب يا ترجمه آن يا شرح برخى خطب آن به موارد زير مراجعه شود:
1ـ کتابنامه نهجالبلاغه، تأليف رضا استادى که در آن 370 کتاب مربوط به نهجالبلاغه ذکر شده است.
2ـ کتابشناسى نهجالبلاغه، مقالهاى از آقاى محمدمهدى عليقلى(46) که در آن درباره نهجالبلاغه به تفکيک موضوع مصادر و کتابهاى مربوطه ذکر گرديده بدينترتيب:
شروح (123 شرح)، ترجمههاى فارسى (65 ترجمه)، ترجمه به زبانهاى انگليسى (9 ترجمه)، به زبان اردو (13 ترجمه)، ديگر زبانها (16 ترجمه)، برگزيدههاى نهجالبلاغه (56 کتاب) برگزيده به زبانهاى مختلف دنيا (10 کتاب)، شروح تکنگارى براى خطبهها و نامهها و کلمات قصار (248 کتاب)، و درباره موضوعات ديگر مربوط به نهجالبلاغه حدود 242 اثر را معرفى نموده است.
پى نوشتها
1. سيدعبدالعزيز طباطبائى، فى رحاب نهجالبلاغه، مجله تراثنا، ش 35 و 36 ص 160)
2. آقابزرگ تهرانى، الذريعهاى تصانيفالشيعه 14/143، سيد عبدالعزيز طباطبائى فى رحاب نهجالبلاغه (تهرانشناسى 35 ـ 36) ص 170.
3. فهرست نسخههاى خطى کتابخانه حضرت آيتالله مرعشى ج 1 ص 302 نسخه شماره 273، نسخه ديگرى که از روى نسخه سيدفضلالله تحرير شده، نسخه شماره 1190 کتابخانه رضا در رامپور هند نگهدارى مى شود و فيلم آن به شماره 5046 در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران نگهدارى مى شود. (فهرست ميکروفيلمهاى کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران 3/526).
4. سيدعبدالعزيز طباطبائى، نهجالبلاغه عبدالقرون، (تراثنا ش 37 ص 152)
5. براى شرح حال وى رک: تراثنا، ش 37 صص 154 ـ 187.
6. فهرست نسخ خطى کتابخانه آستانه قدس رضوى ج 5 ص 171 اين نسخه را تاجکرمانى تحرير نموده و در 14 صفر 705 به پايان رسانيده است.
7. نهجالبلاغه عبرالقرون، تراثنا، ش 38 و 39 ص 264 و 265.
8. براى شرح حال وى رک: سيدعبدالعزيز طباطبائى، نهجالبلاغه عبدالقرون، (چاپ شده در مجله تراثنا ش 37 و 38 صص 302 ـ 319).
9. در مورد وى بنگريد به: ابن کثير، البداية والنهاية ج 13 ص 119؛ مقريزى، السلوک ج 1، ص 407؛ ابن شاکر، فوات الوفيات ج 1، ص 248.
10. در مورد اين شرح بنگريد به: دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 2، ص 620.
11. فهرست کتابخانه ملى، ج 4 ص 360.
12. فهرست کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران، ج 2 ص 253.
13. آغا بزرگ تهرانى، الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 2 ص 87.
14. همان، ج 13 ص 134.
15. همان، ج 14، ص 126.
16. عبدالزهرا خطيب، مصادر نهجالبلاغه، ج 1 ص 218.
17. تهرانى، همان، ج 12 ص 210.
18. خطيب، همان، ج 1 ص 220.
19. همان، ج 1 ص 219.
20. تهرانى، همان، ج 14 ص 255.
21. خطيب، همان، ج 1 ص 220.
22. گزارشى از اين اشتباهات را مى توان در فصلهاى 34 و 60 بهجالصباغه فى شرح نهجالبلاغه ملاحظه کرد.
23. در رابطه با شرح ابن ابى الحديد، نوشته آقاى صادق حسنزاده مراغى، چاپ شده در کتاب نهجالبلاغه از منظر فرزانگان صص 187 ـ 212 مراجعه شود.
24. در مورد ذيل بنگريد به: دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 4 ص 716؛ نيز طبقات اعلام الشيعه، روضات الجنات، قصص العلماء، رياض العلماء.
25. براى نمونه بنگريد به: منهاجالبراعة، ج 1 ص 6.
26. رجالالعلامة الحلى، قم، منشورات دضى، ص 47
27. الذريعه 14/124، قم 1959
28. کشفالحجب والاستار، ص 496 / قم 2783، سيداعجاز حسين نيشابورى.
29. خوانسارى، روضاتالجنات، ص 172
30. رسايل خطى فارسى، دفتر دوم، ص 51 ـ 69
31. رسول جعفريان، تاريخ تشيع، ج 2 ص 664.
32. کاوشى در نهجالبلاغه، ص 64 و مقالات کنگره سوم و چهارم بزرگداشت نهجالبلاغه، ص 284 مقاله "شارحان نهجالبلاغه".
33. براى شرححال ابنعتايقى رک: مجله وقف ميراث جاويدان، ش 25 و 26، ص 94 ـ 96 و براى آثار وى رک به مجله آئينه پژوهش (ش 48 آذر و دى 1376 ه.ش ص 98 ـ 104).
34. براى نمونه شرح ابنعتايقى به مجله وقف ميراث جاويدان ش 25 و 26 ص 97 ـ 98.
35. براى شرح حال و آثار الهى اردبيلى به مقاله دکتر محمدرضا برزگر خالقى در مجله وقف ميراث جاويدان ش 9 (بهار 1374 ش) ص 132 ـ 143 رجوع شود.
36. فهرست نسخههاى کتابخانه مجلس شوراى اسلامى ج 26 ص 161.
37. الذريعه 14/128.
38. تهران: چاپ اسلاميه، 1380 ق.
39. فصلنامه علوم حديث، ش 18 (زمستان 1379 ش) ص 230.
40. الذريعه 3/161 و 14/145
41. الذريعه 6/284 و 14/145 و فهرست نسخههاى خطى کتابخانه مدرسه سپهسالار 2/60.
42. الذريعه 14/145.
43. براى شرححال مؤلف رک: صدرائى خويى، سيماى خوى، صص 178 ـ 183.
44. فهرست نسخههاى خطى مدرسه نمازى خوى ص 146، نسخه شماره 294 و 295 و 296
45. فهرست نسخههاى خطى کتابخانه حضرت آيتا... مرعشى ج 12 نسخه شماره 4419.
46. مجله وقف ميراث جاويدان، ش 25 و 26 (ويژه نهجالبلاغه) بهار و تابستان 1378 ش، صص 145 ـ 161 و نهجالبلاغه از منظر فرزانگان (ويژهنامه شماره 2)، 1379 ش ص 249 ـ 336.
منبع :فصلنامه قبسات ، شماره 19