در محضر استاد
مصاحبه شونده : دين پرور، سيدجمال الدين
نهجالبلاغه کتاب دوم اسلام و تشيع است و امروزه پس از هزار سال همچنان مى درخشد و غبار کهنگى بر آن ننشسته به نظر جنابعالى علل و عوامل آن چيست؟
علل و عوامل متعددى در اين درخشندگى و طراوت مؤثر بوده است که عمده آن دانش بى انتها و علوم زيادى است که آن حضرت از پيامبر اکرم صلى اللهعليهوآله فرا گرفته بود همانطور که در روايات آمده است رسول گرامى اسلام صلى اللهعليهوآله هزار باب از علم را به امام عليهالسلام آموخت که از هر بابى هزار باب ديگر گشوده مى شود. لذا اميرالمؤمنين در پرتو اين دانش گسترده حقايق جهان و نياز انسان را به خوبى مى دانست و با ديد وسيع الهى از آينده بشريت و تحول و تغييرات خبر داشت و از اسرار عالم خلقت مطلع بود، لذا جامع و کامل سخن مى گفت، آرى على عليهالسلام شاگرد مکتب قرآن بود و از آن الهام مى گرفت و تفسير و تأويل اين کتاب آسمانى را مى دانست و از آنجا که «لا رطب و لايابس الاّ فى کتاب مبين» (انعام ـ 59) هر تر و خشکى در قرآن است ـ اگر على عليهالسلام خود کتاب مبين نبود لااقل از آن باخبر بود.
نهجالبلاغه که يک کتاب حديث به شمار مى آيد امتياز و ويژگى آن به ساير کتب حديثى چيست؟
ويژگى نهجالبلاغه و امتياز آن به ساير کتب حديث آن است که در زمان حکومت ظاهرى آن حضرت صادر شده است يعنى در موقعيتى که امام عليهالسلام فرمانده کل قوا بوده و بر همه شؤون فرهنگى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى اشراف داشته و از عينيت مسايل و رويدادها مطلع بوده و با درگيرى ها و کارشکنى ها و توطئهها روبهرو بوده است و همه مشکلات و نيازها به ايشان عرضه مى شده و آن حضرت به همه آنها پاسخ مى داده است که در زمان هيچيک از ائمه عليهالسلام چنين موقعيتى پيش نيامده بود.
عهدنامه مالکاشتر از مشهورترين فرمانهاى امام در نهجالبلاغه است، در نظام جمهورى اسلامى ايران چگونه بايد از آن بهره جست، آيا مى توان فقط به استفاده از علمى از آن بسنده کرد؟
البته بر اين عهدنامه از زمانهاى گذشته ترجمه و شرحهاى زيادى نوشته شده است ولى جاى يک سلسله کارهاى تحقيقاتى ويژه خالى است و آن اين است که در نظام مقدس جمهورى اسلامى ايران که دولت و مجلس اسلامى است و نمايندگان مجلس و اعضاء دولت افتخار پيروى از آن حضرت را دارند به شکل «طرح» يا «لايحه» از سوى دولت يا مجلس مطرح شود، بنابراين بايد گروههايى در اين رابطه کارهاى عميق علمى انجام دهند تا نتيجه آن در حوزه قانونگزارى و در بستر اجراء پياده شود.
خوشبختانه پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران رويکرد نسل جوان و تحصيلکرده و نيز مولفان و محققان به نهجالبلاغه بسيار بوده است به نظر جنابعالى چه موضوع و عنوانى لازم است که بيشتر روى آنکار شود که علاوه بر جنبههاى پژوهشى مورد نياز جامعه امروز است؟
بيشتر بخشهاى نهجالبلاغه هنوز هم بکر و سر به مهر است و روى آنها کارهاى علمى و پژوهشى انجام نشده است حتى در مسائل اعتقادى و اخلاقى تا چه رسد به موضوعاتى که امروزه به عنوان مطالب جديد مورد بحث و گفتگو است و دنيا بدانها احساس نياز مى کند و دانشمندان مربوطه درباره آن نظرات متفاوتى داده يا درباره آن اطلاعاتى ندارند ولى به نظر مى رسد جنبههاى تربيتى و نکات مهم مربوط به زندگى و اجتماعى سياسى اهميت خاصى دارد و همه مردم اعم از مسلمان و غيرمسلمان بدان نياز دارند، همانطور که آن دانشمند انگليسى اظهار مى کرد: اى کاش آن موقعى که على عليهالسلام در مسجد کوفه مى فرمود: «سلونى قبل ان تفقدونى» پيش از آنکه مرا از دست دهيد از من پرسش کنيد، ما در پاى منبر او بوديم و از اين همه مشکلات علمى مى پرسيديم.
از شروح نهجالبلاغه کداميک را بيشتر مى پسنديد و چه خلاءاى را در رابطه با شرح و تفسير نهجالبلاغه احساس مى کنيد و آيا نوشتن شرح جديدى که متناسب با زمان باشد را لازم مى دانيد؟
شرحهاى موجود همه خوبند و هر کدام ويژگى خود را دارند ولى با پيشرفت زمان و بهوجودآمدن زمينهها و نيازها جاى حداقل يک شرح جديد با اشراف به موضوعات و علوم روز و استخراج مسايل زمان لازم است مثلاً از حضرت مى پرسند: «سئل عن مسافة ما بين المشرق و المغرب؟» (فاصله بين مشرق و مغرب چقدر است؟) و امام در پاسخ مى فرمايد: «مسيرة يوم للشمس» (قصار 294) و يا در مورد مسايل تجارى و اقتصادى مى فرمايد: «شارکوا الذى قد اقبل عليه الرزق» با آن کسى شريک شويد که روزى بدو روى آورده است.
با عنايت به مفاهيم و مضامين والا و ارزشمند نهجالبلاغه در ابعاد گوناگون، حضرتعالى چه توصيههايى به حوزويان، دانشگاهيان، جوانان و قشرهاى مختلف در خصوص استفاده و بهرهگيرى از کتاب شريف نهجالبلاغه مى فرماييد؟
توصيه من به طلاب و دانشجويان محترم اين است که از اين گنج گرانبها غفلت نکنند و تنها به اين بسنده نکنند که ما يک گوهر ناياب داريم ولى آن را در گاوصندوق بگذارند و در آن را قفل کنند و از آن هيچ بهرهيى نبرند. لازم است که مطالعه و تحقيق در اين کتاب را جدى بگيرند و در محضر استادى وارسته تلمذ کنند و آنگاه مفاد و محصول آن را نصبالعين خود در زندگى قرار دهند، همانطور که آيتالله شهيد مطهرى رحمةاله درباره استادش مرحوم حاج ميرزا على آقاى شيرازى که نهجالبلاغه را از او فرا گرفته بود چنين مى گويد: «سالها بود که تحصيل مى کردم و مقدمات عربى را در حوزه مقدسه علميه مشهد و سپس در حوزه علميه قم به پايان رسانده بودم ... در همه اين مدت نام «نهجالبلاغه» بعد از «قرآن» بيش از هر کتاب ديگر به گوشم مى خورد ... اما اعتراف مى کنم که با دنياى نهجالبلاغه بيگانه بودم تا آنکه تصادف کوچکى مرا با فردى آشنا با نهجالبلاغه آشنا کرد ... از آن پس چهره نهجالبلاغه در نظرم عوض شد، گويى کتاب ديگرى است ... احساس کردم که دنياى جديدى کشف کردهام ... .»
براى گسترش فرهنگ نهجالبلاغه در جامعه اسلامى و ورود آن به نظام قانونگزارى کشورمان چه پيشنهادى مى فرماييد؟
همانطور که قبلاً عرض کردم بايد يک حرکت جدى و وسيع فرهنگى و علمى با همکارى حوزههاى علميه و نهاد نمايندگى رهبرى در دانشگاه، وزارت فرهنگ و ارشاد، وزارت علوم و تحقيقات فنآورى، مرکز تحقيقات مجلس و ... شروع شود و با پشتوانه مالى مناسب که دغدغه تأمين بودجه و حقوق پرسنل و پژوهشگر و تهيه لوازم و امکانات را نداشته باشد، مؤسسات علمى ويژه بررسى و تحقيق درباره عهدنامه مالکاشتر و نامه امام خطاب به حضرت امام حسن عليهالسلام و ديگر خطبهها و نامهها، را شروع کرده و محصول آن را به جامعه تقديم نمايند.
براى درسى شدن نهجالبلاغه در حوزهها و دانشگاهها چه نظرى داريد؟
بحمدالله با تلاش بنياد نهجالبلاغه، رشته نهجالبلاغه در مقطع فوق ليسانس براى همه دانشگاههاى مربوطه به تصويب وزارت علوم و تحقيقات و فناروى رسيده و بعضى دانشگاهها هم شروع کردهاند اميد است اين حرکت فرهنگى زيربنايى گسترش يابد و با استقبال چشمگير مواجه گردد و ما در آينده نزديک شاهد تأسيس دانشگاه بزرگ نهجالبلاغه باشيم. انشاءالله.
درباره حوزهها هم با همکارى و مساعدت مديريت حوزه علميه قم مرکز آموزش تخصصى نهجالبلاغه راهاندازى شده و حدود پنجاه نفر از فضلا و طلاب براى يک دوره سهساله مشغول تحصيلاند که انشاءالله براى مراکز آموزشى به عنوان استاد تربيت مى شوند و جهت تحقيقات ويژه نهجالبلاغه آماده مى گردند و نيز مدارک رسمى حوزه هم به آنها داده خواهد شد انتظار داريم حوزههاى مشهد، تبريز و ديگر استانها هم زمينه تأسيس اين مرکز را فراهم نموده تا اين آموزش تخصصى را شروع نمايند.
امروز گروههاى مختلف از نهجالبلاغه استفاده مى کنند ولى بعضى هم از آن سوءاستفاده کرده و مطابق آراء و نظرات سياسى خود آن را تأويل و تفسير مى کنند معيار صحيح در تأويل و تفسير چيست؟
سوءاستفاده از منابع دينى اختصاص به نهجالبلاغه ندارد، از قرآن هم در طول تاريخ افراد مغرض و رياستطلب به نفع افکار و اميال خود توجيهات و تأويلات ناصحيح داشتهاند لذا اميرالمؤمنين عليهالسلام به عبداله بن عباس وقتى او را براى احتجاج با خوارج اعزام مى نمود. فرمود: «لا تخاصمهم بالقرآن فانه حمال ذو وجوه» با قرآن با آنها احتجاج مکن که قرآن معانى زيادى را برمى تابد، و آنان براساس ميل خود آن را تفسير مى کنند و نظرات گوناگونى را از آن استخراج مى نمايند.
مثلاً کتابى را ديدم به نام «آزادى در نهجالبلاغه» که از سوى يکى از گروههاى سياسى مذهبى منتشر شده بود و نويسنده نقطه نظرهاى سياسى گروه خود را بر نهجالبلاغه تحميل کرده بود و با تنظيم و ترکيب خاصى از نامهها و خطبهها و تقطيع و تأويلهايى در واقع حرف خود را از زبان نهجالبلاغه و حضرت امير عليهالسلام القاء کرده بود که اين هم نوعى تحريف است. البته آرزو داريم مطالعه و تفکر در نهجالبلاغه روزى دل آنها را نرم و ديد آنها را اصلاح کرده و به حقايق توجه کرده و راه درست را در پيش گيرند.
سياست و نحوه برخورد حضرت على(ع) با بدعت گزاران در اسلام و مخالفان چگونه بوده است؟
روش امام در برخورد با مخالفان، ابتدا بحث و گفتگو و استدلال بود. در اين مورد آن حضرت خيلى صبر و تحمل داشت و واقعا به مخالفان به عنوان يک بيمار نگاه مى کرد و خود چون طبيب حاذق و دلسوز همه تلاش خود را در راه بهبود آنان به خرج مى داد و به نهايت در راه هدايت آنها مى کوشيد و چنانچه مفيد نمى افتاد باز هم با آنها برخورد نمى کرد مگر آنکه به مزاحمت با مردم و ايجاد ناامنى و درگيرى اقدام مى کردند که آن حضرت در مرحله سوم با آنها به شدت برخورد مى کرد. مثلاً خوارج که دوازده هزار نفر بودند وضع جامعه را بر هم زده و قتل و غارت را آغاز کرده و آماده جنگ رسمى با اميرالمؤمنين بودند حضرت با آنها بسيار صحبت کردند و موعظه نمودند و اندرز دادند و حقايق تاريخى و سفارشهاى رسول اکرم صلى اللهعليهوآله و ديگر مطالب آموزنده را تذکر دادند که هشت هزار نفر از آنان برگشتند و توبه کردند، ولى با چهار هزار نفر ديگر که اصلاً به اين سخنان دلسوزانه و منطقى توجه نکرده و آتش جنگ را برافروخته بودند امام قاطعانه برخورد کردند تا به کلى از صحنه خارج شدند، زيرا اداره جامعه و حفظ اموال و نفوس از شؤون امامت و خلافت است همانطور که در خطبه 119 فرمود:
«لا ينبغى لى أن أدع الجند و المصر و بيتالمال و جباية الارض و القضاء بين المسلمين و النظر فى حقوق المطالبين ...»
سزاوار نيست که سپاهيان و سرنوشت کشور و بيتالمال و ماليات و قضاوت بين مسلمانان و حقوق مردم را رها سازم و به دست فتنهگران بسپارم.
توصيهها و معيارهاى مورد نظر حضرت(ع) درباره شيوه انتخاب اطرافيان، مشاوران و حواشى از سوى واليان و حاکمان اسلامى چه بوده است؟ و در صورت عدم دقت، تالى فساد و آثار سوء و مخرب گزينشهاى نابجا چيست؟ موارد تاريخى را در اين مقوله بيان فرماييد.
امام عليهالسلام در بخش نامهها که مهمترين دستورها و برنامههاى حکومتى آن حضرت است نکات مهمى را در اين باره بيان مى فرمايد که به بعضى از آنها اشاره مى شود مثلاً به مالکاشتر در عهدنامه معروف که به حق بايد گفت منشور حکومت در جامعه انسانى براى هميشه خواهد بود. درباره انتخاب اطرافيان و کارگزاران و مشاوران اين شرايط را بيان مى فرمايد: در بيان حق، صريح و بى پرده باشند، و در کارهاى خلاف که خدا راضى نيست، با تو همراهى نکنند، افراد باتقوى و راستگو باشند و در مدح تو نکوشند و روش تملق و ستايشگرى نداشته باشند، و به کارهاى ناکرده بى جا ستايش نکنند زيرا زيادهروى در ستايش و تعريف خودپسندى آورد و به سرکشى وادارد، افراد خيرخواه، پاکدل و بردبار، کسانى که دير به خشم مى آيند و آسان عذرپذيرند و با ناتوان نرمخو و بر قوى دستان سختگير باشند، گردنکشى آنها را برنينگيزد، و سستى از کار بازندارد، به همکارى و مشاوره برگزين.
با جوانمردان و کسانى که درستکار و پيشينه نيکو دارند، و نيز با سلحشوران، دليران و سخاورزان و بزرگواران بپيوند چرا که آنان به شرف و بزرگوارى آراستهاند و شاخسارى از ريشه پسنديدگيهايند. اطرافيان و همکارانت را پس از آزمودن بهکار گمار نه با سهلانگارى و خودرأيى، و از ميان آنان کارآزمودگان و نجيبان را برگزين از خاندانهاى صالح که در خلق و خوى بزرگوارتر و آبرومندتر و پاکدامنترند و کمتر به آزمندى ها روى آورند و بيشتر در عاقبت کارها بيانديشند. پيوسته يارانت را مراقب باش و اگر يکى از آنها دست به خيانتى گشود که گزارشهاى مراقبان پنهان تو بر آن اتفاق داشت، به همان گزارشها بسنده کن و تازيانه کيفر بر تنش فرو دار و گريبانش را به خاطر اين کار بگير و به خاک مذلتش بنشان و داغ خيانت بر پيشانيش بزن و قلاده بدنامى بر گردنش بنه.
پيشنهاد حضرتعالى براى تهيه متن مستند و مصحح از نهجالبلاغه چيست؟
در اين رابطه کارهايى انجام شده و کارهاى زياد ديگرى هم بايد انجام شود. اما قسمت اول که بنياد آن را انجام داده و زحمات زيادى روى آن کشيده شده است متن مصححى است که با نسخههاى خطى عتيق مقابله و در سال 1372 چاپ شد، ولى در بخش دوم بايد عرض کنم لازم است تحقيق درباره متن مصحح ادامه يابد زيرا دو کار مهم ديگر باقى مانده است: اول اعرابگذارى و يا تصحيح و تکميل آن است که بايد يک گروه متخصص ادبيات عرب که به تمام فنون و قواعد نحو و صرف و تاريخ ادبيات مربوط اشراف داشته باشند و رشته درسى و تحقيقاتى آنها باشد به بررسى و اصلاح آن بپردازند.
و دوم نقد و نظر در نسخه بدلهاست که با استدلال علمى، اصح آن انتخاب و اعلام گردد. و اما از نظر استناد، يا اين که کارهاى خوبى انجام شده ولى بايد اين پژوهش ادامه يابد و با مراجعه و مطالعه و استقصاء منابع و متون کهن اين امر را تکميل کرد، متأسفانه از آنجا که امور تحقيقى و علمى و ريشهيابى متون و نسخههاى خطى عتيق از بازاريابى و تيراژ بالايى برخوردار نيست و در حوزه تجارت و اقتصاد پولساز نمى باشد کمتر به سراغ آن مى روند و چون معمولاً محققان دستشان از مال دنيا خالى ولى دلشان از عشق به کشف و پژوهش مالامال است و همه وقت و عمرشان را صرف اين کار مى کنند، قهرا کارهاى عميق تحقيقاتى ناقص و نيمهکاره مى ماند و مؤسسات و دستگاههاى فرهنگى مسؤول هم که بودجههاى کلان براى پژوهش و تحقيق در اختيار دارند، يا اين کارها را نمى شناسند و يا بعضا اعتقاد ندارند و دل در هواى ديگرى دارند و بودجهها را در چاه ويل امور لا طائل و کم فايده و احيانا مضر مى ريزند و در نتيجه کارهاى اساسى و ماندگار مى ماند و کسى به سراغشان نمى رود.
در اينگونه موارد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى و وزارت علوم تحقيقات و فناورى و ديگر مراکز پژوهشى است که بايد بپاخيزند و با اختصاص بودجه مناسب و کافى به محققان وارسته و غيرحرفهيى کارهاى اصيل علمى و فرهنگى که هويت کشور بدآنها بستگى دارد اقدام نمايند.
چند سؤال
در رابطه با بنياد و فعاليتهاى آن
چه کمبودها و خلاءهايى احساس کرديد که دست به اين حرکت بزرگ فرهنگى زديد و تاکنون تا چه حد موفق بوديد؟
آن مطلبى که از اول در ذهن ما به عنوان يک مبدأ فعاليت خودنمايى مى کرد دورى جامعه و نسل جوان و فرهيخته از اين کتاب بود زيرا آن در جامعه قبل از پيروزى انقلاب اسلامى محجور و غريب بود البته در کتابخانهها و نزد اهل تحقيق مورد استفاده بود. ولى در متن جامعه و در دسترس نسل جوان و مراکز دانشگاهى نبود. من احساس مى کردم که اين خلأيى است در جامعه. در آن روزگار که کتابها و جزوههاى زيادى درباره افکار و عقايد مختلف منحرفکننده و ضددينى رواج داشت، مى بايست مطبوعات دينى با استفاده از منابع ارزشمندى چون نهجالبلاغه بتواند با بيان و سبکى جالب و مطابق روز جلوه کند. ما همه فکر و تلاشمان اين بود که بتوانيم اين محتواى عالى را به زبان روز و شکل و شيوه و نگارشى جالب و زيبا در اختيار نسل جوان بگذاريم. که بحمدالله در اين رابطه گامهاى خوبى برداشته شد. بطورى که بايد بگويم ناموفق نبوديم و ما توانستيم به برکت انقلاب اسلامى با مطرحکردن اين کتاب در رسانهها و نيز برگزارى کنگره هزاره نهجالبلاغه و انتشار بيش از يکصد کتاب و رساله در اين رابطه که بارها و بارها چاپ شده، لااقل نهجالبلاغه را از انزوا و محجوريت درآورده و در مراکز علمى و دانشگاهى و ديده نسل امروز مطرح کنيم.
آيا مدرسه مکاتباتى هم در همين زمينه بوده است؟
يکى از کارهاى خوبى که من فکر مى کنم مى تواند نقش مهمى داشته باشد. مدرسه مکاتباتى است که درسهايى از نهجالبلاغه از طريق پست به دست افراد علاقمند حتى در دورترين نقطه کشور مى رسد. اين سبک جديدى در آموزش معارف دينى است. البته قبلاً کتابهاى دينى زياد چاپ مى شد و حتى افرادى هم آن را مى خريدند ولى مهم مطالعه آنها است که کمتر مورد استفاده قرار مى گيرد. ما تلاشمان اين بود که اين محتوا و اين مطالب به فکر و ديدگاه نسل جوان منتقل شود. يعنى آنها را بخوانند. ما در جستجوى سبک و شيوه جديدى بوديم. که در جامعه جا باز نموده و نسل جوان از آن استقبال کند. ارسال درس براى علاقهمندان از طريق پست اين هدف ما را تا حدود زيادى تأمين کرد. زيرا افراد در شهر و خانه خود نشستهاند و بدون اينکه بخواهند در کلاس شرکت کنند و راه دورى را طى نمايند. پست به در خانهاش مى آيد و درس نهجالبلاغه به او مى دهد و در هر فرصتى که آمادگى دارد آن را مى خواند و به سؤالاتش پاسخ مى دهد و جواب را براى مرکز ارسال کننده، پست مى کند. اين خيلى ارتباط جالبى است که دريافتکننده علاوه بر اين که متنى را مى خواند، با يک مرکز دينى و اسلامى هم مرتبط مى شود و احساس مى کند يک مرکز دينى درصدد رشد و کمال اوست. اين روش از نظر عاطفى و روانى هم اثر خوبى در نسل جوان مى گذارد.
در بنياد چه کارهاى تحقيقاتى انجام شده است؟
يکى از اهداف بنياد مسئله تحقيقات بوده، يعنى کشف و استخراج رازها و اسرارى که وجود دارد. در اين رابطه علماء گذشته شرحهايى بر نهجالبلاغه نوشته که چاپ نشده بود و لازم بود تحقيق و تصحيح و سپس چاپ شود لذا با همکارى آقاى عطاردى که سالها در هند و جاهاى ديگر به تحقيق و تفحص از متون مشغول بودند، بعضى از شروح نهجالبلاغه تحقيق شد و به چاپ رسيد، خود بنياد هم کتابها و نسخههايى را پيدا کرده و تصحيح نموده که بعضى از آنها چاپ شده و بعضى از آنها هنوز به چاپ نرسيده است. بناى ما بر اين است که آنچه در اين رابطه از قدما به دست ما رسيده، مورد تحقيق و تصحيح قرار بگيرد و حتى المقدور چاپ بشود.
يکى از کارهاى تحقيقاتى بنياد که گروههايى نزديک 15 سال کم و بيش روى آن کار کردند، جمعآورى کل کلمات اميرالمؤمنين است چون نهجالبلاغه بخش کوچکى از سخنان حضرت است که مرحوم شريف رضى با يک سبک و شيوه و هدف خاص آن را انتخاب و جمعآورى کردند در حالى که احاديث ايشان خيلى بيشتر از اينهاست. بخش تحقيقات بنياد، کل منابعى که در اختيار بود تفحص کردند و همه احاديثى که از حضرت امير نقل شده بود، جمعآورى کردند. حجتالاسلام و المسلمين جناب آقاى سيديحيى علوى سالها زحمت کشيدند و بخش مهمى از اين احاديث را جمعآورى کردند محصول اين تلاش گردآورى بيش از هفتاد هزار حديث از کتابهاى مختلف بود مرحله دوم اين تحقيق و تفحص، تکراريابى بود بود زيرا بعضى از احاديث از چند منبع نقل شده بود و کتابهاى مختلف هم احاديث آنها را نقل مى کردند و در هر صورت تکرار زياد بود.
اگر ما مى خواستيم همه اين احاديث را بياوريم علاوه بر حجم زياد، مفيد نبود مى بايست روشى را برمى گزيديم که هر حديث يکبار بيشتر آورده نشود ولى نکتههايى که در کتابها يا سندهاى ديگر هست ذکر شود. واقعا کار مهم و پرزحمت همين بود. لذا طرحى ريخته شد که با کمک کامپيوتر و دقت در متن احاديث، يک حديث بهعنوان اصل انتخاب و بقيه در پاورقى اشاره گردد با ذکر منابع. نتيجه تحقيق در مرحله دوم و تکراريابى تقليل احاديث به ده هزار و هفتصد حديث گرديد. اين ده هزار و هفتصد حديث الان در سى مجلدى که هر کدام حدود پانصد صفحه مى باشد آماده شده، و مجموعهاى است که من فکر مى کنم که شايد کمتر حديثى باشد که در آن نيامده باشد.
در مورد نسخه تصحيح شده نهجالبلاغه چه اقدامى انجام دادهايد؟
يکى از اهداف بنياد هم اين بود که يک نسخه مصححى را تهيه کنيم در اين رابطه جلساتى با مرحوم حجتالاسلام و المسلمين دکتر سيدجواد مصطفوى، مرحوم دکتر هادى امينى و بعضى از اساتيد دانشگاه مانند آقاى دکتر شهيدى و ديگران که الان اسامى آنها در خاطرم نيست داشتيم. هر يک سليقه و نظر خاصى داشتند که جمع بين همه آنها ممکن نبود، کار را از طريق ديگر شروع کرديم و در واقع ما از دو کانال کار تصحيح متن را شروع کرديم. يکى جناب آقاى عطاردى، بود که نسخههايى را که مشهور بودند و به نظر مى رسيد بر ساير نسخهها اولويتى داشته باشند به مقابله و تصحيح پرداختند و بعد هم طى مراحلى آيتاله خزعلى و تيم بنياد روى آن کار کردند و با اعمال نظرهايى آماده شد و بنياد آن را چاپ کرد. کار ديگر را مرحوم دکتر مصطفوى شروع کردند، اختلاف نسخ را درآوردند و با همين چند نسخهاى که عرض کردم. ايشان کار را مستقلاً با تيم خودشان در مشهد مقدس انجام دادند که الان در اختيار بنياد است. اين کار قرار بود همراه با کتاب آقاى دکتر اسعدعلى به نام «نهجالبلاغة ذى الفقر و شرحه العصرى» چاپ شود. متأسفانه آن کار به آن شکل انجام نشد و تحقيقات و تصحيحات مرحوم مصطفوى هم محفوظ ماند و به چاپ نرسيد. در هر صورت آن نسخه کامل در بنياد نگهدارى مى شود تا انشاءالله فرصتى پيش آيد.
يکى از راههايى که ما بتوانيم نسل جوان را متوجه نهجالبلاغه کنيم بر داشتن موانع است، يکى از موانع موجود شبهاتى است که نسبت به اين کتاب القاء شده است و اخيرا در اينترنت هم آمده است، آيا در زمينه پاسخگويى به اين شبهات کار جدى صورت گرفته است؟
شبهاتى که در مورد نهجالبلاغه هست شبهات جديدى نيست، از گذشته، بعضى از اشکالات واهى و بى اساس از سوى افراد و جريانهاى خاصى مطرح مى شده که افراد بى اطلاع فکر مى کنند که اين اشکالهاى جديدى مى باشد. آنطور که تاريخ نشان مى دهد مبدأ آنها از زمان ابن خلکان بوده است. به نظر مى رسد از آن دورههايى که فکر حکومت اسلامى و مبارزه با خلفا و زمامدارانى که به نام اسلام ولى عليه آن، حکومت مى کردند. گروههايى به عنوان مبارز و مجاهد در اين رابطه فعاليت مى کردند قهرا دولتهاى طاغوتى با اين فکر به مقابله پرداختند و مى خواستند اين صدا را خفه کنند لذا با آنها درگير مى شدند و مى گرفتند و مى کشتند، زندانى مى کردند که رويه آنها بود. ولى کار اصلى جنگ فرهنگى بود که بتوانند اصل اين فکر را بکوبند و آن را از درون خاموش کنند لذا نياز به يک لشکر و حرکت علمى و وابسته بود بنابراين طاغوتها، دانشمندان مزدور و خودفروختهيى را مستقيم و غيرمستقيم مى خريدند و استخدام مى کردند تا در راه اهداف آن طاغوتها کار علمى کنند و يا زمينههاى خاصى را به وجود آورند و يا زمينههايى را از بين ببرند. خوب نهجالبلاغه يک کتابى است که در اين رابطه نقش کليدى و اساسى دارد و به کمک مبارزان مى آيد و مى تواند نقش حرکت آخرين داشته باشد و عليه حکومتهاى طاغوتى و ظالمها و کسانى که به غارت اموال عمومى مى پرداختند مانع باشد پس بايد مشکل را از سرراهشان برمى داشتند، اين کار هم، کار يک عده دانشمند وابسته است، يک عده که خود ابنخلکان هم از همانهاست، از کسانى است که عاشق يزيد بوده و متخصص و شناسايى و تحقيق در اشعار او بوده خودش هم زندگى خاصى داشته، اينها قهرا زمينه حرکت طاغوتها را فراهم مى کردند بنابراين يکى از موانع، نهجالبلاغه و عهدنامه مالک اشتر بود، که در آن دستور حکومت مطرح است، هم چنين ساير نامهها و خطبهها لذا بايد با اين فرهنگ و اين کتاب مبارزه کنند و آن را از سر راه بردارند. لذا شبهههايى که مى کنند جدا شبهههاى مضحک و مسخرهيى است مثلاً مى گويند، نهجالبلاغه مال سيدرضى بوده، خوب کى مى گويد، اسم او چيست کدام استاد، کدام محقق در تحقيق خود به اين رسيده است و در کدام کتاب آمده است متأسفانه القاء شبهه و شايعهپراکنى، مدرک نمى خواهد و مى توان نسبت به هر کس هر چه خواست گفت. اين خط کم و بيش ادامه پيدا مى کرد، خوشبختانه اين شبههها از همان اول با برخورد قاطع و منطقى محققان وارسته روبهرو شد و در جامعه جا باز نکرد و اساتيدى به پاسخگويى به آن شبهات پرداخت.
ما مى بينيم که در کنار شبهات نپختهاى که در واقع با اغراض خاص در مورد اين کتاب وارد شده، صاحبان فکر و انديشه و آزادمردان دنيا بدون هيچ تعصبى، حتى خارج از حوزه تشيع و ديانت شيفته اين کتاب و مطالب آن شدند به نظر حضرتعالى چه جنبههايى در اين کتاب هست که اين افراد و شخصيتهاى عظيم را جذب خودش کرده و شيداى اين کتاب نموده است؟
نهجالبلاغه ابعاد مختلف دارد، يک بعد مهمش که مرزها را شکسته و از حوزه شيعه و سنى و مسلمان درگذشته و جنبه انسانى و بينالمللى و جاودانى پيدا کرده مسئله عدالت حضرت در دوران حکومت است. يک کسى گوشهاى نشسته و از جامعه و حکومت دور است درباره عدالت صحبت مى کند، کتاب مى نويسد، اما کسى در رأس حکومت اسلامى باشد و اين حرفها را بزند و عمل بکند و در دوران حکومت کوتاه خود به نتيجه برسد، که در تاريخ دارد، در زمان حضرت در خود کوفه که مرکز خلافت بود و شايد بيشترين جمعيت را در خود جاى داده بود و قهرا در همه جا وجود داشت. عموم مردم، دسترسى به گندم داشتند يعنى حداقل غذا و نيز دسترسى به آب سالم، آب هم امروز در کشورهاى عربى مسأله مهمى است و از ضروريات زندگى است، و سوم سرپناه که همه از آن برخوردار بودند و امام با آن همه درگيرى هاى سياسى و نظامى توانست عدالت اجتماعى را در جامعه پياده کند. از نامههاى نهجالبلاغه استفاده مى شود که حضرت يک سيستم مراقبت و نظارت بر کارگزارانشان داشتهاند، که خبرهايى مى آوردند و عملکرد آنها را گزارش مى کردند. حضرت با صراحت و قاطعيت و با توجه به اينکه هم شخصيت آنها در جايى که لازم بود حفظ بشود و هم کسى که کار خلافش بيّن بوده، بدون هيچ مماشات و پردهپوشى عزل مى کردند و ديگرى را به جايش منصوب مى کردند، اين به نظر من يکى از نکاتى است که آزادگان دنيا را شيفته امام و عدالت حضرت مى کند که در دوران حکومتشان اين گونه برخورد قاطع و صريح داشتند. حتى با فرزندان و اهل بيت خودشان مانند ديگران برخورد کرده و هيچ فرقى نمى گذاشتند.
به نظر حضرتعالى چه کارهايى مانده که انجام نشده چه در جنبههاى تخصصى و چه در مراکز عالى علمى مثل حوزه و دانشگاه و يا در سطح عامه مردم؟
خيلى کار مانده است، ما که سى سال است با اين کتاب سروکار داريم اعتراف مى کنم که هنوز در نقطه باءبسمالله هستيم. راجع به معارف و خداشناسى و توحيد و معاد، نهجالبلاغه بکراست يعنى به نظر من هيچکار نشده با اين همه کارهايى که شده و کتابهايى که منتشر گرديده است چون امام عليهالسلام درباره توحيد و خداشناسى يک سبک و شيوه ويژه دارند، فلاسفه و متکلمين هم يک سبک ديگرى دارند، سبک حضرت در بيان معارف يک سبک ويژه است، اين سبک هنوز استخراج نشده مى طلبد که گروههايى بيايند، در اين زمينه کار بکنند. در زمينه سياسى هم همينطور، مثلاً عهدنامه مالکاشتر که در اينباره معروف است، شايد صدگونه ترجمه و شرح دربارهاش نوشته شده، باز هم همان کار اصلى نشده است، و آن تحقيق و تفحص است که سرانجام به شکل طرح يا لايحه مطرح شود و به عنوان يک قانون و دستور بيايد، تا در کشور اسلامى اجرا شود، در قسمتهاى اخلاقى هم، بايد مکتب اخلاقى امام کشف و تحقيق شود نه فقط ترجمه کلمات، راجع به مسائل اقتصادى ما فکر مى کرديم در نهجالبلاغه مطالبى نيست ولى وقتى مطالعه کرديم ديديم که خيلى از نکات مهم اقتصادى وجود دارد. از اين نکتهها به عنوان يک قانون مطمئن و هميشگى مى شود بهره فراوان برد که اگر امام در اين رابطه سخنى نمى فرمود بايد سالها، گروههايى بررسى و تحقيق و ارزيابى کنند و تحقيقات ميدانى به عمل آورند تا شايد به اينجا برسند يا نرسند؟! در زمينه جامعهشناسى هم همينطور يکى از دوستانمان نهجالبلاغه را از اين ديد مطالعه کرده و کتابى هم نوشت و او رفت انگلستان راجع به جامعهشناسى دکترايش را گرفت و آمد. پس از اين حرکت علمى و کسب آگاهى هاى زياد با ديد وسيعتر به استخراج نکات و قانونها از نهجالبلاغه مى نگريست.
به عنوان آخرين سؤال اگر بخواهيد نهجالبلاغه را معرفى کنيد در يک جمله کوتاه چه مى فرماييد؟
نهجالبلاغه اسمى است که شريف رضى گذاشته است، ما بايد بگوييم «نهجالحياة» يعنى روش زندگى، علم زندگى، در اين کتاب است. کسى که اين کتاب را با شرايط و شيوه صحيح واقعا مطالعه کند، با دنيايى از معارف و دستورهايى روبهرو مى شود که هم اخلاق و معنويات و هم روش زندگى عالى انسانى و روابط صحيح اجتماعى و سياسى را به او مى آموزد و در نتيجه جامعه ايدهآل و آرمانى اسلامى تحقق مى يابد.
منبع :فصلنامه نهج البلاغه، شماره 11