• /
مالك اشتر و دلاوريهاى او

مالك اشتر و دلاوريهاى او

او مردى بود كه امير المؤمنين وقتى خبر مرگ او را شنيد،درباره‏اش فرمود:

«رحم الله مالكا و لقد كان لى كما كنت لرسول الله (ص) »

[خدا رحمت كند مالك را كه او براى من همان گونه بود كه من براى رسول‏خدا (ص) بودم. (1) ]

و نيز هنگامى كه آن خبر دردناك را شنيد گفت:

«انا لله و انا اليه راجعون و الحمد لله رب العالمين،اللهم انى احتسبه عندك فان موته من مصائب الدهر ثم قال:رحم الله مالكا فقد كان و فى بعهده و قضى نحبه و لقى ربه،مع أنا قد وطنا انفسنا ان نصبر على كل مصيبة بعد مصابنا برسول الله (ص) فانها من اعظم المصيبات» (2)

[...بار خدايا من اين مصيبت را در پيشگاه حساب تو محسوب مى‏دارم زيرا كه مرگ او از مصيبتهاى ناگوار روزگار است...سپس فرمود:خداى رحمت كند مالك را كه به عهد خويش وفا كرد و در راه خدا از دنيا رفت و به لقاى پروردگار خود رسيد با اينكه ما با خود عهد كرده بوديم كه پس از مصيبت (رحلت) رسول خدا به هر مصيبت ديگرى صبر و بردبارى كنيم ولى اين مصيبت از بزرگترين مصيبتهاست.]

و نيز وقتى خبر آن ضايعه هولناك را به آن بزرگوار دادند با حسرت و تأسف بسيار فرمود :

«لله در مالك،و ما مالك لو كان من جبل لكان فندا،و لو كان من حجر لكان صلدا،اما و الله ليهدن موتك عالما و ليفرحن عالما،على مثل مالك فليبك البواكى و هل موجود كمالك» (3)

[خدا به مالك خير دهد،مالك و چه مالكى؟كه اگر از كوه بود كوهى بزرگ و اگر از سنگ بود سنگى بسيار سخت بود،هان به خدا سوگند كه مرگ تو جهانى را لرزاند و جهانى را خورسند كرد و بر مانند مالكى بايد گريه كنندگان بگريند،و آيا مانند مالك وجود دارد؟]

و نظير كلام امير المؤمنين (ع) از ابن قتيبة و ديگران نقل شده كه از مردى پرسيدندمالك را چگونه ديدى؟گفت:چه بگويم درباره مردى كه حيات و زندگيش مردم شام را منهزم ساخت و مرگش مردم عراق را! (4)

و ديگرى در وصف شجاعتش گفته است كه اگر كسى سوگند بخورد كه خداى تعالى در ميان عرب و عجم از مالك اشتر شجاعتر خلق نكردهـجز استادش على (ع) ـگناه نكرده (5) و سخنان ديگرى كه امير المؤمنين درباره‏اش فرموده و در نهج البلاغه و ديگر كتابها نقل شده (6) و همان عهدنامه معروف امام (ع) بدو،نيز بهترين معرف مقام و شخصيت اوست. (7)

بارى مالك را بايد در رديف نخستين مردان با ايمانى به حساب آورد كه با اينكه مى‏دانست اين كار دشمن،توطئه حساب شده و خطرناكى است و فاجعه بزرگى را به دنبال دارد و در آغاز نيز خواست تا بلكه آن مقدس مآبان جاهل را كه كمر اسلام را با آن عمل ننگين خود شكستند،قانع ساخته و جنگ را ادامه دهد ولى هنگامى كه متوجه شد رهبر و مولايش راضى شده او نيز تسليم شد.

پى‏نوشتها:

1.شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد،ج 1،ص 185 و ج 3،ص 416،قاموس الرجال،ج 7،ص .464

2.شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد،ج 2،ص .29

3.همان،ج 2،ص 30،در نهج البلاغه امير المؤمنين در باب حكم و مواعظ«حكم 434»اين گونه است«مالك و ما مالك و الله لو كان جبلا لكان فندا و لو كان حجرا لكان صلدا،لا يرتقيه الحافر،و لا يوفى عليه الطائر».

4.همان،ج 1،ص 185،قاموس الرجال،ج 7،ص .465

5.شرح نهج البلاغه،ابن ابى الحديد،ج 1،ص .185

6.نهج البلاغه،باب كتب و رسايل«كتاب 13،38 و 53 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد،ج 3،صص 416 و .417

7.نهج البلاغه«كتاب 35».و از معاويه نقل شده كه وقتى خبر مرگ مالك را به او دادند گفت :على دو بازو داشت كه يكى در صفين قطع شد و او عمار بن ياسر بود و ديگرى امروز قطع شد و او مالك بود.

زندگانى اميرالمؤمنين عليه السلام ص 576

سيدهاشم رسولى محلاتى

ارسال شده در : 1389/9/2 - 05:27:13

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/9/2 - 05:27:13

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد