• /
عظمت زیارت امام حسین علیه السلام ، مقام قمر بنی هاشم سلام الله علیه و اهمیت عزاداری ایام عاشورا

بیانات آیةالله  وحید خراسانی دام ظله العالی در دیدار جمعی از مبلغین با موضوع عظمت زیارت امام حسین علیه السلام ، مقام قمر بنی هاشم سلام الله علیه و اهمیت عزاداری ایام عاشورا

بسم الله الرحمن الرحیم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم: (وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا)

این بیان خداست: کیست احسن قولا از کسی که دعوت کند به خدا و آن دعوت توأم باشد با عمل صالح.

کسانی که در این ایام به تبلیغ این دین و این مذهب می روند، اینها باید بدانند کاری که متکفل اند کار انبیاء است، الذین یبلغون رسالات الله. این کار فوق بیان و تکلم ماست.

آنچه مهم است در این زمان حفظ ایتام آل عصمت است، مردمی منقطع از امام زمانشان، با این ابتلائات زندگی ، با حرمان از مبانی مذهب و دین ، به قدری این کار ارزش دارد[که] اگر در این سفر بتوانید یک بیگانه از امام زمان را با ولی عصر آشنا کنید یک تارک الصلاة را به نماز بیاورید، اجرتان به اندازه ای است که قابل وصف نیست ، چون رسول خدا به شخص امیرالمؤمنین فرمود: اگر کسی به وسیله تو یکنفر را هدایت کند "خیر لک مما طلعت علیه الشمس"، از آن روزی که این منظومه شمسی به وجود آمده تا آن روزی که (إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ) تا آن روز آنچه آفتاب بر آن تابیده ارزش این کار را ندارد منتها باید آنچنان تبلیغ دین کرد که صاحب دین خواسته.

(أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ، تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا). شجره طیبه دین یک ریشه دارد، این درخت تنه ای دارد، شاخه هایی دارد برگهایی دارد، میوه ای دارد. کسانی که به تبلیغ می روند باید متوجه بشوند وظیفه آنها چیست؟ ریشه درخت دین عقائد حقه است، معارف اهل بیت است. این اصل و ریشه ی این شجره طیبه است. تنه این درخت اخلاق فاضله است، ملکات حمیده نفسانیه. شاخه های این درخت اعمال صالحه است. اگر عقیده، عقیده حقه شد، ملکات نفسانی، اخلاق فاضله شد، رفتار، اعمال صالحه شد، ثمره ی این شجره سعادت ابدی است، یعنی قابل حد و اندازه نیست.

حیات ابد، زندگی که آخر ندارد، باید تأمین بشود اینجا. وظیفه مبلغین در آن مناطق و به هرجا، یکی دفع شبهات است. همانطوری که بدن مبتلا به انواع میکروب می شود، روح هم مبتلا به انواع شبهات می شود. شبهات مخالفین دین، آن هم با کمک شیطان در مغز این طبقه که از دین اطلاع ندارند قهراً تولید مرض روحی می کند. وظیفه شما دفع این شبهات است. هر کس آلوده شده روحش به شبهه ای از مذهب باطلی، مثل طبیب حاذقی تمام قدرت را صرف کنید آن درد را درمان کنید. بعد تقویت کنید عقول این مردم را به این مذهبی که دنیا را به زانو درآورده، قدرت منطقش و قوت استدلالش تمام مسیحیت را بیچاره کرده.

یهود، نصاری، منکرین خدا، اهل مذاهب باطله در مقابل قدرت برهان این دین بیچاره اند، منتها باید شما قدرت علمی پیدا کنید، اگر آن قدرت پیدا شد می شود حسن بن یوسف بن مطهر، علامه حلی. سلطان وقت علمای چهار مذهب را جمع کرد، ارکان حنفیه، مالکیه، شافعیه، حنبلیه. یک مرد پیدا شد با قدرت علمی در آن مجلس نشست و برخاست سر چهار مذهب را به سنگ کوبید، پرچم تشیع را در این مملکت برافراشت. صبح تمام مملکت رسماً سنی بود، ظهر ورق برگشت خطبه های نماز جمعه در سرتاسر مملکت عوض شد. این قدرت یک پهلوان در دین است. بنیه علمی را قوی کنید، علم مرد می کند روح را، حالت فاعلیت دارد، جهل حالت انفعال می آورد. این وظیفه اول.

وظیفه دوم: با این برنامه تحکیم عقائد، تعلیم احکام، تهذیب اخلاق، آنچه همه را به ثمر می رساند، عاشورای حسین ابن علی است. مردم را بیدار کنید، چه خبر است؟ عاشورا چیست؟ بفهمانید به مردم، چه قیامتی است؟ یک کلمه ما می گوییم اما کجا در حد فهمیدن ایم که کی بود؟ چه کرد؟ کاری که او کرد چه کاری بود؟ خود او که بود؟ این دریایی است که مثل شیخ انصاری غرق می شود، مثل محقق و علامه، مات و مبهوت می مانند. کجا ما فهمیدیم عاشورا چیست؟ کسی مگر قدرت دارد[که] اصحاب او را بشناسد تا برسد به خودش.

این بیان کیست؟ بیان، بیان رأس و رئیس مذهب است، امام ششم آن کسی که از مبدأ تا معاد، از طهارت تا دیات، هر چه هست به برکت نفس اوست، آن کسی که جوهر صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را به صورت مذهب جعفری به دنیا عرضه کرد، او بیانش این است...، کسانی که اهل فن اند می فهمند شهادت چه اندازه دشوار است، شاهد کی می تواند شهادت بدهد؟ آن وقتی که مشهودٌ به مثل آفتاب واضح و روشن باشد، آنی که محیّر العقول است این است که امام ششم متن کلامش این است:

اشهد، شهادت می دهم، لقد اقشعرت لدمائک – لدمائکم- اظلة العرش، شهادت می دهم انّ دمک سکن فی الخلد. هر جمله اش بهت آور است، این بیان امام ششم است، شهادت می دهم خون تو در خلد مسکن کرد، کسی که خونش در خلد برین است، آیا روحش کجاست؟ سیدالشهداء این است. بعد مطلب به اینجا می رسد: در مقابل خون تو و خون اصحاب تو اظله عرش به لرزه افتاد، وبکی له جمیع الخلائق. الخلائق جمع محلی به ال است. لا یشذ عنه شاذ، غیر خدا، خلاصه، به جز ذات قدوس او آنچه در قلمرو خلقت است، همه برای سر بریده تو گریه کرد، این چه غوغایی بوده؟ چه کرده؟ و بکت له السماوات السبع والارضون وما فیهنّ وما بینهنّ ومن یتقلب فی الجنة والنار وما یری وما لا یری. عقل مبهوت است، هفت آسمان، تمام این کهکشانها، همه در آسمان اول است. متن قرآن این است: (وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ) ، این کهکشانهایی که میلیاردها در این فضا منتشرند همه در آسمان اول اند، حالا در هفت آسمان چه خبر است؟ بیان امام ششم این است: سماوات هفتگانه و همه زمینها و هرچه در آنها هست و هر چه بین آنها هست، برای عزای حسین ابن علی گریه کردند. حالا یک عده بیسواد پیدا شدند، می گویند این عزاداری ها افراط است. این غلطها نتیجه جهل است. کیست که بفهمد عاشورا چه روزی است؟ کیست که بداند چه سری بالای نیزه رفت؟ کیست که بفهمد چه دستی کنار نهر علقمه از بدن جدا شد؟

به مردم بفهمانید این مطالب را. رفاعة بن موسی النخاس، موثق است به توثیق شیخ، نجاشی، ابن شهرآشوب، علامه. همچو مردی آمد خدمت امام ششم. او با هر کسی این حرفها را به میان نمی گذارد، همچو مردی باید باشد، فرمود: رفاعه امسال به حج نرفتی؟ گفت: جعلت فداک، مال من امسال وفا به حج نکرد، ولی عرفه رفتم کنار قبر حسین بن علی. بعد که این کلمه را گفتم، سکت طویلا. این دقائق را خوب درک کنید، مدتی سکوت کرد. حالا در این سکوت چه خبر بود؟ ما و همه فقها و علما عاجزتر از این اند که بفهمند آن سکوت چه اسراری داشت؟ حجی که عظمتش این قدر است: یکنفر به حج نرسید، به رسول خدا عرض کرد چه بکنم که جای حج را پر کند؟ پیغمبر اشاره کرد به کوه ابی قبیس، فرمود: اگر این کوه را طلا کنی و در راه خدا انفاق کنی جای حج را نخواهد گرفت. حج خانه خدا این است. بعد آنی که عقل را مبهوت می کند این بیان است: بعد از مدتی سکوت سر بلند کرد، فرمود: ای رفاعه لا تترک زیارة الحسین ابدا، لولا، اگر این نبود که من کراهت داشتم، که مردم دست از حج بردارند، آن وقت می گفتم در زیارت قبر او چه خبر است؟ خلاصه این را من می گویم شما بروید مدتها فکر کنید، بعد فرمود: ای رفاعه من زار الحسین عارفاً بحقه کسی که زیارت کند او را و بشناسد او کیست، بشناسد کیست...، کسی است که خدا پیغمبر خاتم را فرستاد به زمین، عقل کل را فرستاد به زمین برای این که خون اصحاب او را پیغمبر در شیشه کند و به عرش ببرد. اگر حسین را بشناسی، من زار الحسین عارفا بحقه - این بیان امام ششم است- خدا به او چه می دهد؟ از وقتی حرکت می کند هزار ملک در یمین او، هزار ملک در یسار او...، اینها را باید درک کنید از نظر دلیل انّی، کشف کنید که اثر وقتی این است مؤثر کی بوده که همچو اثری گذاشته؟ از میوه درخت را باید شناخت، از گوهر معدن را باید شناخت، از زیارت قبر او نزد خدا باید فهمید چه مقامی دارد و چه کرده که زیارت قبر او این شده، آن چیست؟ هزار ملک از یمینش، هزار ملک از یسارش، همراهی اش می کنند تا کنار قبر آن حضرت، تا برگردد به خانه اش، بعد یک زیارت قبر او... به نص بیان امام ششم، آن هم چه بیانی، بیانی که شیخ الطائفه رئیس الفرقه شیخ طوسی در مصباح المتهجد و صلاح المتعبد متجاوز از هزار سال بر این قضیه گذشته، این خبر در همچو سندی است در همچو کتابی است، آن هم به قلم همچو کسی است که رأس و رئیس تمام علمای طائفه است در ظرف هزار سال، مطلب این است، خدا به آن یک زیارت، ثواب هزار حج، ثواب هزار عمره می دهد، آن هم حجی که در رکاب نبی ای باشد و عمره ای که در رکاب نبی ای اَو وصی ای، خلاصه کلام کسی که به زیارت قبر او برود- به نص بیان امام ششم- یک زیارت قبر او ثواب هزار حج، آن هم در رکاب امیرالمؤمنین دارد، ثواب هزار عمره در زیر بیرق خاتم النبیین دارد. این سیدالشهداء است. چه کرده که خدا به او همچو مقامی داده. آن وقت این غلطها که این عزاداری ها افراط است... .

هیئت های حسینی بیدار بشوند، اولا مواظب باشند مبادا عزاداری ها آلوده به گناهی بشود. آنچه مهم است این است که این اکسیر احمر باطل نشود، (إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ). عزاداران حسینی باید منزه از حرام [باشند]، اتیان واجبات ، ترک محرمات [شود]، هیئات باید مظاهر تقوی باشند، علم هایی که افراشته می شود زیر آن علمها مبادا یک نظر نابجایی، یک کلمه ناروایی، یک عمل فاسدی انجام بشود، چون این هیئتها مورد نظر شخص خاتم انبیا است. از حرام اجتناب کنید، واجبات را به جا بیاورید، در عزای او هرچه بکنید در حد خودتان است، نه در حد او.

فُجع به الرسول و ازعجت البتول وطاشت العقول. اصلا مبهوتم چه بگویم؟ رسول در عزای او فاجعه زده شد، بتول یعنی فاطمه زهرا وضعش به جایی رسید که هر روز برای او شیون می زند، و صیحه زهرا تمام ملائکه را بیچاره کرده، وطاشت العقول، عقلها پریشان شد، این چه مقامی است؟ از خود او نمی شود دم زد، خدا باید ذکر او را بکند. سوره والفجر بیان خدا برای سر بریده سیدالشهداء است: (يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً)، حجت خدا فرمود: این سوره در شأن جد من است. ما از او بگذریم!!!

امام چهارم، صاحب زبور آل محمد، زین العابدین سید الساجدین یک نگاه کرد به عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب، فاستعبر، چشمش به یتیم قمر بنی هاشم افتاد، اشکها سرازیر شد. خوب در بیان امام دقت کنید، بعد که گریه کرد، فرمود: هیچ روزی بر جدم رسول خدا سخت تر از روز احد نگذشت، در آن روز اسد الله و اسد رسوله، شیر خدا، شیر پیغمبر خدا کشته شد، حمزه سیدالشهداء کشته شد، این روز سخت ترین روز بود بر جدم. این بیان امام چهارم است، آن هم نسبت به شخص اول عالم امکان. بعد از آن روز، روزی بود که جعفر ابن ابی طالب کشته شد. بعد که هر دو روز را گفت آن وقت فرمود: لا یوم کیوم الحسین، خلاصه، پیغمبر روزی مثل روز عاشورا برایش نگذشته. خدا می داند که بر شخص خاتم چه گذشت؟ آنچه که مهم است این است، بعد که این کلمات را فرمود آن وقت فرمود: رحمت خدا، رحمت خدا بر عموی من عباس. بیان امام را من نمی توانم بگویم. خودش را فدا کرد، چه جور فدا کرد؟ اصلا شهادت قمر بنی هاشم گفتنی نیست، فکر کنید. دست، بریده...، چه کرده؟ دست راست که افتاده بود آن وقت گفت: والله ان قطعتم یمینی، انی احامی ابدا عن دینی، وعن امام صادق الیقین. همچو کسی بود، بعد که دست چپ افتاد، آن وقت گفت: قد قطعوا ببغیهم یساری. شهادت اینجور شهادتی بود.آن وقت آنچه که عقل همه حکماء و فهم همه فقهاء را مبهوت می کند این جمله است، فرمود: برای عمویم عند الله...، عند الله یعنی چه؟ فوق بهشت است، فوق خلد برین است، ان لعمی العباس عند الله چیست؟ منزلتی است، مقامی دارد عند الله که غبطه می خورند به آن مقام جمیع الشهداء. واقعاً بهت آور است. از اول خلقت حساب کنید، از زمان آدم که هابیل شهید شد تا روز احد که حمزه سیدالشهداء به شهادت رسید، تا شهدای بدر، احد، ختم کجاست آن روزی که امام زمان ظهور کند، شهدای در رکاب او همه در کلمه جمیع الشهداء مندرج است، حالا مقام چه مقامی است که همه اینها به آن مقام غبطه می خورند. این مقام علمدار اوست، حالا خود او کجاست؟

آنچه که من شنیده ام، خدا نکند که چنین باشد، غلطی می خواهند انجام بدهند که اگر این غلط را انجام دادند، من وظیفه ام این است که به آنها گوشزد کنم: اگر سعادتمند باشند در دنیا بیچاره خواهند شد، اگر اهل شقاوت باشند در دنیا آسیبی به ان نخواهد رسید، ولی آن وقتی که دست بریده او وارد محشر بشود، کمر همه آنها را خواهد شکست که برای ابد از رحمت خدا محروم باشند، و آن کلمه این است، شنیده ام می خواهند...، لا اله الا الله...، می خواهند قمر بنی هاشم را به نقش هنرپیشه ها درآورند. کسی که حجت خدا مقابل قبر او می ایستد و می گوید: سلام خدا، سلام تمام انبیا، سلام تمام اوصیا، سلام تمام شهدا بر تو یا بن امیرالمؤمنین، کسی که هر صبح و شب، خدا و صد و بیست و چهار هزار پیغمبر به او سلام می کنند، این را می خواهند به نقش هنرپیشه ها درآورند. خدا نکند چنین غلطی بکنند، آن وقت هر چه پیش آید و هر چه ما بگوییم معذوریم. باید جوانهای غیرتمندِ فانی در قمر بنی هاشم، تاسوعای امسال- غیر از تاسوعاهای هر سال است در اثر این صحبت غلط- باید روز تاسوعای امسال محشری سرپا کنند در عزای قمر بنی هاشم، تا بگویند ای دست بریده کربلا، ای فرق سر پاشیده از عمود در راه خدا، تو...، تو بالاتر از اینی.

ای روزگار، ای دنیای ناپایدار، باید روزگاری بشود که ما زنده باشیم و در این روزگار بخواهند هنرپیشه ها نقش او را به مردم نشان بدهند. مردم بدانید! این نقشه ها برای این است، وقتی قمر بنی هاشم را به آن صورت نشان دادند، دیگر این سوز و گداز در روضه ها نخواهد بود، آن کسانی که آن صحنه را ببینید آن هنرپیشه را تماشا کنند، اینها دیگر آنچنان که باید در عزای او نمی سوزند، ولی باید بدانند اگر با چکمه، با کراوات خواستند این چراغ را خاموش کنند نشد، با این ریشها، با این یقه های باز هم، این نور خدا خاموش شدنی نیست.

دیگر ختم کلام: پشت و پناه عالم کیست؟ پشت و پناه اولین و آخرین کیست؟ امید تمام عالم به کیست؟ امید تمام اولین و آخرین به آن وقتی است که مادرش پیراهن غرقه به خونش را سر دست بگیرد، پشت و پناه عالم او است، خدایا من چه جور بگویم، آن کسی که پشت و پناه عالم امکان است، وقتی آمد کنار نهر علقمه گفت: الان کمرم شکست. ای قمر بنی هاشم، تو چه کردی، تو که بودی که وقتی به زمین افتادی آن کسی که هر مصیبتی می دید، رنگش مثل گل سرخ برافروخته تر می شد، اما وقتی تو را دید، گفت: الان دیگر ناامید شدم، انقطع رجائی، ای ماه بنی هاشم، تو که بودی که وقتی کنار نهر علقمه گوشواره عرش خدا آمد، گفت: الیوم نامت اعین بک لم تنم، وتسهدت اخری فعز منامها، تو رفتی اما به رفتنت خواب از چشم زینب رفت.

ارسال شده در : 1389/10/8 - 07:16:17

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/10/8 - 07:16:17

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد