سوسن؛ مادر امام عسکری(علیه السلام)
طلیعه
شناخت و معرّفی «اسوههای آسمانی» نقش بسیار تعیین کنندهای در حیات دنیوی و اخروی انسانها دارد. لذا بایسته است به زوایای گوناگون زندگی و شخصیّت اُسوگان پرداخته و نوع ارتباط و تأثیر آنان با افراد، زمان، مکان و غیره را مورد بررسی قرار دهیم.
بیتردید نخستین عنصر تأثیر گذار و تأثیرپذیر در زندگی انسانها، «مادر» بوده و ارتباط عاطفی و تربیتی «فرزند و مادر» از استحکام بیشتر و بهتری برخوردار است.
در این نوشتار به زندگی مادر ارجمند امام حسن عسکری علیهالسلام میپردازیم؛ باشد که مطالعه آن، بر معرفت و بصیرت همگان بیفزاید و رشد و تعالی را به ارمغان آورد.
انشاءاللّه
نام، کنیه و لقب
در منابع تاریخی و روایی برای مادر گرانقدر امام حسن عسکری علیهالسلام چند نام بیان شده، که عبارتند از:
حُدَیْث، حُدَیْثه، حَرْبیّه، سَلیل، سَمانه و سُوسَن.1*
بنا به نوشته عیون المعجزات: «اسم مادر امام علیهالسلام ، بر اساس آنچه محدّثان بیان نمودهاند، «سلیل» است...»2
در بخشی از صحیفه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ـ که اسامی مبارک چهارده معصوم علیهمالسلام در آن ثبت شده ـ آمده است:
«ابومحمّد الحسن بن علی الرّفیق (الرّقیق) امّه جاریة اسمها سمانة و تکنّی امّ الحسن؛...؛3 مادرش کنیز است، نامش سمانه و کنیهاش امّ الحسن.»
تعدّد نام در بین عربها رایج بوده، بهویژه برای کنیزان؛ چرا که ورود آنها به سرزمین غیر مادری یا به خانه مولا و مالک جدید، زمینه نامگذاری و تغییر اسامی را در پیداشته است.4 لذا موّرخان و محدّثان پیش از معرّفی نام این بانوی جلیل القدر، یادآور شدهاند که: «و امّه امّ ولد یقال لها...؛ و مادر امام عسکری علیهالسلام کنیز و جاریه بود که نامیده شده به...».
البتّه برخی نیز بر این باورند که بیشتر این اسامی، از القاب ایشان است.
اکنون زیبنده است که از نامهای فوق، یکی را برگزیده، و صفحات زندگی این بانوی والامقام را مطالعه نماییم.
سوسن علیهاالسلام پس از تولّد فرزندش امام حسن عسکری علیهالسلام با کنیه «امّ الحسن» و «امّ ابیمحمّد» نامیده شد و با تولّد نوه یگانهاش (حضرت مهدی علیهالسلام )، با لقب و عنوان «جدّه» شهرت یافت.
زادگاه
نسب و دودمان سوسن علیهاالسلام چندان مشخّص نیست؛ امّا از تعابیری چون «امّ ولد» و «حربیّه» میتوان نتیجه گرفت که وی به عنوان «کنیز» در مدینه زندگی میکرد و شاید همراه خانواده و اقوامش در یکی از جنگهای عصر حکومت بنیعبّاس به سرزمین مقدّس مدینه آمده است؛ همانگونه که برخی گفتهاند: «وی در ولایت و کشور خودش، پادشاهزاده بوده...»5
زمان ولادت او را با توجّه به تاریخ ولادت امام هادی علیهالسلام (212 ق.) و تولّد امام عسکری علیهالسلام (231 ق.) میتوان این گونه تخمین زد که: سوسن علیهاالسلام در بین سالهای 218 ـ 215 ق. به دنیا آمده است.
پیوند زندگی
سوسن علیهاالسلام به جهت ویژگیهای اخلاقی، به مرحلهای از شایستگی رسید که به خانه امام هادی علیهالسلام راه پیدا کرد. شاید بتوان گفت که وی در دوره امامت امام جواد علیهالسلام توفیق اقامت در مدینه را پیدا کرده و سرانجام دست تقدیر، او را به همسری امام دهم علیهالسلام مفتخر ساخت.6 وی که سالیان سال به عنوان «کنیز» شناخته میشد، پس از ازدواج با رهبر جهان اسلام و تشیّع، زندگی دوباره و تابناکی را آغاز کرد که هر بانویی لیاقت آن را نداشت. وی بهترین همسر امام علیهالسلام بوده7 و نسل «امامت» از دامن پاک و مطهّرش ادامه پیدا میکند.
آری، این بانوی بزرگزاده و پاکدامن در حدود سالهای 225 تا 229 ق. با خاندان نبوّت و امامت ارتباط و پیوند پیدا کرده و جزو «عروسان بنیهاشم» قرار گرفت. امام عسکری علیهالسلام خاطره نخستین روز آشنایی و زندگی پدر و مادرش را چنین بیان میکند:
زمانی که سلیل ـ مادر امام عسکری علیهالسلام ـ به محضر امام هادی علیهالسلام رسید، آن حضرت (در ستایش و مدح او) فرمود:
«سلیل، مسلولةٌ من الآفات و العاهات و الأرجاس و الأدناس (الأنجاس)؛ سلیل، از بدیها، پلیدیها، زشتیها، ناپاکیها و آلودگیها، پاک و عاری است.»
امام هادی علیهالسلام در ادامه چنین بشارت داد:
«سیهب اللّه حجّته علی خلقه یملأ الأرض عدلاً کما ملئت جوراً؛ به زودی خداوند (از دامن و نسل سلیل) حجّت الهی بر خلق خود (مهدی موعود علیهالسلام ) را موهبت و عطا میکند. او زمین را از عدل و داد پر مینماید، همان طور که از جور و ستم پرشده باشد.»8
فرزندان9
اگر بپذیریم که سوسن تنها همسر امام هادی علیهالسلام میباشد، فرزندان آنان عبارتند از:
1. امام حسن علیهالسلام (231 ـ 260 ق.).
2. سیّد محمّد (متوفّای حدود 252 ق.)؛ مردی جلیل القدر و پارسا که در زمان پدرش رحلت کرد. وی فرزند ارشد خانواده بود.
3. سیّد حسین؛ مردی پرهیزکار و عابد بود که قبل یا بعد از پدرش رحلت کرد.
4. جعفر (226 ـ 271 ق.)؛ وی به سبب عملکرد منفیاش به «جعفر کذّاب» معروف شد. لذا امام هادی علیهالسلام از ولادت او احساس سرور نکرده و از فتنه وی خبر داد.
5. علّیه (عالیه، عایشه)؛ وی تنها دختر امام هادی علیهالسلام است.
آرامگاه همه فرزندان امام هادی علیهالسلام در کنار قبر مطهّر پدرشان بوده و فقط سیّد محمّد در خارج از شهر سامرّا ـ نزدیک شهر بلد ـ واقع شده است.
مهر مادری
با فرا رسیدن ماه ربیع سال 231 ق. (230 یا 232 ق.) دگرباره نسیم بهار، زندگی سوسن علیهاالسلام را عطرآگین ساخت؛ چرا که ولادت فرزندش حسن بن علی علیهالسلام پیامآور نور و شادمانی بود؛ به گونهای که آثار خشنودی و سرور در سیمای شوهرش امام هادی علیهالسلام ، بیش از پیش، مشاهده میشد و مدینه، غرق در شادی بود. سوسن علیهاالسلام آن چنان مورد محبّت امام قرار گرفته بود که بعد از تولّد فرزندش با کنیه «امّالحسن» معروف شد؛ آن هم فرزندی که قرار است در آینده، «رهبری و امامت» را عهدهدار شده و فرامین الهی را در عرصه زندگی بشریّت به اجرا درآورد.
بیشک بین مادر و فرزند، خاطرات بسیاری وجود دارد؛ امّا متأسّفانه فقط نمونههایی از این داستانها را میتوان در میان برگههای تاریخ جستجو کرد؛ از جمله این که:
یکی از بزرگان شهر سامرّا، به نام «بهلول» در هنگام عبور از کوچه مشاهده میکند که کودکان مشغول بازی هستند؛ امّا کودک خردسالی (امام حسن عسکری علیهالسلام ) در گوشهای ایستاده و گریه میکند. لذا نزد وی آمده و قول میدهد که برایش اسباببازی تهیّه کند. آن کودک به بهلول میفرماید که فلسفه خلقت، بازی و سرگرمی نیست بلکه غرض، فراگیری دانش و معرفت و سپس عبادت است.
بهلول با گفت و گویی کوتاه، از دانش گسترده کودک آگاه شده؛ لذا از وی تقاضای موعظه و نصیحت میکند. امام عسکری علیهالسلام بعد از سرودن چند بیت شعر، میفرماید:
«ای بهلول! عاقل باش. همانا من در کنار مادرم بودم؛ او را دیدم که میخواست برای پختن غذا، چند قطعه هیزم ضخیم را زیر اجاق روشن کند، ولی آنها روشن نمیشد تا آن که مادرم مقداری هیزم باریک و کوچک را روشن کرد و سپس آن هیزمهای بزرگ و ضخیم به وسیله آنها روشن گردید.»
و در پایان فرمود:
«گریه من از این جهت است که مبادا ما جزئی از آن هیزمهای ریز و کوچک دوزخیان قرار گیریم!»10
سکونت اجباری در سامرّا
هنوز چند سالی از زندگی مشترک وی با امام هادی علیهالسلام نگذشته بود که محبوبیّت روز افزون امام، باعث هراس دستگاه حکومتی شد. لذا برای کنترل رفت و آمد شیعیان و ایجاد محدودیّت در فعّالیت امام دهم علیهالسلام خلیفه عبّاسی ایشان را به پایتخت (سامرّا) فراخواند. آن روز، مردم مدینه با اشک و دعا خانواده حضرت را بدرقه نمودند. تاریخ این نقل و انتقال و اقامت آن حضرت در شهر سامرّا، سال 236 ق. (233 یا 243 ق.) بوده است. بنابراین، امام حسن عسکری علیهالسلام تا حدود پنج (دو یا دوازده) سالگی همراه والدینش در مدینه اقامت داشت و مراحل دیگر زندگی را در سامرّا گذرانید.11
امام هادی علیهالسلام و خانوادهاش پس از ورود به پایتخت و اسکان در محلّه و منطقه نظامی (عسکر) و تحت مراقبت مأموران، فصل جدیدی از زندگی را شروع کردند. از این رو، سوسن علیهاالسلام هر از چندگاهی، محدودیّت و فشارهای حکومتی را در زندگی شوهر و فرزندانش حس میکرد؛ چرا که حکومتهای غاصب ـ به ویژه بنیعبّاس ـ برنامهها و سیاستهای گوناگونی را در حکومت و جامعه اسلامی پیاده میکردند تا به خیال خود، شجره نورانی «امامت» را ریشه کن سازند.
باران اشک
در طول زندگی سوسن علیهاالسلام حوادث گوناگونی به وجود آمد، همانند رحلت فرزندش سیّد محمّد؛ امّا آنچه که قلب وی را بیشتر نگران کرده بود، توطئههای خلیفه عبّاسی و عوامل حکومتی بود؛ چرا که هر از چندگاهی، امام هادی علیهالسلام مورد شکنجه جسمی و روحی قرار میگرفت و گزارشهای غمانگیزی، مبنی بر غارت اموال شیعیان، حبس، شکنجه و شهادت اصحاب نیز قلب رئوف امام را به شدّت آزار میداد.12 بیگمان، سوسن علیهاالسلام به عنوان «شریک زندگی»، با غمهای شوهرش میسوخت و همناله میشد.
سرانجام، امام دهم علیهالسلام در سال 254 ق. توسّط دشمنان مسموم شده و به شهادت میرسد و شهر سامرّا در فقدان آن رهبر یگانه و کریم، به سوگ مینشیند و بنیهاشم، شیعیان و گروه بسیاری از مردم و مقامات کشوری و لشکری در مراسم تشییع شرکت کرده13 و این مصیبت جانسوز را به بازماندگان حضرت ـ به ویژه همسر مکرّمش ـ تعزیت میدهند. اما آنچه که باعث تسلاّی دل این بانوی سوگمند است؛ تلاوت قرآن، دعا، خاطرات شیرین زندگی، زیارت آرامگاه امام و نگریستن به چهره تابناک فرزندش امام حسن عسکری علیهالسلام میباشد.
کانون محبّت
با آغاز امامت امام حسن عسکری علیهالسلام مرحله سرنوشتسازی شکل گرفت؛ زیرا براساس روایات متواتر، جانشین و اوصیای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم دوازده نفر میباشند. و اینک یازدهمین حجّت الهی، پیشوایی امّت اسلام را بر عهده دارد. این موضوع، برای «جهان تشیّع» نویدبخشِ تولّد مهدی موعود علیهالسلام بوده و در نقطه مقابل آن، گروههای باطل و ستمگر را دچار وحشت نموده است؛ لذا عوامل حکومتی بیش از گذشته به توطئه، مراقبت و جاسوسی میپردازند.
سیّد بن طاووس در این باره میگوید:
«سه نفر از پادشاهان زمان حضرت عسکری علیهالسلام خواستند او را به قتل برسانند، چون شنیده بودند که مهدی علیهالسلام از صلب او خواهد بود و چندین بار او را به زندان انداختند...»14
شیخ عبّاس قمی نیز میگوید:
«از روایات استفاده میشود که حضرت عسکری علیهالسلام بیشتر اوقات، محبوس و از معاشرت، ممنوع بود و پیوسته به عبادت خدا اشتغال داشت.»15
حال، میتوان وضعیّت روحی و ذهنی مادر امام علیهالسلام را به خوبی دریافت که آن بانوی جلیل القدر در این رخدادها، لحظات زندگی را چگونه گذرانده و نسبت به افراد خاندان عسکری و شیعیان، چه مدیریّت و برنامهای را به اجرا در آورده است.
موعود آفرینش
برای یک مادر، شیرینترین خاطره زندگی، مراسم عروسی فرزند و تولّد نوادگان میباشد. سوسن علیهاالسلام در طول زندگیاش به این آرزوها رسیده بود؛ ولیکن ازدواج بهترین پسرش امام حسن علیهالسلام با دختری شایسته و ممتاز؛ یعنی نرگس علیهاالسلام بهترین مراسم جشن و سرور بود.
سوسن علیهاالسلام همانند دیگر افراد خاندان بنیهاشم، برای تولّد آخرین حجّت الهی لحظه شماری میکرد؛ امّا رفت و آمد مأموران و زنان جاسوس، موجی از نگرانی را در دلهای بنی هاشم و شیعیان پدیدار ساخته بود. با این وجود، در نیمه شعبان 255 ق. زنگ میلاد نواخته شد و «موعود آفرینش» دیده به جهان گشود.
حال، جای این سؤال است که: آیا سوسن علیهاالسلام در هنگامه ولادت نوه معصومش در شهر سامرّا و در خانه فرزند و عروسش حضور داشت یا نه؟
با بررسی روایات، متوجّه میشویم که نامی از وی در این ماجرا بیان نشده است و حتّی عمّه امام عسکری علیهالسلام نیز در پاسخ به برخی از شیعیان ـ پیرامون ولادت حضرت مهدی علیهالسلام ـ بیان نموده است:
«کتب الی امّه یعلمها بولادة القائم علیهالسلام 16؛ امام عسکری علیهالسلام به مادرش نامه نوشت و او را از ولادت امام مهدی علیهالسلام خبردار نمود.»
یکی از پژوهشگران معاصر مینویسد:
گاهی از حکیمه خاتون سؤال میکردند و ایشان نیز خبر ولادت را کاملاً از مادر امام عسکری علیهالسلام نقل میکرد و میگفت: «از او بپرسید، که من هم از او شنیدم.» با اینکه مسلّماً حکیمه خاتون در شب ولادت، حضور داشت... بیتردید این گونه روایات، بیانگر جوّ خفقان و موضوع «استتار و تقیّه» میباشد.17 آری، شخصیتی چون عمّه امام نیز برای مخفی نگهداشتن ولادت حضرت مهدی علیهالسلام و مصون ماندن خاندان عسکری و بنیهاشم از مزاحمتها و اذیّتهای دشمنان، تولّد آن حضرت را مستند به شنیدن از سوسن علیهاالسلام مینماید؛ زیرا موقعیّت زمانی و مکانی را برای بیان تمام حقایق، مناسب نمیبیند. بنابراین، دو احتمال وجود دارد:
الف) سوسن علیهاالسلام در سامرّا و یا در خانه عروسش، به عللی، حضور نداشت.
ب) وی در آن سالها در مدینه یا منقطهای دیگر، زندگی میکرد.
به هرحال، از نیمه شعبان 255 ق. به کنیه قبلی این بانوی گرامی (امّ الحسن؛ امّ ابیمحمّد)، «جدّه» نیز افزوده شد.
تسلاّی دل
از آنجا که هر روز فشارها و تهدیدهای حکومت بنیعبّاس نسبت به حضرت عسکری علیهالسلام افزایش پیدا میکرد، امام نیز حوادث آینده (حبس و شهادت) را برای برخی از افراد خانواده و اصحاب، بیان مینمود که در این میان، ایجاد آمادگی قلبی «مادر» در اولویّت بوده است. سوسن علیهاالسلام نقل میکند:
یک روز ابو محمّد به من فرمود: «سال 260 (60 ق.) سوزشی در دلم (بر اثر زهر) پدید میآید، میترسم رنج و سختی به من برسد. اما در صورت سالم ماندن، (قضا و قدر الهی) در سال 270 (70 ق.) محقّق خواهد شد.»
با شنیدن این پیشگویی، بیتابی کرده و گریستم. در این موقع، به من فرمود:
«لابدّ (لی) من وقوع امر اللّه فلاتجزعی؛ (ای مادر!) بیتابی مکن؛ زیرا از تحقّق امر خداوند، چارهای نیست.»18
آری پس از آن، نگریستن به جمال نورانی فرزند و تصوّر حادثه، دل مادر را میسوزاند و در این میان «عبادت و صبر»، مرهم همیشگی غمهای او بود.
همسفر خورشید
امام عسکری علیهالسلام قبل از فرا رسیدن «سال شهادت»، جهت ایمن ساختن خانواده و استمرار ولایت، اموری را به انجام رسانید. در این باره، صحابی گرانقدرش احمد بن اسحاق نقل میکند که به محضر امام علیهالسلام شرفیاب شده و آن حضرت در خصوص شهادتش، وقوع فتنهها و استمرار امامت، مطالبی را بیان فرمود. وی در ادامه میگوید:
آن حضرت در سال 259 ق. مادر را به «حجّ» فرستاد و به او خبر داد که در سال 260 ق. حادثه (حبس و شهادت) اتّفاق میافتد. آنگاه امام مهدی علیهالسلام را احضار نمود و ایشان را وصیّ خود گردانید و اسم اعظم، مواریث امامت و سلاح را به وی تسلیم کرد. و مادر امام عسکری علیهالسلام با حضرت صاحب علیهالسلام همگی به مکّه مشرّف شدند؛ در حالی که «ابوعلی احمد بن محمّد بن مطهّر» عهدهدار و متولّی مایحتاج آنها و وکیل حضرت بود.19* *
خانواده امام عسکری علیهالسلام در یکی از منازل بین راه، توقّف کرده بودند که گروهی از اعراب به آنها رسیده و خبر دادند: «به سبب کمی آب و شدّت خوف، بسیاری از مردم در راه مانده و در حال برگشتن هستند.»20
ابوعلی مطهّری نقل میکند:
من از منطقه «قادسیّه» نامهای برای امام حسن عسکری علیهالسلام نوشتم، مبنی بر اینکه: کاروانهای حجّ منصرف شدهاند و من نیز به واسطه ترس از عدم دسترسی به آب، رفتن به حجّ را صلاح نمیدانم.
آن حضرت در نامهاش فرموده بود:
«امضوا ولاخوف علیکم انشاءاللّه؛ بروید. چرا که به خواست خداوند، ترس و خطری متوجّه شما نخواهد بود.»
امام مهدی(ع) را احضار نمود و ایشان را وصیّ خود گردانید و اسم اعظم، مواریث امامت و سلاح را به وی تسلیم کرد. و مادر امام عسکری(ع) با حضرت صاحب(ع) همگی به مکّه مشرّف شدند.
کاروان حجّ در معیّت خانواده امام رهسپار شده و با سلامتی کامل به مکّه رسیدند.21
به راستی چه دلپذیر و خوشایند است برای مادر بزرگی که عزیزترین کودک را در آغوش گرفته و در حریم امن الهی، به مناسک حجّ میپردازد!
سوسن علیهاالسلام بر اساس صلاحدید و سفارش فرزندش بعد از اتمام حجّ، به مدینه آمد تا در کنار آرامگاه مقدّس پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و ائمّه بقیع علیهمالسلام وظائف محوّله را به خوبی انجام دهد...
انتظاری سخت
با فرا رسیدن ماه صفر سال 260 ق. اندوهی شدید در قلب این مادر مهربان پدیدار شد؛ آن چنان که آرام نداشت، برمیخاست و مینشست. لذا از شهر مدینه خارج شده و در مسیر کوهستان، «اخبار سامرّا» را از طریق شیعیان پیگیری میکرد. سرانجام خبر دستگیری و زندانی شدن امام علیهالسلام به مادر حضرت رسید22 و سرشک غم از دیدگان وی سرازیر شد. امّا آنچه که دل محزونش را تسکین میداد، انجام عبادت، زیارت، دعا و شکیبایی بود.
فصل اشک و فراق
در هشتم ربیع الاوّل 260 ق. امام عسکری علیهالسلام توسّط خلیفه عبّاسی مسموم شده و در 28 (29) سالگی به شهادت رسید. آن روز شهر سامرّا، یکپارچه سوگوار گشته و دستههای عزادار به سوی خانه حضرت رهسپار شدند تا در مراسم تشییع شرکت کنند... به ناگاه متوجّه شدند کودکی پیشاپیش نمازگزاران ایستاده و بر پیکر مطهّر حضرت، نماز را اقامه میکند... طولی نکشید که عوامل حکومتی در یک سازماندهی و عملیّات ضربتی، تمام خانههای اطراف را جست و جو کردند تا به خیال خام خود، فرزند و جانشین امام عسکری علیهالسلام را شناسایی و دستگیر کنند. با وجود تفتیش اتاقها، دستگیری برخی از افراد و بازجویی از آنان، هیچ نشانی از وی به دست نیاوردند؛ چرا که بستگان و اصحاب حضرت از تولّد فرزند امام، اظهار بیاطلاعی کرده و روش «تقیّه» و «کتمان» را در پیش گرفته بودند.23
طوفان فتنه
بعد از شهادت امام عسکری علیهالسلام ، فتنهای سهمگین به وقوع پیوست؛ زیرا جعفر ـ برادر آن حضرت ـ با شگردهای گوناگون، مدّعی «امامت» شد. در این راستا، برخی از کارگزاران بنیعبّاس و افراد لاابالی و اوباش نیز به ترویج و تبلیغ «رهبری جعفر» کمک کرده و با ادلّه دروغین و جلسات مستمر، مسأله امامت وی را بسترسازی و تقویت میکردند...
جعفر کذّاب در مجالس عزاداری، خود را به عنوان وصیّ و جانشین برادرش قلمداد مینمود و متأسّفانه گروهی از مردم نیز دچار انحراف شده و به شاخههای متعدّدی تقسیم شدند.
جعفر کذّاب برای تحقّق آرزوهایش، اموال و میراث امام علیهالسلام را تصاحب کرده و نسبت به افراد خاندان عسکری و شیعیان، ستمها و محدودیّتهایی روا داشت؛ به گونهای که بسیاری از آنها پراکنده شده و مخفیانه زندگی میکردند.24
تدبیری شجاعانه
هنوز مدّت زمانی از شهادت امام عسکری علیهالسلام نگذشته بود که این خبر به مردم مدینه رسید و بنیهاشم و شیعیان در شهادت امام خود، سوگوار شده و مصیبت وارده را به مادر آن حضرت تعزیت گفتند...
امّ ابیمحمّد برای زیارت قبر مطهّر فرزندش و خاموش کردن فتنههایی که به وجود آمده بود، فوراً همراه عدّهای از شیعیان به جانب عراق رهسپار شد. وی بعد از رسیدن به سامرّا و شنیدن تمام وقایع و مشاهده عملکرد منفی جعفر، در یک اقدام شجاعانه اعلام نمود که: «من، وصیّ پسرم حسن بن علی هستم و به عنوان وارث، میخواهم حقّم را بگیرم.»
جعفر و پیروانش برای باطل کردن این ادّعا، از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، متقابلاً آن بانوی خردمند و شجاع هم برای اثبات حقّ خود، مدارک کتبی و شفاهی را به دادگاه تقدیم کرده و در نتیجه، قاضیالقضات پایتخت نیز به نفع وی حکم صادر نمود.25
آری با ورود همسر امام هادی علیهالسلام و مادر امام عسکری علیهالسلام به سامرّا، نور امید در دلهای شیعیان پرفروغتر شده و فضای ابهام آلود و خفقان نیز آرام، آرام، به وضعیّت عادی برمیگشت.
دفاع از جدّه
در جریان «تقسیم میراث»، جعفر از دادن سهم مادرش امتناع میکرد و خود را تنها وارث امام عسکری علیهالسلام معرّفی مینمود؛ در همین هنگام بود که امام مهدی علیهالسلام آشکار شده و خطاب به عمویش فرمود: «ای جعفر! برای چه متعرّض حقوق من میشوی؟»...26
دست نوازشگر
بعد از ثبوت وصیّ بودن امّ ابیمحمّد و صدور حکم قضائی، محبوبیّت و قدرت جعفر نیز دچار کاهش و زوال شد؛ به نحوی که وی تمام داراییاش را به مصرف رسانده و به فلاکت رسید. در این موقعیت، مادر حکیم و مهربان، چتر حمایتی خود را بر زندگی فرزند مغرور و خطاکارش میگستراند تا زمینه «بازگشت و توبه» را برای وی فراهم سازد.
شیخ ذبیح اللّه محلاّتی مینویسد:
«هنگامی که جعفر دستش از مال دنیا تهی شد، جدّه علیهاالسلام متکفّل جمیع مخارج خانواده او گردید؛ زیرا جعفر کارش به جایی رسیده بود که تکّه نانی هم برای رفع گرسنگی نداشت و جدّه علیهاالسلام گندم، آرد، گوشت، پوشاک، مایحتاج و حتّی علوفه حیواناتش را نیز تأمین میکرد.»27
«جدّه» و «مهدویّت»
بدعت و گمراهی
بعد از شهادت امام عسکری علیهالسلام مردم به چند گروه تقسیم شدند؛ از جمله اینکه:
1. عدّهای رحلت حضرت را انکار نموده و ادّعا کردند که او، همان «امام قائم و موعود» میباشد.
2. برخی شهادت وی را قبول کرده اما مدّعی شدند که او دوباره زنده میشود و همان «امام منتظر» است.
3. بعضی معتقد شدند که «امامت» بر اساس وصیّت امام علیهالسلام ، در وجود برادرش جعفر تحقّق یافته است.
4. گروهی نیز چنین ترویج کردند که «امامت» از آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم بیرون آمده و به امّت و مردم، واگذار شده است.28
جبهه حقّ و باطل
دشمنان پس از مأیوس شدن از شناسایی و دستگیری امام مهدی علیهالسلام از اختلافات مذهبی مردم، بهرهبرداری نموده و به تقویّت فرقههای جدید و منحرف میپرداختند. در این میان، مسئولیّت بازماندگان امام عسکری علیهالسلام و اصحابش بسیار خطیر و سنگین شده بود؛ چرا که «سقیفه»های پنهان و آشکار، ضربات سهمگینی بر اسلام و تشیّع وارد میساخت!
امّ ابیمحمّد و حکیمه علیهماالسلام در یک اقدام هماهنگ، مدیریّت این «بحران» را عهدهدار شده و در جلسات پرسش و پاسخ، تولّد و امامت حضرت مهدی علیهالسلام را تبلیغ و ترویج میکردند.
زینب دوران
احمد بن ابراهیم میگوید:
من در سال 262 (282) ق. در مدینه نزد حکیمه (حلیمه یا خدیجه) ـ دختر امام جواد علیهالسلام و خواهر امام هادی علیهالسلام ـ رفتم و از پشت پرده با وی سخن گفتم و سؤالات دینی را پرسیدم. بین من و عمّه امام عسکری علیهالسلام گفت و گویی صورت گرفت:
ـ برایم بفرمایید که امروزه، شما به امامت چه کسی معتقد هستید؟
ـ پسر حسن بن علی علیهماالسلام (سپس نامش را بیان نمود).
ـ خداوند، مرا فدای شما گرداند! آیا شما ایشان را دیدهاید یا خبرش را شنیدهاید؟
ـ من شنیدهام؛ چرا که امام عسکری علیهالسلام در نامهای به مادرش موضوع ولادت و امامت پسرش را خبر داده است.
ـ اکنون، آن کودک کجاست؟
ـ پنهان میباشد (؛ زیرا جانش از سوی حکومت عبّاسی، در معرض خطر است).
ـ فَإلی مَنْ تَفْزَعُ الشّیعَةُ؛ پس اکنون شیعیان به چه شخصی پناه ببرند؟
ـ اِلیَ الْجَدَّةِ؛ به مادر بزرگش، مادر امام عسکری علیهالسلام .
ـ یعنی الآن من باید به کسی (امام مهدی علیهالسلام ) اقتدا کنم که وصیّ او، یک خانم میباشد؟!
ـ آری! شما در این شرایط، به شیوه امام حسین علیهالسلام عمل کنید؛ چرا که آن حضرت در ظاهر، خواهرش «زینب» علیهاالسلام را به عنوان «وصیّ» انتخاب کرده بود، در حالی که زینب علیهاالسلام هر آنچه امام سجّاد علیهالسلام از علم الهی بیان میفرمود، انجام میداد و گفتار و رفتار وی، مستند به دانش حضرت بود و فلسفه این کار، حفاظت از وجود مقدّس امام سجّاد علیهالسلام بود.
راوی در ادامه میگوید:
حکیمه علیهاالسلام به من فرمود: همانا تو جزو محدّثان هستی! مگر شما گروه راویان، این حدیث را نقل نمیکنید که: «اِنَّ التّاسِعَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیهالسلام یُقْسَمُ میراثُهُ وَ هُوَ فِیالْحَیاةِ؛ به درستی نهمین فرزند از نسل امام حسین علیهالسلام (حضرت مهدی علیهالسلام ) میراث و اموالش بین بستگانش تقسیم میشود، در حالی که وی زنده است.»؟29
پناهگاه تشیّع
شهید مطهّری درباره شخصیّت والای این بانوی اندیشمند، میفرماید:
«... تنها «جدّه بودن» سبب شهرتش نشد، مقامی دارد، عظمتی دارد، جلالتی دارد، شخصیّتی دارد که... بعد از امام عسکری علیهالسلام «مَفْزَعُ الشّیعه» بود؛ یعنی ملجأ شیعه، این بزرگوار بود. قهراً در آن وقت ـ چون امام عسکری علیهالسلام 28 ساله بودهاند که از دنیا رفتهاند، علیالقاعده مطابق سنّ امامهادی علیهالسلام هم حساب بکنیم ـ زنی بین پنجاه و شصت بوده است. این قدر زن باجلالت و با کمالی بوده است که «شیعه» هر مشکلی برایش پیش میآمد، به این زن عرضه میداشت.»
شهید مطهّری بعد از نقل فرمایش حکیمه علیهاالسلام میگوید:
«... وصیّ امام عسکری علیهالسلام در باطن، این فرزندی است که مخفی است؛ ولی در ظاهر که نمیشد بگوید وصیّ من اوست؛ در ظاهر وصیّ خودش را این زن با جلالت قرار داده است.»30
عروج
در سالهای آغازینِ «غیبت صغرا» شهر سامرّا و خانه امام عسکری علیهالسلام مورد توجّه شیفتگان حضرت مهدی علیهالسلام بود؛ به گونهای که بزرگ بانوی خاندان عسکری، دستورات نوه گرانقدرش را اجرا نموده و موضوع ولادت، غیبت و ظهور امام دوازدهم علیهالسلام را برای برخی از شیعیان بیان میکرد. امّا چند سالی از شهادت امام عسکری علیهالسلام سپری نشده بود که آن بانوی گرامی بیمار گردید و آثار رحلت در وجودش پدیدار شد. از این رو، «وصیّت» نمود کنار آرامگاه شوهر و پسرش، حضرت عسکریّین علیهماالسلام به خاک سپرده شود.
سرانجام سوسن علیهاالسلام چشم از جهان بربست و روح ملکوتیاش در فردوس برین سُکنا گزید؛ آن روز سرزمین «سُرَّمَنْ رَأی» یکبار دیگر سیه پوش شد و امام زمان علیهالسلام در فقدان جدّه ارجمندش داغدار گردید...
هنگام خاکسپاری، به ناگاه جعفر کذّاب حاضر شد و در یک اقدام ناباورانه اعلام کرد: این مکان، خانه من است؛ او را اینجا دفن نکنید.
شیعیان ـ به ویژه بنیهاشم ـ با جعفر به گفت و گو پرداختند؛ امّا وی همچنان مدّعی ملکیّت بود و از دفن پیکر مطهّر مادر امام عسکری علیهالسلام جلوگیری میکرد. در همین هنگام، امام مهدی علیهالسلام از بین جمعیّت تشییع کننده عبور نموده و در مقابل جعفر کذّاب ایستاد و فرمود:
«یا جَعْفَر! دارُکَ هِیَ أمْ داری؛ ای جعفر! آیا اینجا، خانه تو است یا خانه من؟»
آنگاه امام از دید حاضران پنهان شد، در حالی که جعفر و عوامل نفوذی به میان جمعیّت سوگوار رفته تا آن حجّت الهی را دستگیر کنند،31 غافل از آنکه وی هماره در حفاظت خدا خواهد بود.
شایان توجّه اینکه: از بین مادران امامان علیهمالسلام فقط آرامگاه مادر امام عسکری علیهالسلام و مادر امام مهدی علیهالسلام در شهر سامرّا و مابقی در مدینه منوّره قرار گرفته است.32
بر اساس روایت احمد بن ابراهیم ـ که در سال 262 ق. نزد حکیمه خاتون علیهاالسلام آمده و ایشان، پناهگاه شیعه را «جدّه» معرّفی کرده است ـ تاریخ رحلت آن بانوی جلیل القدر، در سال 262 ق. یا بعد از آن میباشد. امّا طبق نقل «کمال الدّین» (تصحیح استاد علیاکبر غفّاری، ص 501)، گفت و گوی راوی با عمّه امام علیهالسلام در سال 282 ق. بود؛ از این رو، وفات مادر امام عسکری علیهالسلام در همان سال یا بعد از آن میباشد.
البته در روایت جعفر بن عمرو نیز ـ بدون اشاره به تاریخ ـ آمده است:
«من به سوی عسکر رفتم، در حالی که امّ ابیمحمّد علیهالسلام زنده بود و با من جماعتی بودند... امام زمان علیهالسلام به ما اجازه داد که به پیشگاهش شرفیاب شویم.»33
اسوه عفاف و دانایی
در وصف حضرت سوسن علیهاالسلام میتوان به این گفتار بسنده نمود:
امام هادی علیهالسلام در حقّش فرموده است: «از هرگونه آفات، عیب، آلایش و پلیدی، منزّه و مبرّا است.»34
در زیارتنامه معصومان علیهمالسلام آمده است:
«اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نوراً فیالأصلاب الشّامخة و الأرحام المطهّرة...»
آری، دامن پاک و مطهّر وی، محلّ پرورش امام حسن عسکری علیهالسلام بوده و امام مهدی علیهالسلام نیز از نسل آن بانوی قُدسی میباشد.
شیخ صدوق: «این نهایت شرف، جلال، فضل و کرامت است که وی واسطه بین امام (عجّ) و امّت بوده و شایستگی حفظ اسرار امامت و وصیّت را داشته است.»35
حسین بن عبدالوّهاب، نویسنده عیون المعجزات: «وی از عارفات و صالحات زنان اهل بیت علیهمالسلام بود.»36
علاّمه مجلسی: «وی در نهایت ورع، تقوا، عفاف و صلاح بود.»37
شیخ عبّاس قمی: «او از زنان با معرفت و صالحه بود... در فضل او کافی است که پس از شهادت امام عسکری علیهالسلام پناه شیعیان بود.»38
عمادزاده اصفهانی: «وی از زنان پاک طینت و مربّیان بزرگ به شمار میرفت و ایمان کاملی به مقام نبوّت و خاندان ولایت داشت.»39
پینوشتها:
1. الارشاد، ج 2، ص 301؛ بحارالانوار، ج 50، ص 236 و 237؛ زندگانی عسکریّین(ع)، ابوالقاسم سحاب، ج 2، ص 9 و 13؛ مسندالامام العسکری(ع)، عزیزاللّه عُطاردی، ص 49.
* در ضمن، اسم مادر امام هادی(ع) «سمانه» بوده و یکی از اسامی مادر امام مهدی(عجّ) نیز «سوسن» میباشد. (ر.ک: بحارالانوار، ج 50، ص 117 ـ 114 و ج 51، ص 18 ـ 15).
2. همان، ج 50، ص 238.
3. همان، ج 36، ص 193 و 194؛ کمال الدّین، (اکمال الدّین)، ترجمه کمرهای، ج 1، ص 423 و 424.
4. ر.ک: ریاحین الشّریعه، ج 3، ص 24؛ داستان ازدواج معصومین(ع)، ابراهیم بابائی آملی، ص 231، نشر نجبا، قم، دوم، 1381 ش.
5. منتهیالآمال، ج 2، ص 449؛ زندگانی عسکریّین(ع)، ج 2، ص 13.
6. زنان مردآفرین تاریخ، محمد محمدی اشتهاردی، ص 185.
7. گویا امام(ع) جز سوسن، همسری نداشت.
8. اثبات الوصیّة، مسعودی، ص 236، انتشارات بصیرتی، قم؛ زندگانی عسکریّین(ع)، ج 2، ص 6؛ محدّثات شیعه، دکتر نهلا غروی نائینی، ص 223.
9. ر.ک: تاریخ سامرّا، شیخ ذبیح اللّه محلاّتی، ج 1، ص 253، ج 2، ص 303 ـ 268؛ اعیان الشّیعه، ج 2، ص 37؛ زندگانی عسکریّین(ع)، ج 1، ص 133 ـ 121؛ منتهیالآمال، ج 2، ص 445 ـ 442.
10. حیاةالامام العسکری(ع)، محمّد جواد طبسی، ص 113 و 114؛ چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبداللّه صالحی، ص 16 و 17، انتشارات مهدییار، قم، اوّل، 1381 ش (تلخیص).
11. مسند الامام العسکری(ع)، ص 13؛ زندگانی عسکریّین(ع)، ج 2، ص 7؛ دایرةالمعارف تشیّع، ج 2، ص 370؛ منتهی الآمال، ج 2، ص 432.
12. منتهیالآمال، ج 2، ص 439 ـ 432؛ زندگانی عسکریّین(ع)، ج 2، ص 121 و 122.
13. منتهیالآمال، ج 2، ص 441 ـ 439.
14. زندگانی رهبران اسلام (انوار البهیّه)، شیخ عبّاس قمی، ترجمه سیّد محمّد صحفی، اسلامیّه، تهران، 1360 ش، ص 348.
15. همان، ص 347 و 348.
16. کمال الدّین، ج 2، ص 178.
17. سیمای آفتاب (سیری در زندگانی حضرت مهدی(عجّ))، حبیب اللّه طاهری، ص 183، نشر مشهور، قم، اوّل، 1378 ش.
18. ر.ک: بحارالانوار، ج 50، ص 313 و 330؛ مسند الامام العسکری(ع)، ص 35؛ زندگانی رهبران اسلام، ص 367 و 368.
19. بحارالانوار، ج 50، ص 335 و 336؛ اثبات الوصیّة، ص 247 و 248.
* *. ابوعلی مطهّری، کارگزار امور امام عسکری(ع) بود؛ این مسئله، بیانگر فوق عدالت اوست... (اعیان الشّیعه، ج 3، ص 153 و 154.)
20. زندگانی عسکریّین(ع)، ج 2، ص 32 (با تغییر).
21. همان، ص 35 (با تغییر).
22. بحارالانوار، ج 50، ص 313، 330 و 331؛ مسندالامام العسکری(ع)، ص 35.
23. ر.ک: زندگانی رهبران اسلام، ص 363 و 364؛ بحارالانوار، ج 50، ص 331 و 336؛ حیاةالامام العسکری(ع)، ص 435 ـ 433.
24. ر.ک: کمال الدّین، ج 2، ص 152 ـ 148؛ حیاةالامام العسکری(ع)، ص 434 و 435؛ مهدی موعود، ترجمه علی دوانی، ص 393.
25. ر.ک: کمال الدّین، ج 2، ص 149؛ بحارالانوار، ج 50، ص 331؛ حیاةالامام العسکری(ع)، ص 434 و 435.
26. کمال الدّین، ج 2، ص 115 و 116؛ ریاحین الشّریعة، ج 3، ص 24.
27. ر.ک: ریاحین الشّریعه، ج 3، ص 25؛ تاریخ سامرّا، ج 1، ص 252.
28. بحارالانوار، ج 50، پاورقی ص 336 و 337.
29. ر.ک: کمال الدّین، ترجمه کمرهای، ج 2، ص 178 و تصحیح غفّاری، ص 501؛ بحارالانوار، ج 46، ص 19 و 20، ج 51، ص 364؛ زندگانی رهبران اسلام، ص 333 و 334.
30. سیری در سیره ائمّه اطهار(ع)، ص 249 و 250.
31. ر.ک: کمال الدّین، ج 2، ص 115 و 116؛ مهدی موعود(ع)، ص 774.
32. ریاحین الشّریعه، ج 3، ص 24.
33. بحارالانوار، ج 51، ص 334.
34. مسندالامام العسکری(ع)، ص 13.
35. ریاحین الشّریعه، ج 3، ص 25 (به نقل از اکمال الدّین).
36. داستان ازدواج معصومین(ع)، ص 231.
37. ریاحین الشّریعه، ج 3، ص 25 (به نقل از جلاء