على پيوسته در كنار پيغمبر بود و نگهبانى او مىنمود ابن ابى الحديد از امالى محمد بن حبيب آورده است:
«ابوطالب بر جان پيغمبر مىترسيد.بسا شب هنگام نزد بستر او مىرفت و او رابرمىخيزاند و على را بجاى وى مىخواباند.»
شبى على گفت:«من كشته خواهم شد.»ابوطالب در چند بيتبدو چنين گفت:
«پسرم!شكيبا باش كه شكيبايى خردمندانهتر است و هر زندهاى مىميرد.بلايى است دشوار اما خدا خواسته است دوستى فداى دوستى شود.دوستى والا گهر،كريم و نجيب.اگر مرگى رسيد تنها براى تو نيست،هر زندهاى مىميرد.»
على چنين پاسخ مىدهد:
«مرا در يارى احمد شكيبايى مىفرمايى؟بخدا آنچه گفتم از بيم نبود.من دوست مىدارم يارى مرا ببينى و بدانى.من پيوسته فرمانبردار تو هستم،من احمد را كه در كودكى و جوانى ستوده استبراى رضاى خدا يارى مىكنم.» (1)
هنگامى كه قريش بنىهاشم را در شعب ابو طالب در بندان كردند،ابوطالب در جمله آنان بود.او على را به نگهبانى محمد سفارش مىنمود.دور نيست داستانى را كه ابن ابى الحديد آورده در اين روزها رخ داده باشد.
پىنوشت:
1.شرح نهج البلاغه،ج 14،ص 64.
على از زبان على يا زندگانى اميرالمومنين(ع) صفحه 12
دكتر سيد جعفر شهيدى