• /
ولادت فاطمه زهرا عليها السلام

ولادت فاطمه زهرا عليها السلام

فاطمه زهرا عليها السلام بانوى دو سرا به هنگام ظهور اسلام و پس از بعثت پدرش پيامبر اكرم و در آن هنگام كه قيام حياتبخش اسلام بتازگى ظهور نموده و بر پايگاههاى پيروزى گام مى‏گذاشت،چشم به اين جهان گشود.

فاطمه عليها السلام يادگارى از همسر عزيز محمد صلى الله عليه و آله و سلم خديجه كبرى است،نخستين زنى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با وى ازدواج كرد و نيز اولين زنى بود كه در آغاز بعثت آن حضرت به وى ايمان آورد،و آيين خداييش را به جان خريد.خديجه با مال سرشار خويش پايه‏هاى اسلام را استوار ساخت و با فداكاريش در راه تحقق نداى توحيد و اسلام،از هيچ فداكارى دريغ نورزيد.رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر اين فداكارى ارج نهاد و هيچ گاه او را از ياد نبرد.

به نقل مورخان شيعه فاطمه عليها السلام از چنين مادر بزرگوارى سه و يا پنج سال بعد از بعثت پيامبر اكرم به دنيا آمد،اما اغلب مورخان اهل سنت ولادت آن بانوى دو سرا را پنج سال قبل از بعثت دانسته‏اند.به برخى از اقوال در اين زمينهـاز شيعه و اهل سنتـاشاره مى‏كنيم:

1ـمرحوم كلينى مى‏نويسد:«فاطمه زهرا عليها السلام پنج سال پس از بعثت رسول خدا به دنيا آمد و 75 روز پس از رحلت آن حضرت در سن هيجده سالگى از دنيا رفت.» (1)

2ـابن شهر آشوب چنين مى‏نويسد:«فاطمه زهرا عليها السلام پنج سال بعد از بعثت در بيستم جمادى الثانى متولد گرديد كه مصادف با سه سال پس از وقوع معراج بود.حضرت هشت سال همراه پدر گراميش در مكه زيست و سپس به مدينه مهاجرت كرد.عمر شريفش در زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از دنيا رفت،هجده سال و هفت ماه بود،و بعد از رحلت پدرش 72 يا 75 روز بيشتر زندگى نكرد.» (2) طبرى در كتاب«دلائل الامامه» (3) ،مرحوم مجلسى در بحار الانوار (4) ،علامه اربلى در كشف الغمه (5) قول فوق را در ولادت آن حضرت تاييد كرده‏اند.رواياتى نيز در تأييد اين قول موجود است .به دليل اختصار از نقل آنها خوددارى مى‏كنيم.

قول ديگر كه از علماى اهل سنت نقل شده چنين است:«ولادت فاطمه زهرا پنج سال قبل از بعثت پيامبر اسلام بوده است،زمانى كه خانه كعبه را سيل خراب كرد و قريش كعبه را بنا مى‏نهاد .» (6)

علت اين كه ميلاد فاطمه عليها السلام را قبل از بعثت نقل كرده‏اند و تاريخ ولادت را تغيير داده‏اند،به نظر مى‏رسد به دو منظور بوده است:1ـفضايلى كه در ولادت فاطمه زهرا عليها السلام در روايات آمده است،خدشه‏دار كنند،2ـبا نقل اين تاريخ دروغين،مى‏خواهند چنين جلوه دهند كه فاطمه عليها السلام در سن هجده سالگى با على ازدواج كرده است،و چنين نتيجه بگيرند كه او دخترى معمولى بوده و در خانه مانده بوده است و كسى براى ازدواج با او پيشقدم نمى‏شده است.

با تحريف تاريخ ولادت حضرت فاطمه عليها السلام،اين هدف را دنبال مى‏كنند كه هم سيده زنان را خفيف كنند و هم على عليه السلام را كه در اين ازدواج از شأن و منزلتى برخوردار شده است،سبك شمارند و اين فضيلت را ناديده انگارند.

اما با استناد به روايات صحيح و تاريخ،اين قول كه ولادت آن بانوى بزرگوار قبل از بعثت بوده،باطل و بدون دليل است،بلكه ولادت فاطمه زهرا عليها السلام پس از بعثت بوده است و با تشريفات و مقدمات خاصى نطفه اين در گرانمايه منعقد شده و با حضور زنان‏بهشتى به دنيا آمده كه بدان اشاره مى‏كنيم.

انعقاد نطفه فاطمه عليها السلام از ميوه بهشتى

ابوبكر بغدادى به سند خود از عايشه نقل مى‏كند كه گفت:«به رسول خدا عرض كردم:اى رسول خدا چرا وقتى فاطمه عليها السلام به حضور شما مى‏رسد،او را مى‏بوسى و زبانت را در دهان او مى‏گذارى...فرمود:

«نعم يا عائشه!إني لما اسري بي الى السماء أدخلني جبرئيل الجنة فناولني منها تفاحة فأكلتها فصارت نطفة في صلبي،فلما نزلت واقعت خديجة ففاطمة من تلك النطفة،و هي حوراء إنسيه،كلما اشتقت إلى الجنة قبلتها،آرى اى عايشه!هنگامى كه به معراج رفتم جبرئيل مرا به بهشت برد و از سيب بهشتى به من داد و من خوردم و همان سيب تبديل به نطفه‏اى در صلب من شد و چون به زمين آمدم با خديجه بودم كه او فاطمه را حامله شد.فاطمه،حوراى انسيه است.هر گاه مشتاق بهشت مى‏شوم،دخترم فاطمه را مى‏بوسم.» (7)

علامه اخطب خوارزمى خبر فوق را با تفصيل بيشتر نقل مى‏كند،و با اين تفاوت كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:«ميوه‏اى از ميوه‏هاى بهشت خوردم...و هر وقت به بوى بهشت مشتاق مى‏شوم،فاطمه را استشمام مى‏كنم....» (8)

حاكم در مستدرك از سعد بن مالك نقل مى‏كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود :

«أتاني جبرئيل بسفرجلة من الجنة فأكلتها ليلة اسرى بي فعلقت خديجة بفاطمة فكنت اذا اشتقت إلى رائحة الجنة شممت رقبة فاطمة،در آن شبى كه به معراج برده شدم،جبرئيل يك گلابى از بهشت برايم آورد.آن را خوردم و خديجه به فاطمه حامله شد،پس هر وقت مشتاق بوى بهشت‏مى‏شوم،گردن فاطمه را مى‏بويم.» (9)

سخن گفتن فاطمه عليها السلام در رحم مادر

شيخ صدوق در امالى به سند خود از مفضل بن عمر روايت مى‏كند كه امام صادق عليه السلام فرمود:

«هنگامى كه خديجه با رسول خدا ازدواج كرد،زنان مكه از وى كناره‏گيرى كرده و رفت و آمد خود را با او قطع نمودند.خديجه از اين جهت غمگين گرديد،تا اينكه به فاطمه عليها السلام حامله شد.اين نوزاد در رحم با خديجه سخن مى‏گفت و خديجه را دلدارى مى‏داد و خديجه اين مطلب را از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پنهان مى‏داشت،تا اينكه روزى حضرت وارد خانه شد و شنيد كه خديجه با كسى سخن مى‏گويد.پرسيد:خديجه با كه سخن مى‏گفتى؟خديجه پاسخ داد:جنينى كه در شكم دارم با من سخن مى‏گويد و همدم من است.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:اى خديجه!جبرئيل به من خبر مى‏دهد كه جنين در شكم تو دختر است و خداى تعالى نسل مرا از وى قرار مى‏دهد و ائمه دين و پيشوايانى كه خداوند پس از انقضاى وحى،جانشينان خود در زمين قرار خواهد داد از نسل او هستند.» (10)

چگونگى ولادت فاطمه عليها السلام

هنگامى كه وضع حمل فاطمه عليها السلام نزديك شد،خديجه كسى را به نزد زنان قريش فرستاد و از آنها خواست تا به خانه او آيند و هنگام ولادت فاطمه عليها السلام،او را يارى دهند .زنان براى خديجه پيغام دادند كه تو به سخن ما گوش نكردى و با يتيم ابوطالبـكه مالى نداشتـازدواج كردى ما نيز به كمك تو نخواهيم آمد.

خديجه از اين پيغام غمگين شد و در حال غم و اندوه بسر مى‏برد كه ناگاه چهار زن گندمگون بلند قامتـهمچون زنان بنى‏هاشمـرا مشاهده كرد كه وارد خانه شدند.خديجه از ديدن ايشان نگران شد.يكى از آن چهار زن به سخن آمد و گفت:«اى خديجه!نترس و محزون مباش كه پروردگار تو ما را فرستاده و ما خواهران تو هستيم.من ساره هستم،اين يك آسيه دختر مزاحم (همسر فرعون) است كه همدم تو در بهشت خواهد بود،و آن ديگر مريم دختر عمران و چهارمى كلثوم خواهر موسى بن عمران است.خداى تعالى ما را فرستاد تا در وضع حمل تو را كمك دهيم.»آن گاه كمك كردند تا فاطمه عليها السلام به دنيا آمد. (11)

نامگذارى فاطمه عليها السلام

يكى از مسائلى كه در اسلام به آن اهميت داده شده و حتى از حقوقى است كه فرزند نسبت به پدر و مادر دارد،مسأله انتخاب نام خوب براى فرزند است.برخى از خانواده‏ها در نامگذارى فرزندان خود دقت لازم را نمى‏كنند و به دليل انتخاب نام نامناسب،فرزندان خود را در جامعه دچار مشكل مى‏سازند،چه بسا انتخاب نام غير مناسب گاهى موجب مى‏شود فرزند مورد استهزاء و توهين هم رديفان خود قرار گيرد،به علاوه نام مناسب حكايت از روشنگرى خانواده و اعتقاد به آنچه در آن جامعه مى‏گذرد،دارد.اگر با دقت در اسامى پيامبران الهى بنگريم مى‏بينيم همه آن رهبران الهى از نامهاى پر محتوا و با معنى و در ضمن مناسب با شخصيت خودشان برخوردار بوده‏اند،و بر همين اساس است كه اسامى امامان ما برخوردار از معنى و محتواى مناسب است و از معانى زشت و مشمئز كننده به دور است.لذا ما معتقديم نامهايى كه رسول خدا براى دخترش حضرت فاطمه عليها السلام گذاشت،بى‏دليل نبوده و از معانى بلند برخوردار است.به اختصار به توضيح برخى از اسامى آن بانوى بزرگ اسلام مى‏پردازيم:

فاطمه

طبق برخى از روايات،اين نام از طرف خداوند انتخاب شده است:امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد :«هنگامى كه فاطمه عليها السلام متولد شد خداى تعالى به يكى از فرشتگان وحى فرمود به زمين برود و اين نام را به زبان محمد بگذارد،و رسول خدا بدين ترتيب نام فاطمه را براى نوزاد تازه تولد يافته خود انتخاب كرد.سپس پروردگار عالميان فرمود:

«إني فطمتك بالعلم و فطمتك من الطمث،اى فاطمه!من به وسيله علم شير را از تو قطع كرده، (12) و از آلودگيهاى زنانگى تو را پاكيزه كردم.»آن گاه امام باقر عليه السلام در ادامه فرمودند :«و الله لقد فطمها الله بالعلم و عن الطمث فى الميثاق،و الله،خداى تبارك و تعالى اين بانو را با علم بسيار از شير گرفت و در ميثاق او را از ناپاكيهاى زنانگى باز داشت.» (13)

برخى از روايات كه از طريق شيعه و اهل سنت به دست ما رسيده است علت اين نامگذارى را چنين بيان داشته است:ابوبكر احمد بن على شافعى به سند خود از ابن عباس روايت كرده است كه رسول خدا فرمود:«إبنتي فاطمة حوراء آدمية لم تحض و لم تطمث و انما سماها فاطمة لأن الله فطمها و محبيها عن النار،دخترم فاطمه حوراى انسيه است،حيض نشد و ناپاك نگرديد و او فاطمه نامگذارى شد،زيرا خداوند او و دوستدارانش را از آتش جهنم منع كرده است.» (14)

امام صادق عليه السلام از پدرانش از رسول خدا نقل مى‏كند كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود:«اى على!آيا مى‏دانى چرا فاطمه به اين اسم ناميده شد؟على عليه السلام عرض كرد:چرا اى پيامبر خدا؟حضرت فرمود:لأنها فطمت هى و شيعتها عن النار،چون او و شيعيانش از آتش باز داشته شده‏اند.» (15)

در تعبير ديگرى آمده است:«چون فاطمه عليها السلام از شر و بدى به دور است،اين نام براى او انتخاب شده است.»امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:«آيا مى‏دانيد معناى فاطمه چيست؟»راوى پاسخ مى‏دهد:خير مولايم،مرا از تفسير آن آگاه فرماييد.حضرت فرمود:«فطمت من الشر،يعنى شر و بدى در او راه ندارد». (16)

صديقه

از جمله اسامى حضرت فاطمه عليها السلام،صديقه است.صديقه مؤنث صديق،صيغه مبالغه است،يعنى بسيار راستگو يا كسى كه در راستگويى كامل است،يا كسى كه قول و اعتقاد خود را تصديق مى‏كند،ولى آنچه از آيات و روايات استفاده مى‏شود،اين است كه‏مرتبه صديقين در رديف مراتب انبيا و شهدا بوده و براى آنان درجه خاص و مقام مخصوص خواهد بود: (و اذكر فى الكتاب إبراهيم إنه كان صديقا نبيا، (17) ياد كن در كتاب خدا احوال ابراهيم را كه وى شخص بسيار راستگو و پيامبر بود) ، (و اذكر فى الكتاب إدريس إنه كان صديقا نبيا، (18) يادآور در كتاب خدا احوال ادريس را كه او شخصى بسيار راستگو و پيامبر خدا است) ، (ما المسيح بن مريم إلا رسول قد خلت من قبله الرسل و أمه صديقة، (19) مسيح پسر مريم پيامبر بيش نبود كه پيش از او پيامبرانى آمده‏اند و مادرش هم زنى بسيار راستگو و صديقه بود.)

بنابراين نتيجه مى‏گيريم كه سيده زنان عالميان فاطمه زهرا عليها السلام به مرتبه صديقين رسيده است.و لذا رسول اكرم ايشان را صديقه ناميده‏اند.

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمودند:«سه چيز به تو داده شده كه به هيچ كس حتى به من داده نشد:

1ـتو داماد كسى مانند رسول خدا هستى،و من داماد كسى نيستم كه پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.

2ـهمسرى صديقه،مانند دختر من به تو داده شد كه من چنين همسرى ندارم.

3ـبه تو فرزندانى مانند حسن و حسين عنايت شده،در حالى كه من فرزندانى (پسر) مانند آنان ندارم ولى در عين حال تو از من هستى و من از تو.» (20)

شاهد اين مدعا اين است كه بنابر اعتقاد شيعه بدن صديق و صديقه را بايد صديق غسل دهد،لذا على عليه السلام بدن فاطمه عليها السلام را غسل داده است.مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام چنين نقل مى‏كند:«بدن فاطمه عليها السلام را أمير المؤمنين عليه السلام غسل داد ...،تا جايى كه‏فرمود:«فإنها صديقة و لم يكن يغسلها إلا صديق،أما علمت أن مريم لم يغسلها إلا عيسى،زيرا فاطمه عليها السلام،صديقه بود و صديقه را غسل نمى‏دهد مگر صديق،آيا ندانستى كه مريم را غير از عيسى،غسل نداده است؟» (21)

مباركه

مباركه از ماده بركت است.راغب مى‏نويسد:«جايى كه خير الهى به صورتى كه قابل نگهدارى و شمارش و اندازه‏گيرى و محدود كردن نباشد و هر كس به آن بنگرد فزونى محسوسى در آن خير مى‏بيند،گويند در آن بركت است و مبارك است.»

خداوند انواع بركات را به اين بانوى بزرگ عطا فرموده و نسل رسول گرامش را در ايشان قرار داد و با اين كه بعد از شهادتش،دو پسر و دو دختر بيشتر از او نماند و در واقعه كربلا تمام فرزندان امام حسن عليه السلام و به نقلى تا هفت تن شهيد شدند و از زينب كبرى نيز دو فرزند شهيد شدند و از امام حسين عليه السلام تنها امام سجاد عليه السلام باقى ماند،و ام كلثوم بدون فرزند از دنيا رفت،و پس از واقعه كربلا نيز حوادث بسيارى نسبت به كشتار فرزندان پاك رسول خدا و فاطمه زهرا عليها السلام و على مرتضى عليه السلام واقع شد،با اين همه خداوند در نسل فاطمه عليها السلام بركت قرار داد و به مصداق آيه: (إنا أعطيناك الكوثر) منشأ و منبع فرزندان بسيار شد كه امروزه براحتى مى‏توان صدق اين مطلب را دريافت كه فرزندان فاطمه عليها السلام كه همان فرزندان رسول خدا هستند،در تمام نقاط جهان پراكنده‏اند،مطابق آمارى كه در دست است در ايران حدود سه ميليون سيد و در عراق يك ميليون و در مصر پنج ميليون و در مغرب نزديك به پنج ميليون و...از اولاد و نسل فاطمه عليها السلام به چشم مى‏خورند.جمعيت سادات به سى و پنج ميليون نفر مى‏رسد. (22)

طاهره

از نامهاى ديگر فاطمه زهرا عليها السلام«طاهره»است.علماى شيعه و بسيارى از علماى اهل سنت بر اين عقيده‏اند كه فاطمه عليها السلام مصداق آيه: (إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا) (23) است.در اين باره روايت بسيارى موجود است در اين جا فقط به ذكر يك حديث اكتفا مى‏كنيم (24) .

از طرق اهل سنت از ام سلمه و عايشه،و ابى سعيد خدرى،و زيد بن ارقم و ابن عباس و ضحاك بن مزاحم و ابى الحمراء و عمر بن ابى سلمه و غير آنان چنين روايت شد است:«وقتى آيه تطهير نازل گرديد رسول خدا،على عليه السلام و فاطمه عليها السلام و حسن عليه السلام و حسين عليه السلام را طلب كرد و به وسيله عبا آنان را پوشانيد و فرمود:به خداوند سوگند اينان اهل بيت من‏اند،خدايا پليدى را از آنان دور كن و پاكشان گردان.» (25)

زهرا

ريشه اين نام از«زهر»به معناى روشنى و صفا گرفته شده است.از امام صادق عليه السلام سؤال كردند چرا فاطمه عليها السلام را زهرا ناميدند؟فرمود:«زيرا او در بهشت قبه‏اى از ياقوت سرخ خواهد بود كه اهل بهشت آن قبه را به واسطه ارتفاع و عظمتى كه دارد همانند ستاره‏اى درخشان كه در آسمان است خواهند ديد و به يكديگر مى‏گويند:«هذه الزهراء لفاطمة،اين قبه نورانى از آن فاطمه است.» (26)

نامهاى ديگرى كه براى فاطمه عليها السلام ذكر شده عبارتند از:بتول،عذرا،زكيه،راضيه،مرضيه،محدثه،حورا،انسيه .كنيه‏هاى آن حضرت عبارت است از:ام الحسن،ام الحسين،ام المحسن،ام الائمه،ام أبيها،ام المؤمنين. (27) به جهت رعايت اختصار از توضيح درباره اين نامها و كنيه‏ها صرف نظر مى‏كنيم و به فضايل آن حضرت مى‏پردازيم.

گوشه‏اى از فضائل فاطمه عليها السلام

فضائل بانوى بزرگ اسلام در اين مختصر نمى‏گنجد،اما به طور اجمال و گذرا به آن مى‏پردازيم :

علاقه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به فاطمه عليها السلام

بدون ترديد محبت و علاقه رسول خدا به فاطمه صلى الله عليه و آله و سلم بدون جهت و صرفا به دليل علاقه پدر و فرزندى نبوده است،زيرا حضرت فرزندان دختر ديگر هم داشته است و از طرفى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به مقتضاى (و ما ينطق عن الهوى) بدون دليل از كسى تعريف و مدح نمى‏كند.بنابراين معلوم مى‏شود كه اين دردانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در اين مدت كوتاه عمر خود،از فضايل و كمالاتى برخوردار بوده كه مورد توجه رسول خدا قرار گرفته است،تا رسول خدا آن تعابير را درباره‏اش بيان نمايد كه درباره كس ديگر نفرموده است،مانند:«إن الله يرضى لرضاك و يغضب لغضبك،خداوند راضى مى‏شود به رضاى تو و غضبناك مى‏شود به غضب تو.» (28) «فاطمة بضعة مني فمن آذاها فقد آذاني،و من آذاني فقد آذى الله،فاطمه پاره تن من است پس هر كس او را اذيت كند مرا اذيت كرده و هر كس مرا اذيت كند،خدا را اذيت كرده است». (29) به نقل ديگرى چنين فرموده است:«و هي قلبي الذي بين جنبي،فاطمه،جان و دل من است كه در سينه‏ام قرار دارد». (30)

و باز فرموده است:

«و هي نور عيني و ثمرة فؤادي،او نور چشم و ميوه دل من است.» (31)

فاطمه عليها السلام به اندازه‏اى مورد علاقه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود كه«ابن عمر»نقل مى‏كند:«هر گاه رسول خدا قصد سفر مى‏كرد با آخرين كسى كه خداحافظى مى‏كرد فاطمه عليها السلام بود و به وقت بازگشت نخستين كسى را كه به ديدارش مى‏آمد فاطمه عليها السلام بود. (32) تا آنجا كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به فاطمه عليها السلام مى‏فرمود:«فداك أبي و أمي،پدر و مادرم به فداى تو.» (33)

عايشه نقل مى‏كند:

ما رأيت أحدا كان أشبه كلاما و حديثا من فاطمة برسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و كانت اذا دخلت عليه رحب بها و قام إليها فأخذ بيدها فقبلها و أجلسها في مجلسه،

نديدم كسى را از نظر كلام و سخن به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شبيه‏تر از فاطمه عليها السلام باشد و هر وقت فاطمه بر آن حضرت وارد مى‏شد،به او مرحبا مى‏گفت و در برابرش مى‏ايستاد (و به طرفش مى‏رفت) و دست او را مى‏گرفت و مى‏بوسيد و او را در جاى خودش مى‏نشانيد .» (34)

عبادت فاطمه عليها السلام

فاطمه عليها السلام از عابدترين و پارساترين زنان عالميان است.او با همه گرفتارى و مشاغلى‏كه در خانه داشت،با اين حال از نظر به جا آوردن واجبات و مستحبات و عبادات فردى و اجتماعى در تاريخ نمونه است.

شيخ صدوق و ديگران از امام حسن عليه السلام روايت مى‏كنند:«مادرم فاطمه را ديدم كه در شب جمعه در محراب عبادت ايستاد و تا هنگامى كه سپيده طلوع مى‏كرد،پيوسته در حال ركوع و سجود بود و شنيدم پيوسته براى مردان و زنان با ايمان دعا مى‏كرد و آنها را در دعا نام مى‏برد،ولى براى خود دعا نمى‏كرد،من گفتم:

يا أماه لم لا تدعين لنفسك كما تدعين لغيرك؟فقالت:يا بني الجار ثم الدار،مادر جان چرا همچنان كه بر ديگران دعا مى‏كنى،براى خود دعا نمى‏كنى؟فرمود:پسرم اول همسايه بعد خانه .» (35)

حسن بصرى از بزرگان اهل سنت درباره عبادت فاطمه عليها السلام چنين گفته است:«ما كان في هذه الامة أعبد من فاطمة،كانت تقوم حتى تورم قدماها،در ميان اين امت،عبادت كسى از فاطمه عليها السلام بيشتر نبود،زيرا آن قدر روى پاهاى خود در مقام عبادت مى‏ايستاد كه پاهايش ورم مى‏كرد.» (36)

فاطمه،سيده زنان عالميان

تعبير اين كه فاطمه عليها السلام سيده زنان عالميان است از علماى شيعه و اهل سنت از رسول خدا نقل شده است.عايشه در روايتى،آن را چنين نقل مى‏كند:«در حضور رسول خدا بودمـبه هنگام بيمارى منجر به رحلت حضرتـكه فاطمه عليها السلام وارد شد و قدم مى‏زد نگاه كردم ديدم مثل رسول خدا راه مى‏رود.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود:مرحبا به دخترم فاطمه.بعد او را نشانيد طرف دست راست خودش يا طرف دست چپ،و چيزى محرمانه به گوش او گفت كه فاطمه عليها السلام گريست!بعد چيز ديگرى به او گفت.اين بارفاطمه عليها السلام خندان شد.عايشه مى‏گويد:«از فاطمه عليها السلام پرسيدم كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چه گفت كه گريان شدى و سپس چه فرمود كه خندان گشتى؟

فاطمه عليها السلام گفت:«من سر پيامبر را تا زمانى كه زنده است فاش نمى‏كنم.»عايشه مى‏گويد :«پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به فاطمه عليها السلام گفتم:پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به هنگام مرگ چه فرمود كه گريستى و بعد چه گفت كه خنديدى؟فاطمه گفت:پدرم فرمود:هر سال جبرئيل قرآن را يك بار بر من عرضه مى‏كرد،ولى امسال دوبار بر من عرضه كرد.گمان مى‏كنم كه مرگم فرا رسيده است،من براى مرگ پدرم گريستم،بعد فرمود:أما ترضين أن تكون سيدة نساء هذه الأمة أو نساء العالمين؟قالت:فضحكت،آيا راضى نمى‏شوى كه بهترين زنان اين امت يا زنان عالميان باشى؟فاطمه گفت:پس خنديدم.» (37) و نمونه اين حديث را بسيارى از علماى اهل سنت با اندكى تفاوت نقل كرده‏اند. (38)

عظمت فاطمه در قيامت

در روايات بسيارى از ابن عباس،ابو ايوب و ابو هريره آمده است كه رسول خدا فرمود:

«اذا كان يوم القيامة وقف الخلائق بين يدى الله تعالى نادى مناد من وراء الحجاب:أيها الناس (يا معشر الخلائق) غضوا أبصاركم و نكسوا من رؤسكم فإن فاطمة بنت محمد تجوز على الصراط،روز قيامت كه برپا مى‏شود مردم در برابر قدرت خداى تعالى مى‏ايستند.منادى حق،از پس پرده فرياد مى‏زند:اى گروه مردم،ديدگان خود را ببنديد،سرها را به زير افكنيد،زيرا فاطمه دختر محمد از صراط عبور مى‏كند.» (39) در برخى از احاديث ديگر آمده است:«فأن هذه فاطمه بنت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم تريد أن تمر على الصراط،فاطمه دختر رسول خدا مى‏خواهد از محشر بگذرد.» (40)

پى‏نوشتها:

1.كافى،ج 1،ص .458

2.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص .357

3.همان مدرك،ص .9

4.همان مدرك،ص .9

5.همان مدرك،ص .4

6.ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 11 به نقل از المختار فى مناقب الاخيار،ص 56،ذخائر العقبى،ص 26؛الثغور الباسمه،ص .15

7.تاريخ بغداد،ج 5،ص 87،ر.ك:ينابيع الموده،ج 2،ص 24،بحار الانوار،ج 43،ص .4

8.ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص .5

9.مستدرك حاكم،ج 3،ص 169.براى آگاهى بيشتر در اين باره ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 12 به نقل از محاضرة الاوائل،ص 88،ميزان الاعتدال،ج 1،ص 38،مجمع الزوائد،ج 6،ص 202،لسان الميزان،ج 5،ص 97،ينابيع الموده،ص 197،ارجح المطالب،ص 239،وسيلة المآل،ص .78

10.بحار الانوار،ج 43،ص 2.روايت سخن گفتن فاطمه عليها السلام با مادرش را برخى از علماى اهل سنت نيز نقل كرده‏اند.براى آگاهى بيشتر ر.ك:عبد الرحمان صفورى شافعى در«نزهة المجالس»،ج 2،ص 272»،قندوزى حنفى در«ينابيع الموده»،ص 198،حسن بن مولوى در«تجهيز الجيش»ص 99 (مخطوط) ،شعيب ابو مدين بن سعد مصرى در«روض الفائق) ،ص 214.براى توضيح بيشتر در زمينه رواياتى كه علماى عامه نقل كرده‏اند،ر.ك:به احقاق الحق،ج 10،ص .12

11.بحار الانوار،ج 43،ص 3،ر.ك:ذخائر العقبى،ص 44،ينابيع الموده،ص 199،وسيلة المآل،ص 77 نزهة المجالس،ج 2،ص 227،احقاق الحق،ج 10،ص .13

12.هر گاه بخواهند طفلى را از شير بگيرند،به جاى شير به او غذا مى‏دهند تا كم كم از شير گرفته شود.خداوند غذاى جانشين شير را براى فاطمه عليها السلام علم بيان مى‏كند.

13.كافى،ج 1،ص 460،كشف الغمه،ج 2،ص 19،بحار الانوار،ج 43،ص .13

14.احقاق الحق،ج 10،ص 16،به نقل از تاريخ بغداد،ج 13،ص .331

15.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 329،محب الدين طبرى با مختصرى تفاوت در ذخائر العقبى،ص 26،علامه حلى و متقى هندى در كنز العمال،ج 3،ص 94،علامه حضرمى در رشفة الصادى،ص 47،مناوى شافعى در شرح جامع الصغير،ص 328،و بسيارى ديگر از علماى اهل سنت.براى مطالعه بيشتر ر .ك:احقاق الحق،ج 10،ص 24ـ .17

16.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص .330

17.مريم (19) آيه .41

18.همان،آيه .56

19.مائده (5) آيه .75

20.ر.ك:فاطمه زهرا من المهد الى اللحد (مترجم) ،ص .73

21.كافى،ج 1،ص 459،ر.ك:بحار الانوار،ج 43،ص 211 و .215

22.ر.ك:فاطمة الزهرا من المهد الى اللحد (مترجم) ص .78

23.احزاب (33) آيه .33

24.روايات درباره آيه تطهير در كتاب«على عليه السلام در قرآن و سنت»اثر ديگر نگارنده خواهد آمد.

25.الدر المنثور،ج 5،ص 198،الاتقان فى علوم القرآن،ج 2،ص 1268،مستدرك حاكم،ج 3،ص 159ـ .160

26.بحار الانوار،ج 43،ص .16

27.بيت الاحزان،ص .23

28.ينابيع الموده،ج 1،ص 171،بحار الانوار،ج 43،ص .20

29.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 332 با اندكى تفاوت در عبارت،بحار الانوار،ج 43،ص 80،صحيح مسلم،ج 16،ص 2،مستدرك حاكم،ج 3،ص 173،حلية الاولياء،ج 2،ص .40

30.بحار الانوار،ج 43،ص .80

31.همان مدرك،ص .24

32.مستدرك حاكم،ج 3،ص .169

33.همان مدرك،ص .170

34.همان مدرك،ص .167

35.علل الشرايع،ج 1،ص 173،كشف الغمه،ج 2،ص .25

36.مناقب شهر بن آشوب،ج 3،ص .341

37.طبقات ابن سعد،ج 8،ص .26

38.ر.ك:حلية الاولياء،ج 2،ص 39،براى اطلاع بيشتر ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 27ـ .115

39.مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 326،بحار الانوار،ج 43،ص 52،راجع مستدرك حاكم،ج 3،ص 166،ينابيع الموده،ج 2،ص،الفصول المهمه،ص 147،براى اطلاع بيشتر ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص .148

40.الفصول المهمه،ص .147

مظهر ولايت ص 232

سيد اصغر ناظم زاده قمى

بنی فاطمه

ارسال شده در : 1389/12/26 - 08:09:16

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/12/26 - 08:09:16

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد