نهج البلاغه در كلام رجال اندیشه
در امثال و حكم عربى شهرت دارد كه كلام الملوك، ملوك الكلام ، این سخنى به غایتحكیمانه است، نهجالبلاغه مولا امیرالمؤمنین(ع) كه الحق اخ القرآن نام گرفته نیز مصداق عالى این سخن حكمتآمیز است، زیرا از زبان و قلم بزرگ مردى تراویده كه در جهان سخنورى یگانه بوده كلامش سرآمد كلامهاست از همین روى درباره این اثر جاودانه گفتهاند فوق كلام المخلوق و دون كلام الخالق .
آرى، امام مؤمنان در عرصه سخنورى گوى سبقت از همگان ربوده و توسن بلاغت را در میدان فصاحتبىمهابا تازانده و هیچ كسى یاراى هماوردى با او را ندارد، و نه تنها هم كیشان امام متقین بر بىرقیبى وى اذعان دارند، بلكه سخنوران غیر مسلمان هم بر این امر گواهند، و جز این نیست كه كلام امام على (ع) مؤید از جانب حق است و از زبان و قلمى تراویده كه در شهر علم نبى (ص) بوده است .
خوشتر آن باشد كه سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
در ابتدا جهت تیمن به ذكر بیاناتى از بنیانگذار جمهورى اسلامى حضرت امام خمینى (ره) مىپردازیم:
ما مفتخریم كه كتاب نهجالبلاغه كه بعد از قرآن، بزرگترین دستور زندگى مادى و معنوى و بالاترین كتاب رهایى بخش بشر است و دستورات معنوى و حكومتى آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ماست . (1)
و در پیام دیگرى آن را شفاى دردهاى فردى و اجتماعى دانسته و آن را اقیانوسى معرفى مىنماید كه هر دانشمندى در آن فرو رود غرق مىشود . (2)
سخنوران و دانشى مردان عرب به حكم همزبانى اولین كسانىاند كه حلاوت این اثر ماندنى را چشیدهاند:
سیدرضى كه خود همتبه جمعآورى این اثر سترگ گماشته و با نهجالبلاغه جاودانه شده و همچون قطرهاى كه خود دریا شده مىنویسد:
جویندگان و سود برندگان از آن زیاد است و این به دلیل گران سنگى و قدر و منزلت این كتاب در فراهم داشتن شگفتىهاى سخنورى و زبانآورى اوست . (3)
عبدالحمید كاتب از سخنوران بزرگ عرب در عهد مروان، چشمه جوشا مكتب ادبى خود و سبب نویسندگى اش را حفظ خطبههایى چند از نهجالبلاغه مىداند .
هفتاد خطبه از خطبههاى على (ع) را حفظ كردم و پس از آن ذهنم جوشید كه جوشید» . (4)
و چون از فصاحت و بلاغتسخنان او پرسیدند پاسخ مىدهد كه حفظ كلمات على سبب فصاحت و بلاغتسخنانم شده است .
در همین راستا باز هم سیدرضى مىنویسد:
بعد از قرآن و بیانات پیامبر اكرم (ص) هر كلام و خطبه و مقالهاى را كه خواندم و شنیدم توانستم با آن رقابت كنم و بهتر از ان یا همانندش را بگویم مگر كلمات امیرالمؤمنین على ع را كه هرچه كوشیدم توانایى رقابتبا آن را در خود نیافتم . (5)
ابن ابى الحدید كه عالم سنى مذهب منصفى است و شرح بزرگش بر نهجالبلاغه شهرت جهانى دارد سخنان مولا را برتر از كلام مخلوق و كمتر از كلام الهى دانسته و مىگوید اگر چه یاران پیامبر (ص) از فصیحان بودند ولى على (ع) از همه آنها افصح بود .
همگان دو هنر خطابه و نویسندگى را از وى فرا گرفتهاند، و به همین دلیل است كه یك دهم بلكه یك بیستم آنچه را كه مردمان از سخنان على (ع) گردآورى كرده و حفظ كردهاند در مورد سخنان هیچ یك از صحابه رسولالله (ص) انجام ندادهاند با این كه در میان آنان نیز فصحاى بزرگى وجود داشتهاند .
و سپس كلام امام (ع) را برتر از كلام حكیمانى چون افلاطون، ارسطو و سقراط دانسته است و مىگوید:
فصاحت را بین كه چگونه مهار خود را به دست على داده و زمام خویش را به وى سپرده است . نظم شگفت الفاظ را بنگر كه یكى پس از دیگرى مىآیند و در اختیار او قرار مىگیرند . گویا چشمهاى است كه خود به خود و بدون زحمت از زمین مىجوشد . سبحانالله كه جوانى از عرب و در شهرى چون مكه مىبالد و با هیچ حكیمى هم برخورد نكرده است اما كلماتش در حكمت
نظرى، برتر از سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته و با اهل حكمت عملى نیز آمد و شد نداشته اما از سقراط هم پیشى گرفته است . (6)
امام یحیى یمنى مىگوید:
از معانى گوارا و شیواى سخنان على (ع) هر سخنورى سیراب شده و به سبك كلام وى هر خطیبى لباس سخنورى به تن كرده است چرا كه مولا آبشخور بلاغت و زاینده آن است و ابر پر بار فصاحت مىباشد به حدى كه خود فرمود: ما فرمانروایان كشور سخن ایم و درختسخنورى در وجود ما ریشه دونیده و شاخهها آورده است . (7)
شیخ محمدحسن نانل المرصفى كه از ادیبان مهم جهان عربى است نهجالبلاغه را همچون قرآن كریم، نوعى معجزه مىداند و مىگوید:
نهجالبلاغه برهانى روشن بر این است كه على (ع) بهترین نمونه زنده روشنایى و دانش، هدایت و فصاحت و معجزه قرآنى است . در این كتاب دلائل و نشانههایى از دانش وسیع و سیاست صحیح و موعظههایى روشنگر امام على (ع) به چشم مىخورد كه شبیه آن در آثار هیچ یك از دانشمندان بزرگ و فیلسوفان و نوابغ دیده نمىشود .
مولا در ژرفاى دانش و دین و سیاست فرو رفته و در همه این موارد سربلند بیرون آمده است . (8)
شیخ ناصیف یازجى، عقیده دارد:
كسى كه مىخواهد در دانش و نگارش برتر از همه قرار گیرد باید به نهجالبلاغه متوسل شود و از حفظش كند» .
وى به فرزندش سفارش مىكند كه هرگاه خواستى در دانش و ادب و نگارش بر دیگران برترى جویى حتما قرآن و نهجالبلاغه از بر كن . (9)
طه حسین، ادیب بزرگ معاصر مصرى كه امروزه به سمبلى ادبى براى ادیبان عرب مبدل شده و وجهه مذهبى زیادى هم ندارد عقیده دارد كه:
من پس از وحى خداوندى، سخنى شیواتر و زیباتر از كلمات على (ع) را سراغ ندارم . (10)
امین نخله مىگوید:
هر كس بخواهد روح تشنه خود را از بیانات على (ع) سیراب سازد باید به نهجالبلاغه روى آورد و آن را با دقت و صفحه به صفحه بخواند و گام نهادن در پرتو آن را فرا گیرد» . (11)
ابن نباته عبدالرحیم بن محمد اسماعیل، خطبهها و مواعظ مولا را گنجى تمام نشدنى مىداند و مىگوید:
از خطابهها گنجى از بركردهام كه هرچه از آن بردارم نمىكاهد و بلكه افزون مىشود و بیشتر آنچه را كه از بركردهام حدود یكصد فصل از كلمات موعظهآمیز على بن ابیطالب است . (12)
شیخ محمد عبده كه در زمان خود شیخ مطلق الازهر بود و افتخار شاگردى مفخر شرق سید جمالالدین اسدآبادى را دارد و چه بسا شرح نهجالبلاغه وى نیز نشانى از تاثیر روح شیعى و حماسى سید بروى باشد و سخنان امام را پس از آیات قرآنى و كلمات رسولالله (ص) جامعترین كلام دنیاى عرب مىداند . وى مىگوید:
در میان تمام مردم عرب كسى نیست كه معتقد نباشد سخن على (ع) پس از قرآن و احادیث رسول خدا (ص) شریفترین و بلیغترین و جامعترین سخنان است . (13)
همو در فراز دیگرى آن را آموزشگاه پند و حكمت دانسته و تمسك بدان را پاك كننده دلها مىداند . (14) عبده مىنویسد:
در هنگام مطالعه نهجالبلاغه هرگاه به فصلى دیگر مىرسیدم حس مىكردم كه پردههاى سخن عوض مىشوند و آموزشگاههاى پند و حكمت تغییر مىیابند . گاهى خودم را در میان جهانى مىیافتم كه روح بلند معانى با زیور عبارات تابناك آن را آبادان ساخته است . این معانى، پیرامون جانهاى پاك و دلهاى روشن مىگردد تا به آنها رستگارى و الهام كند و به مقصد عالىشان برساند و از لغزش گامهاى گوناگون دورشان سازد و به شاه راه مستحكم فضیلت و كمال برساند» . (15)
این گونه سخنان از مردى كه خود هم فقیه است و هم در میدان ادبیات عرب شهرهور استبیانگر مكانت و منزلت والاى نهجالبلاغه مىباشد .
یكى دیگر از ادباى شهیر عرب دكتر زكى مبارك صاحب كتابهاى مهم النثر الفنى و عبقریه الشریف و تحقیقات برجسته در آرایههاى ادبیات عرب است . وى در كتاب النثر الفنى كه به بررسى زیبایىهاى كلام عرب پرداخته پس از توصیف نثر فنى درباره جایگاه سخن بحث مىكند و چنین ادامه مىدهد:
نامههاى على بن ابىطالب و خطب و وصیتنامه و عهدنامههاى او از صنعت ایجاز و تطویل بجا برخوردار است . على وقتى كه پیماننامه مىنویسد گفتار را طولانى مىسازد چرا كه عهدنامه، دستورهاى سیاسى منطقهاى را كه حاكم بدانجا اعزام مىشود در بردارد اما زمانى كه براى خواص یاران خود نامه مىنگارد عبارتها كوتاه است چرا كه در این گونه موارد موجبى براى طولانى ساختن گفتار نیست . (16)
به گفته دكتر على الجندى رئیس دانشكده علوم قاهره، سخنان حضرت على (ع) به حدى زیباست كه گویى شعر منثور است . وى درباره نثر امام مىگوید:
نوعى خاص از آهنگ موسیقى كه بر اعماق احساسات پنجه مىافكند در این بیانات هست . از نظر سجع، چنان منظوم است كه مىتوان آن را شعر منثور» نامید . (17)
ابوعثمان عمروبن جاحظ كه از ادباى بنام و طراز اول ادبیات عرب استبه جمله با ارزش قیمه كل امرئما یحسنه كه تراویده فكر بلند امام متقین است اشاره مىكند و مىگوید:
اگر از نوشتههاى على (ع) جز همین كلمه را نداشتیم آن را شافى و كافى و بىنیاز كننده مىیافتیم بلكه آن را برتر از كفایت و منتهى به غایت مىدانستم چرا كه نیكوترنى سخن آن است كه اندك آن ترا بسیار بىنیاز سازد و معنى آن در ظاهر لفظ باشد» . (18)
گذشته از گفتارهاى عرب زبانان، به مصداق همدلى از همزبانى خوشتر است فارسى گویان نیز افزون بر تمایلات شیعى كه خود موجب اهتمام آنان به كتاب مولا شده، چون ذاتا اهل ذوق و عرفانند به سخنان زیبا و حكمتآمیز گرایش دارند . دكتر محمدرضا بندرچى- فصلنامه نهج البلاغه- ش2و
نهج البلاغه در كلام رجال اندیشه
لذا نهجالبلاغه در میان ایرانیان، پس از قرآن مكانت عالى را بدست آورده و همواره در كنار كتاب الهى زینت افزاى كاشانه هر مسلمانى است . در این فراز بجاستبه بررسى گفتارهایى از دانشوران ایران زمین پیرامون كلمات عالىشان مولا على (ع) بپردازیم .
یكى از شارحان بزرگ فارسى نهجالبلاغه مرحوم ملا صالح روغنى قزونى است كه در عهد شاه عباس دوم سلیمان صفوى مىزیسته و از مترجمان زبردست عصر خویش بوده و ترجمهها و شرحهاى او بر كتب مهمى چون نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و مثنوى رومى در دربار صفوى مقبولیت تام داشته است . وى از شاگردان حكیم متبحر میرداماد» مىباشد . (19) مهمترین اثر وى شرح نهجالبلاغه به فارسى است كه به گفته مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى از سودمندترین و مفیدترین شرحهاى نهجالبلاغه است (20) كه البته چاپ هم شده است .
این دانشى مرد، نهجالبلاغه را جامع و عدیمالمثل و فوق طاقتبشرى دانسته است . (21) استاد على دوانى كه امروزه از رجال شرح حال نویس مهم بهشمار مىرود و تالیفات متعددى در آثار و احوال دانشمندان دارد برآنند كه نهجالبلاغه خود بهترین وسیله شناخت امام متقین على (ع) است . دانشمندان معتقدند كه پس از قرآن دنیاى اسلام كتابى از لحاظ ابعاد و ارزشهاى اسلامى همچون نهجالبلاغه در اختیار ندارند . (22)
گروهى دیگر نیز نهجالبلاغه را به عنوان برگزیده سخنان مولا، بیان گر اسلام راستین و ترجمان وحى خدا و برگدان شیوایى قرآن مىدانند (23) و منشا این دفتر حكمت را نیز قرآن دانستهاند لذا همه حكمتها و دستورات مندرج در آن را ملهم از قرآن و رسول خدا (ص) دانستهاند . (24)
استاد دكتر سید جعفر شهیدى كه امروزه از ادیبان طراز اول كشور ماست و استادى مسلم او بر لغت و ادب عرب مورد تایید و تصدیق همگان است و ترجمه شیوایش از نهجالبلاغه ناسخ همه ترجمههاى پیشین شده است، این كتاب عظیم را منبع و سرمایه غنى همه ادیبان، شاعران، خطیبان و نویسندگان تاریخ اسلامى دانسته و همه مطالب آن را یك گنجینه سرشار مىداند . وى مىگوید:
پس از آن كه شریف رضى سخنان امام را از خطبه، نامه و فقرههاى كوتهاه گردآورى نمود سرمایهاى غنى در دسترس ادیبان و خطیبان و مترسلان نهاده شد چنانچه ظاهرا توجه ادیبان ایرانى به فقرههاى كوتاه سخنان امام، پس از تالیف كتاب مطلوب كل طالب من كلام على بن ابى طالب به وسیله رشید وطواط است . بحث در این كه آیا همه این خطبهها و نامهها و سخنان كوتاه (كلمات قصار) كه در مجموعهاى به نام نهجالبلاغه گردآمده گفتار على (ع) است و یا برخى از گفتههاى دیگران نیز به نام حضرت، ثبتشده از قرنها پیش آغاز شده و تا امروز به قدر كافى پیرامون آن گفته و نوشتهاند . آنان كه در سخنشناسى و نقد ادبى نزد گویندگان عرب كنانتى دارند گواهى دادهاند كه این گوهرهاى گرانبها همه به یك گنجینه تعلق دارد . . . پس از آن كه مذهب تشیع در ایران رواج یافتبه اطمینان خاطر مىتوان گفت كه شعر و شاعر و نثر از تاثیر نهجالبلاغه و گفتار على (ع) خالى نیست (25)
فقیه و اصولى معاصر آیهالله جعفر سبحانى خبرهاى غیبى نهجالبلاغه را گواه بر این دانسته كه امام (ع) علاوه بر آگاهىهاى حسى و عقلى از آگاهى سومى به نام الهام و تایید الهى برخوردار است و انسان به وسیله این حس، شكننده مرزهاى زمان و مكان و حجاب ماده مىباشد و با این قوه، حوادث را پیش از وقوع درك كرده و با آن حوادث ارتباط برقرار كرده و كاملا آن را لمس مىكند . آگاهى از غیب و گزارش امام (ع) از حوادث و رویدادهاى پنهان و پوشیده خصوصا جریانهایى كه پس از شهادت وى رخ داد یكى از ابعاد گسترده نهجالبلاغه را تشكیل مىدهد و این خبرهاى غیبى گواه است كه امام علاوه بر آگاهیهاى متعارف از آگاهى سومى برخوردار بوده كه هرگز نمىتوان آن را از طریق ابزارى به نام حس و عقل كشف كرد . (26)
مرجع معاصر حضرت آیتالله مكارم شیرازى كه علاوه بر تبحر در فقه و اصول، ترجمهاى شیوا از قرآن كریم و نهجالبلاغه به جهان معرفت عرضه كرده و معتقدند نهجالبلاغه مرهمى بر دردهاى جانكاه بشریت است عالىترین روش آزادى انسانها را در ابعاد مختلف مورد بررسى قرار مىدهد چرا كه منادى عدالت اجتماعى است . این كتاب در نوع خود بىنظیر و براى هر زمان و هر نسل، اثر مفید مىباشد (27) .
عارف و فیلسوف یگانه استاد حسنزاده آملى كه در ادبیات فارسى و نیز تبحرى ویژه دارد . این كتاب را شجره طیبهاى كه براى زندگى انسانها در تمام شئونات و برنامهها راهنما و دلیل قویى است مىدانند . از دیدگاه استاد آملى این كتاب، معجزه گفتارى است چرا سیره امام على (ع) به دو معجزه فعلى و قولى تقسیم مىشود . معجزه فعلى مانند كندن در قلعه خیبر، و معجزه قولى كتاب گرانقدر نهجالبلاغه است . (28) همو مىگوید:
در سلسله معجزات قولى، قرآن مجید است كه صورت كتبى خاتم (ص) است و معارف صادر از اهل بیت عصمت و وحى چون نهجالبلاغه و زبور و انجیل آل محمد (ص) صحیفه سجادیه و جوامع روایى، تالى آن . (29)
مرحوم عارف بىدلیلف آیهالله حاج میرزا على آقا شیرازى كه در زمان خود اسوه علم و تفوا بوده و امروزه براى آشنایان با معارف اسلامى نامى آشناست از استادان و غواصان دریاى بىكران نهجالبلاغه بوده است .
استاد شهید مطهرى كه خود نهجالبلاغهشناسى مهمى است در مكتب این دانشور، زانوى تعلم بر زمین زده و با عالم شگفت كتاب حكمتآمیز على (ع) آشنا شده است . وى مىگوید: او یك نهجالبلاغه مجسم بود، مواعظ نهجالبلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود . براى من محسوس بود كه روح این مرد با روح امیرالمؤمنین (ع) پیوند خورده و متصل شده است . (30)
جالب این كه آشنایى و پیوند این عارف با نهجالبلاغه از طریق مرحوم شهید مدرس بوده است . به گفته میرزا على آقا شیرازى مدرس نخستین كسى بوده كه تدریس نهجالبلاغه را در حوزههاى علمیه رسمى كرد و این كتاب گرانسنگ را متن درسى براى تعلیم قرار داد . (31)
مدرس زندگى عجیبى داشت، در تمام عمر طلبگى را ترك ننمود، در مراجعت از نجف روزهاى پنجشنبه هر هفته براى طلاب درس اخلاق مىگفت و مبناى درسش نهجالبلاغه بود . كى روز به درس ایشان رفتم، چنان حاضرالذهن، عبارات نهجالبلاغه را از بر مىخواند و از كتب بزرگان شعر و ادب و ادربیات عرب، ضربالمثل مىآورد كه من علاقمند شدم و مدتى به درس ایشان مىرفتم . وى مىگفتبالاترین كتاب، نهجالبلاغه است، بخوانید و به دیگران یاد بدهید . به هر حال مشوق من در نهجالبلاغه، مدرس بود . (32)
حاج میرزا على آقاشیرازى بر این باور بود كه جاذبه و بلنداى كلام امام على علیهالسلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مىنماید . به عقیده وى نهجالبلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملكوتى است كه به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى استبراى شفاى آنان كه به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى استبراى افرادى كه از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و خلاصه سخنش این بود كه نهجالبلاغه در بین افراد طالب حق و مشتاق مصونیت و مغزهاى نورانى، مشترى دارد و شایسته نیست چنین اثرى محجوب و مهجور بماند بلكه باید جرعههایى از آن را به كام تشنگان فرو ریخت . (33)
یكى از خوشهچینان خرمن وى
مىگوید:
آقا میرزاعلى غیرممكن بود لب به سخن باز كند و از مضامین نهجالبلاغه حضرت على (ع) چیزى بر زبان نیاورد (34) .
و همچنین وى آن چنان بر مطالب این كتاب تسلط داشت كه خطبههاى را ازبر و بدون مراجعه به كتاب مىخواند و به حالتى توضیح مىداد كه مستمعین را منقلب مىكرد و آنان را به خود مىآورد . (35)
مرحوم آمیرزا على آقا شیرازى، سید رضى را دانشمندى بلند قدر مىدانست كه با تدوین نهجالبلاغه چراغى فروزان فرا راه جامعه اسلامى قرار داد تا در قرون متمادى و اعصار متوالى، راهنماى جوامع انسانى به راه راست و نیل آنان به كمالات شایسته و فضایل انسانى و تكامل علمى و عقلى باشد و از این كه عدهاى در اصالت چنین اثرى شك مىكنند و گویى عاملى از رسوبات رشكآلود و لجاجت از آنان برمىخیزد، رنج مىبرد و در برابر این شكاكان كه بىهیچ برهان یا هدف سالمى در صحتسند نهجالبلاغه و انتساب محتواى آن به امام على (ع) تردید كردهاند كوشید تا منابع و مراجعى كه این نسبت را ثابت مىكنند بیابد و توفیق این اثر ثمین را مسجل كند . (36)
در انتها به مصداق خاتمهالمسك بجاستسخنانى از استاد شهید مرتضى مطهرى ذكر كنیم كه خود ابتدا با تدوین كتاب جامع سیرى در نهجالبلاغه این اثر گرامى را به نسل جوان شناسانید .
از نظر شهید مطهرى (ره) نهجالبلاغه چندین دنیا دارد: دنیاى زهد و تقوا، دنیاى عبادت و عرفان، دنیاى ملاحم و مغیبات، دنیاى سیاست و مسئولیتهاى اجتماعى، دنیاى حماسه و شجاعت . . . (37)
امتیاز نهجالبلاغه براى فردى كه سخنشناس باشد و زیبایى سخن را درك كند نیاز به توضیح و توصیف ندارد . اساسا زیبایى درك كردنى است، نه وصف كردنى نهجالبلاغه پس از نزدیك چهارده قرن براى شنونده امروز همان لطف و حلاوت و گیرندگى و جذابیت را دارد كه براى مردم آن روز داشت است . دكتر محمدرضا بندرچى- فصلنامه نهج البلاغه- ش2و
نهج البلاغه در كلام رجال اندیشه (38)
اما این وصفها چون دریا پایان ندارد:
درنیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن كوتاه باید والسلام
آنكس كه ز باغ آشنایى است
داند كه متاع ما كجایى است
پی نوشتها:
1 - وصیت نامه الهى و سیاسى .
2 - پیام مروخ 27/2/1360 امام خمینى به كنگره هزاره نهجالبلاغه، ص 7 .
3 - استادى، رضا، بحثى كوتاه پیرامون مدارك نهجالبلاغه، بنیاد نهجالبلاغه، تهران، 1362 .
4 - مطهرى، مرتضى، سیرى در نهجالبلاغه، صدرا، تهران، 1378، چ 15، ص 11 .
5 - محمد امین النواوى: جولات اسلامیه، بیروت، 1980، چ 3، ص 99 .
6 - مطهرى، مرتضى: همان، ص 15 .
7 - امام یحیى یمنى: الطراز، بیروت، 1971، چ 1، ص 12 .
8 - محمد امین النواوى: همان، ص 98 .
9 - همان، ص 99 .
10 - طه حسین: على وبنوه، بیروت، 1970، چ 5، ص 30 .
11 - امین نخله: ماه كلمه من كلام الامام على، بیروت، دارالتعارف، 1981، ص 41 .
12 - ابن ابى الحدید: شرح نهجالبلاغه، كتابخانه مرحوم مرعشى نجفى، قم، 1364، ج 1، ص 24 .
13 - مرتضى مطهرى: همان، ص 18 .
14 - همان، همانجا .
15 - همان .
16 - دكتر زكى مبارك: النثر الفنى، قاهره، مكتبه مصطفى البابى، 1970، چ 3، ج، ص 59 .
17 - مرتضى مطهرى: همان، ص 18 .
18 - جاحط، البیان و التبیین، قاهره، مكتبه مصطفى البابى 1948، چ 2، ج 1، ص 82 .
19 - ریحانه الادب، مدرس تبریزى، كتابفروشى خیام، ج 1 و 2، ص 343 .
20 - الذریعه، ج 14، ص 128 .
21 - حكمت اسلام، مولا صالح روغنى قزوینى، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1354، ص 12 .
22 - دوانى، على: نگاهى كوتاه به زندگى پرافتخار سید رضى (مندرج در یادنامه كنگره هزاره نهجالبلاغه) تهران، بنیاد نهجالبلاغه، 1360، ص 232 .
23 - همان، ص 50 .
24 - همان، ص 51 - 50 .
25 - یادنامه كنگره هزاره نهجالبلاغه: بنیاد نهجالبلاغه، 1360، ص 221 .
26 - یادنامه كنگره هزار نهجالبلاغه: ص 163 .
27 - همان، ص 178 .
28 - حسنزاده آملى، حسن: انسان كامل در نهجالبلاغه، مندرج در یادنامه كنگره هزار نهجالبلاغه - ص 50 .
29 - همان، ص 50 .
30 - مطهرى، مرتض: عدل الهى، صدرا، تهران، 1378، چ 10، ص 49 .
31 - گلى زواره ، غلامرضا، شهید مدرس ماه مجلس، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، چ 1، ص 54 .
32 - باقى، عبدالعلى: مدرس مجاهدرى شكستناپذیر، قم، نشر تفكر، چ 1، ص 159 .
33 - گلى زواره، غلامرضا: ناصح صالح، قم، انتشارات حضور، 1378، چ 1، ص 124 .
34 - انجمن آثار و مفاخر اصفهان، طبیب جسم و جان، (مندرج در یادنامه حاج میرزاعلى شیرازى)، ص 90 .
35 - همان، ص 42 .
36 - گلى زواره، غلامرضا: همان، ص 170 .
37 - مطهرى، مرتضى: سیرى در نهجالبلاغه، ص 7 .
38 - همان، ص 7 .