• /
متن سخنراني شب نهم(13/11/89) – استاد معاونيان

متن سخنراني شب نهم(13/11/89) – استاد معاونيان

 

 

                                            باسمه تعالی

 

 

آرزو هاي دور و دراز يعني اينكه ما اين دنيا را مقصد و همه چيز خود فرض كنيم

 

 

-اهل بيت(صلوات الله علیهم اجمعین) می فرمایند: از اين رهگذر هر چه مي توانيد براي مقصدتان توشه بر گيريد .

 

 

-جناده یکی از یاران حضرت نقل می کند : 

 

 

در حال احتضار بر آقا وارد شدم و از آقا حسن بن علي(عليه السلام) درخواست نمودم مرا موعظه اي نمايند . آقا فرمودند:

(اين حديث را بايد براي جوانان بگوييم كه وقت بازنگري در اعمال خودشان را دارند . جوانان مي توانند از الان خود را براي آن سفر مهم آماده كنند. جوانان هنوز به اين دنيا وابسته نشده اند. بنابراين از هرگونه قيدي براي وابستگي آزاداند.)

«يا جناده ، استعد لسفرك و ... » : اي جناده ، خود را براي سفر آخرتت آماده كن و قبل از اينكه مرگت فرا برسد توشه خود را ببند.

مثلا مي بينيد ، يك نفر كه سفر مكه ميرود از 2ماه قبل  براي آن  آماده ميشود .وقتي هم كه مي خواهد برود مجدداً وسايل خود را بررسي ميكند . بنا به اهميت سفر بیشتر خود را برای آن از قبل ميكند .

مثلا يكي از اساتيد ما ميگفت: من هميشه قبل از اينكه به سفر بروم ، يك ليست تهيه مي كردم و لوازمي را كه ممكن است مورد نيازم شود ، همراه خودم مي بردم.

اين ها همه براي اين بود كه اين حديث آقا امام حسن (عليه السلام) را توضيح دهم . آقا به جناده  فرمودند : آماده سفر آخرتت باش و قبل از اينكه مرگت فرا برسد توشه ات را ببند .

روزي من به فردي گفتم كه آيا كفنت راخريده اي؟ او خيلي ناراحت شد كه چرا اين حرف را به او زدم . در چند سال گذشته پايين سر حرم امام حسين(علیه السلام) نشسته بودم ديدم جواني 15-16 ساله دارد كفنش را به زاويه ضريح آقا مي مالد .

بايد مواظب باشيم كه در چمدانمان چه چيز هايي وجود دارد ؟

آيا براي سفر آخرت عاق والدين ،امانت مردم، دين مردم و... را همراه خود مي بريم يا دعاي پدر و مادر ، نيكي به مردم و ... را .

بحث امانت مردم را جدي بگيريم .

امام حسين در شب عاشورا آماده سفرند . اصحابشان هم آماده اند.  در همان شب فرمودند : مبادا امانت مردم در دست شما باشد . اگر امانت كسي در دست شماست مبادا فردا با من به ميدان بياييد . من براي شما نمي توانم كاري انجام دهم . برويد و امانتتان را بپردازيد .

عزرائيل به سليمان اجازه نداد كه بشيند و در همان حال ايستاده جان او را گرفت . سليمان حشمت الله بوده است . سليمان برجي شيشه اي ساخته بود . وقتي برجش به بهره برداري رسيد ، دستور داد كه تا من اجازه ندادم كسي وارد برج نشود. سليمان به بالاي برجش رفت ، ديد مرد جواني ايستاده است . به او گفت : تو اينجا چه كار مي كني ؟ مگه من دستور نداده بودم تا اجازه نداده ام كسي وارد برج نشود. او گفت : من براي ورود به جايي از كسي اجازه نمي گيرم. سليمان گفت: تو چه كسي هستي؟ او گفت من عزرائيل هستم و مأمور هستم جان تورا بگيرم. عزرائيل گفت : اگر اجازه بدي من بشينم . عزرائيل به او اجازه نداد و در همان حال ايستاده جان او را گرفت. اطرافيان سليمان ديدند سليمان مدت زمان زيادي است كه از برجش بيرون نيامده. از يك طرف از تاخير او نگران شده بودند و از طرف ديگر جرأت اينكه به برج بروند تا ببينند علت تاخير سليمان چيست را نداشتند. در نهايت موري به امر خدا عصاي سليمان را خورد و موجب شد عصاي سليمان بشكند و او در همان حال بيفتد و اطرافيانش متوجه شدند كه او چنيدين روز است كه مرده است.

 براي رفتن به اين سفر حتي لازم است مشاوره بگیریم .

ليست گناهاني كه براي سفرتان آسيب زا است را بنويسيد . توصيه ميشود كتاب گناهان كبيره شهيد دستغيب را حتما بخوانيد.

در روايت ها در مورد بهترين زاد و توشه برای سفرآخرت آمده كه : خير الزاد التقوي

به همراه تقوي ، بهترين كار مراقبت بر اوقات نماز است .

يكي ديگر از بهترين توشه ها براي سفرآخرت ، در كنار نماز و ترك گناه ، محبت اهل بيت است . جلوه آن اينست كه در غدير شاد باشيم و در محرم غمگين .

مقدس اردبيلي را بعد از مرگش در خواب ديدند  كه در ايوان نجف ايستاده است. از او پرسيدند : چه خبر؟ در آنجا احوالت چگونه است؟ گفت مرا چيزي نفع نبخشيد مگر محبت صاحب این قبر ، علي بن ابيطالب (عليه السلام)

جناده آماده شو براي سفر مرگ.

والسلام عليكم .

ارسال شده در : 1389/11/15 - 21:12:05

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/11/15 - 21:12:05

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد