• /
رفع يك شبهه

رفع يك شبهه

پس از آنكه پيشگامى على عليه السلام در اظهار ايمان و اسلام،همراه با ادله روشن،بيان شد، ممكن است اين سؤال در ذهن برخى،پديد آيد كه وضع ايمان على عليه السلام پيش از بعثت چگونه بوده است؟

پاسخ اين پرسش،با توجه به مطالبى كه گذشت،بخوبى روشن است.مقصود از ايمان و اسلام على عليه السلام به رسول خدا در روز بعثت،همان ابراز ايمان و اعتقاد ديرينه‏اى است كه پيش از بعثت، جان على عليه السلام از آن لبريز بوده و لحظه‏اى از آن جدا نمى‏شده است،زيرا علاوه بر موحد بودن پدرش حضرت ابو طالب و مادرش فاطمه بنت اسد،بر اثر مراقبتهاى دايمى پيامبر گرامى اسلام از على عليه السلام،ريشه‏هاى ايمان به خداى يگانه در اعماق روح و روان او جاى گرفته،و وجود او سراپا ايمان و اخلاص بود.اما از آنجا كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم تا آن روز به مقام رسالت نرسيده بوده،لازم بود على بن ابى‏طالب عليه السلام پس از ارتقاى رسول خدا به اين مقام پيوند خود را با آن حضرت استوارتر سازد و ايمان ديرينه خود را به ضميمه پذيرش رسالت جديد وى،به صورت آشكار ابراز نمايد.

در موارد متعددى در قرآن كريم،ايمان و اسلام به معناى اظهار عقيده ديرينه آمده است.به عنوان نمونه،آنگاه كه خداوند به ابراهيم خليل دستور مى‏دهد كه اسلام بياورد،او نيز مى‏گويد: (اسلمت لرب العالمين، (1) براى پروردگار جهانيان تسليم هستم.)

همچنين قرآن از قول رسول خدا چنين مى‏فرمايد: (و امرت ان اسلم لرب العالمين،به من امر شده است كه در برابر پروردگار جهانيان تسليم گردم.)

مسلما مقصود از اسلام در اين موارد و مشابه آنها،اظهار تسليم و ابراز ايمانى است كه در جان شخص وجود داشته است،و هرگز مقصود از آن،تحصيل ابتدايى ايمان نيست،زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پيش از نزول اين آيه و حتى پيش از بعثت فردى موحد و پيوسته تسليم درگاه الهى بوده است،بنابراين،ايمان دو معنى دارد:

1-اظهار ايمان درونى كه قبلا در روح و روان شخص بوده است و مقصود از ايمان آوردن حضرت على عليه السلام همين است.

2-تحصيل ايمان و گرايش ابتدايى به اسلام،كه اسلام بسيارى از صحابه و ياران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به همين معنى است.

امير المؤمنين عليه السلام خود در خطبه‏اى از نهج البلاغه مى‏فرمايد:«ولدت على الفطرة،من بر فطرت الهى متولد شدم.» (2) منظور امام عليه السلام از اين جمله چيست؟آيا منظور حضرت از جمله فوق،اين است كه اساس آفرينش من بر فطرت توحيد بوده است؟بدون شك منظور امام عليه السلام اين معنى نيست،زيرا اين موضوع اختصاص به آن حضرت ندارد،بلكه‏«كل مولود يولد على الفطرة،هر انسانى با فطرت پاك توحيدى متولد مى‏شود.»به نظر مى‏رسد منظور امام عليه السلام از اين جمله،همان معنايى است كه مطرح شد،يعنى حضرت از آغاز تولد در خانواده‏اى رشد نمود كه در آن بت‏پرستى راه نداشته است،زيرا خانواده آن حضرت همه خداپرست و موحد بوده‏اند.علاوه بر اين،از كودكى به خانه رسول خدا راه يافت و در دامن مربى بشريت تربيت‏شد و از نورانيت و معنويت و خداپرستى آن رهبر بزرگ اسلام بهره كامل گرفت و درس خداشناسى آموخت.از اين رو،لحظه‏اى به شرك و بت‏پرستى نيالود.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به اين حقيقت اشاره فرموده است:«ثلاثة ما كفروا بالله قط،مؤمن آل ياسين،و علي بن ابي طالب و آسية امراة فرعون،سه تن هستند كه هرگز نسبت‏به خدا كفر نورزيدند:مؤمن آل ياسين،على بن ابى طالب،و آسيه همسر فرعون.» (3)

بنابراين على عليه السلام همان گونه كه خود مى‏فرمايد:«ولدت على الفطرة‏»،حتى لحظه‏اى به شرك و كفر نگراييد و از بدو ولادت،موحد و خداشناس بوده است.

درباره حديث‏«ولدت على الفطرة‏»ابن ابى الحديد سه احتمال داده است كه در اين جا،ذكر خلاصه‏اى از آن مناسب است:

1-مراد از ولادت بر فطرت،اين باشد كه تولد حضرت در دوران رسالت‏بوده است نه در عصر جاهليت،زيرا در احاديث آمده است كه ده سال قبل از بعثت،صداهايى به گوش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى‏رسيده و انوار الهى را مى‏ديده تا براى گرفتن وحى آمادگى لازم را پيدا كند، پس اين ايام،حكم ايام رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را دارد.شاهد بر اين مطلب،آن است كه رسول خدا،ده سال قبل از بعثت،از مردم كناره مى‏گرفت و به غار حرا مى‏رفت و مشغول عبادت مى‏شد.در اوايل همان ده سال قبل از بعثت كه سال سى‏ام عام الفيل‏بود،على عليه السلام به دنيا آمد و رسول خدا اين سال را سال خير و بركت ناميد و ميلاد على عليه السلام را به ديگران خبر داد و طبق روايتى،فرمود:«لقد ولد لنا الليلة مولود يفتح الله علينا به ابوابا كثيرة من النعمة و الرحمة،در اين شب مولودى براى ما به دنيا آمد كه به وسيله اين مولود درهاى نعمت و رحمت الهى بر ما گشوده مى‏شود.»

2-نظريه دومى كه ابن ابى الحديد درباره اين كلام حضرت داده است اين است كه خداوند تمام مردم را با فطرت پاك خلق مى‏كند،اما گاهى با تربيت غلط ممكن است آن فطرت خدايى از راه حقيقت منحرف شود،و على عليه السلام نه تنها فطرت خداييش بر توحيد بود،بلكه زير نظر پيامبر اسلام به كمال مطلوب رسيد.

3-احتمال سوم در اين است كه منظور از فطرت،«عصمت‏»باشد،يعنى مراد او كه فرمود:«من بر فطرت به دنيا آمدم‏»،يعنى معصوم هستم،طاهر و مطهرم،زيرا آن حضرت از بدو تولد تا لحظه شهادتش مرتكب گناه و كار قبيحى نشد و لحظه‏اى هم كفر نورزيد.ابن ابى الحديد احتمال سوم را به دانشمندان شيعه نسبت مى‏دهد. (4)

نمونه‏اى از ديدگاه بزرگان اسلام

بسيارى از صحابه و بزرگان اسلام بر اين حقيقت كه‏«على عليه السلام قبل از اظهار اسلام،موحد بوده است و ضمير پاكش لحظه‏اى به شرك و كفر نيالوده است‏»،گواهى داده‏اند:

1-ابن عباس مى‏گويد:«به خدا قسم هيچ بنده‏اى ايمان به خدا نياورد مگر آن كه بت‏پرست‏بود... مگر على بن ابى‏طالب عليه السلام،زيرا او در حالى ايمان آورد كه هيچ گاه بتى را بندگى نكرده بود.» (5)

2-در كتاب‏«على بن ابى طالب بقية النبوة و خاتم الخلافة‏»،تاليف عبد الكريم خطيب آمده است: «...آنچه من درباره اسلام على عليه السلام مى‏گويم اين است كه:«ان علياولد مسلما على الفطرة...، على عليه السلام بر فطرت اسلام متولد شد،زيرا او از طفوليت،تحت تربيت‏حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم و در خانه آن حضرت بود و خداوند او را و هر كه را در خانه او بود،از شرك و گمراهى جاهليت مصون نگاه داشت.» (6)

3-مقريزى از علماى اهل سنت مى‏گويد:«...على عليه السلام مشرك نبوده است تا به اسلام فراخوانده شود،بلكه او قبل از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم،در خانه آن حضرت بود و مانند يكى از فرزندان او تابع وى در تمام حالات بوده است.بنابراين از روز نخست،مسلمان بوده است.» (7)

4-محمد عقاد مصرى مى‏نويسد:«معناى اين كه على عليه السلام در خانه كعبه ولادت يافت اين است كه او مسلمان به دنيا آمد،زيرا نظر ما به ولادت،عقيده و روح است.على عليه السلام چشمش را به اسلام گشود و هرگز بت نپرستيد و در خانه‏اى تربيت‏شد كه اسلام از آنجا شروع شد....» (8)

5-علامه شيخ خليل مى‏نويسد:«روزى كه پيامبر خدا دعوتش را آشكار كرد نخستين كسى كه از ميان مردم،اسلام را پذيرفت و قبل از ديگران ايمان آورد،على بن ابى طالب عليه السلام بود،بلكه صحيح آن است كه او اول كسى است كه اسلام و ايمان خود را اعلان كرد و الا اسلام و ايمان در اعماق قلب على عليه السلام و در تمام وجودش وجود داشت.او با اسلام و ايمان زندگى مى‏كرد، زيرا در كنف رسول خدا بود و هدايت و ايمان را از او مى‏گرفت،همان طور كه ماه نور و روشنى‏اش را از خورشيد مى‏ستاند.پس على بن ابى‏طالب عليه السلام مقام و منزلتى دارد كه آن مقام براى بشرى غير از او نيست.» (9)

پى‏نوشتها:

1.بقره (2) آيه 131.

2.نهج البلاغه،خطبه 57.

3.تاريخ دمشق،ج 2،ص 282،ح 806.

4.شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد،ج 4،ص 114.

5.مناقب ابن شهر آشوب،ج 2،ص 8.

6.همان مدرك.

7.خلاصه‏اى از امتاع مقريزى،ص 16، (به نقل از الغدير،ج 3،ص 230) .

8.عبقرية الامام،ص 43.

9.امام على رسالة و عدالة،ص 25، (به نقل از«امام على‏»،رحمانى،ص 406) .

مظهر ولايت ص 152

سيد اصغر ناظم زاده‏قمى

ارسال شده در : 1389/9/5 - 12:03:39

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد
ارسال شده در : 1389/9/5 - 12:03:39

این صفحه را برای یک دوست بفرستید.

با تشکر ! پيام شما ارسال شد